وقتی با یک قاتل زندگی می کنید | مطالعه ای در زمان قرنطینه اجتماعی اجباری
وقتی با یک قاتل زندگی می کنید
مطالعه ای در زمان قرنطینه اجتماعی اجباری
دکتر سیلوانا مارتینز | گردآوری و ترجمه: طلا رازانی
در این روزهای جداسازی اجباری اجتماعی که ناشی از بیماری کووید ۱۹ می باشد متأسفانه شاهد رشد چشمگیر خشونتهای جنسیتی هستیم. همانطور که روزانه از طریق رسانه و ابزارهای مختلف ارتباط جمعی در جریان آن قرار میگیریم. دلیل این امر آن است که خانه ها تنها مکانهایی برای محبت، پشتیبانی و حفظ و حمایت از اعضای آن نیست، در حقیقت برای میلیونها زن که در شرایطی زندگی میکند که در آن از خشونت جنسیتی رنج میبرند، خانه هایشان به زندان های واقعی، فضاهایی مملو از حس شکنجه و در بسیاری موارد مکان هاییست که در آن به دست قاتلین خود کشته خواهند شد. اصطلاح فمیساید بعنوان یک نیاز برای به چالش کشیدن اصطلاح خنثی قتل با هدف سیاسی تشخیص و آشکار ساختن نابرابری های تبعیض آمیز و خشونت های پی در پی علیه زنان به وجود آمد که در شدیدترین شکل خود منجر به مرگ و یاخودکشی آنها میشود. اصطلاح فمیساید برای اولین بار در اواسط دهه ۱۹۷۰ توسط دکتر فمینیست روانشناسی اجتماعی دایانا راسل که متولد آفریقای جنوبی بود ابداع شد.
در سال ۱۹۷۵ وی کتاب خود را به عنوان ‘سیاست تجاوز جنسی’ منتشر کرد. این کتاب به یکی از اولین آثار فمینیستی تبدیل شد، که به رابطه بین عقاید پذیرفته شده مردان و ارتکاب تجاوز جنسی اشاره میکند. خودداری و امتناع از پذیرش توسط تصور و نگاه مردسالارانه، مبنی بر اینکه عمل تجاوز یک عمل انحرافی است و نه عملی منطبق با آرمانهای مردانه، انقلابی بزرگ در درک اجتماعی این نوع جنایت آسیب کرده است. با توجه به تعریف راسل “زنکشی “که شامل همه اشکال قتل های جنسی می باشد به گونه ای صورت می گیرد که قتلها توسط مردان با انگیزه و باورهای ‘داشتن حق مسلم و یا برتری خود بر زنان می باشد گاهی برای لذت و افکار سادیستی خود و یا با این فرض که مالک آن ها هستند.
طبق گفته های دایان راسل و جیل رادفورد این جنایات در سطح جهان اتفاق میافتد که نتیجه خشونت های شدید و مغرضانه است بارزترین نمونه های این خشونت انواع آزار و اذیت، بدرفتاری، آسیب، طرد و رها کردن است. در همین راستا مارکلا لارگارد بود که مفهوم’ زنانه سازی ‘را ابداع کرد و آن را به عنوان اقدام به قتل یک زن صرفاً به علت تعلق او به جنسیت زنانه اش تعریف کرد و همچنین آن را در معنای سیاسی به منظور محکوم کردن فقدان عدم پاسخ به زنان از سوی دولت تعریف نمود.
طبق گفته این نویسنده: قتل های جنسیتی، بخش قابل توجهی از خشونت علیه زنان را به به خود اختصاص میدهد که به عنوان وضعیتی وخیم است که با نقض مکرر و پی در پی حقوق بشر زنان همراه است. ویژگی مشترک همه آنها جنسیت می باشد دختران و زنان به دلیل زن بودن مورد تجاوز بی رحمانه قرار می گیرند و در برخی موارد اوج چنین خشونتهایی منجر به مرگ آنها میشود. طبق اعلامیه مربوط به کنوانسیون Belém Do Pará (MESECVI) در سال ۲۰۰۸ فمیساید (زن کشی) به معنای مرگ خشونت آمیزی که صرفاً به دلیل جنسیت است، خواه در خانواده، در جامعه و یا در هر رابطه بین فردی دیگر رخ دهد.
دلیل رفتار خشونت آمیز فمیسایدها مشکلات سلامت و بهداشت روانی نیست، آنها دیوانه و یا بیمار نیستند، بلکه آنها فرزندان سالم فرهنگ مردسالاری هستند، آنها از این نظر می کشند چون میتوانند!!
این فمینیسم معتقد است که بدن زن در طول تاریخ مورد بحث و اختلاف نظر بوده و همچنان می باشد. به این خاطر سهم فمینیست جامعه و تأکید آنها بر لزوم بازیابی واژه ی’بدن زن ‘ به عنوان اولین قلمرو و حریم شخصی او را کاملاً ارزشمند میداند. از این رو خودآگاهی توسط زنان ایجاد میشود که این خودآگاهی برای آنها روشن میکند که چگونه بدنشان، ابعاد مختلف مردسالاری و ستمگری ناشی از آن را تجربه کرده است. این فمینست پیشنهاد میکند که اصطلاح ‘بدن زن’ به عنوان قلمرو و حریم شخصی او بازمعنا شود، تا از آن در برابر حمله ی مردسالار ها دفاع شود، زیرا بدن زنان از نظر تاریخی قلمروی مناقشه ای مردسالار ها بوده است. بازیابی اصطلاح ‘بدن زن’ به معنای احساس، تفکر، تصمیم گیری و لذت جنسی در آزادی ست. هنر، اوقات فراغت، استراحت، بهبودی درونی، عصیان و شادی از دیگر جنبههای آن میباشد، که در این موارد خود زنان، قانون گذارند، که البته در این حالت مردانخشن، این فرزندان سالم مردسالاری احساس میکند که امتیاز و قدرت خود را بر بدن زنان از دست دادهاند و زنان دیگر جزء اموال و دارایی آنها نیستند، قادر به انجام هر عملی در مقابل زنان نیستند مانند اینکه، انکارشان کنند، آنها را مورد ضرب و شتم قرار دهند، شکنجه کنند به آنها تجاوز کرده و حتی آنها را نابود کنند.
به همین دلیل حمایت جامعه ،نهادها و روابط اجتماعی ضروریست.
امروزه در مواجهه با بیماری همه گیر کووید ۱۹ سعی میکنیم از بدن خود مراقبت کنیم تا مبتلا نشویم و این نشان میدهد که ما به عنوان پیشگیری و به صورت آگاهانه خود را جدا کرده و در خانه می مانیم، خانههایی که همانطور که در ابتدا گفتیم برای میلیونها زن مکان امن زندگی کردن نیست. این قرنطینه به خودی خود باعث تقویت انزوای تحمیل شده برای زنان می باشد. از آنجایی که دغدغه ی ما مسئله خشونت علیه زنان است به خوبی میدانیم یکی از راهکارهایی که مردان خشن از آن استفاده میکنند جداسازی سیستماتیک زنان و از بین بردن شبکههای اجتماعی آنهاست. خانواده، اجتماع و کار زنان که تحت تأثیر این خشونتها قرار میگیرد. در حال حاضر با وجود این قرنطینه زندگی بسیاری از زنان در معرض خطر قرار دارد ،زیرا آنها ۲۴ ساعته شبانه روز را با متجاوز خود زندگی میکنند به همین دلیل است که همه ما به عنوان یک جامعه، به عنوان همسایه و اعضای یک محله و شهر باید مراقب باشیم و سعی در ایجاد راهبرد های ارتباطی کرده و شرایطی برای مشاوره و گوش دادن به آنها را فراهم کنیم و علیرغم قرنطینه و انزوای آنها به دنبال شناسایی شان باشیم اقدام مهم دیگر حمایت دولت در تدوین و اجرای سیاستهای عمومی برای مراقبت از این زنان می باشد. وقتی یک زن به قتل میرسد همه ما ناکام می مانیم. وقتی یک زن کشته میشود همه ما میمیریم. خشونت علیه زنان یک مشکل فردی نیست بلکه یک مشکل اجتماعی بسیار جدی میباشد که کل جامعه را درگیر میکند، خشونت علیه زنان یک مشکل حقوق بشر است که دقیقاً مانند ویروس کرونا به بهداشت عمومی جامعه آسیب میزند. البته این یک بیماری اپیدمی نیست که تقریباً به همه افراد یک منطقه حمله کند، خشونت علیه زنان در ابعاد مختلف یک بیماری نیست بلکه یک روال اجتماعی مردسالارانه است. این موضوع یک مشکل اجتماعی و سیاسی است که در طول تاریخ باعث شده بدن زنان تسلیم ستم و خشونت و سوء استفاده مردان شود.
دکتر سیلوانا مارتینز. دکترای علوم اجتماعی. فارغ التحصیل و کارشناسی ارشد کار اجتماعی. استاد پژوهش در دانشگاه ملی مار دل پلاتا. مدیر پروژه تحقیقاتی “زنانگی جنوب: تبارشناسی ، گفتگوها و مباحثه”. رئیس فدراسیون بین المللی مددکاران اجتماعی.
منابع:
Declaration on Femicide. Approved at the Fourth Meeting of the Committee of Experts (CEVI), held on August 15, 2008. Follow-up Mechanism for the Convention of Belém Do Pará (MESECVI). Committee of Experts on Violence (CEVI). August 13–۱۵, ۲۰۰۸. Washington, DC
Lagarde, M (2005). What do we call femicide? 1st Substantive Activity Report April 14, 2004 to April 14, 2005, Special Commission to Know and follow up on Investigations Related to Femicides in the Mexican Republic and the Linked Justice Office. LIX Legislature Chamber of Deputies H. Congress of the Union
Martínez, S. (2018). Community Feminism. A theoretical and political proposal from Abya Yala. In Social Services and Social Policy (December-2018). XXXV (118), 25-34. ISSN: 1130-7633
Paredes, J. & Guzmán, A. (2014). The fabric of rebellion. What is community feminism? La Paz: Community Women Creating Community
Radford & Russel, D (1992) Femicide. The Politics of Woman Killing. New York: Twayne Publishers