محقق شدن هر فکر و اندیشه ای به یک برنامه نیاز دارد
محقق شدن هر فکر و اندیشه ای به یک برنامه نیاز دارد
یادداشت اختصاصی سمیه نوشادی؛ مددکار اجتماعی و دکتری مدیریت توانبخشی
رفاه اجتماعی در تعریف به هرگونه اقدام از سیاست گذاری تا ارائه خدمات با هدف کاهش بار مشکلات اجتماعی گفته می شود. سازمان بهزیستی کشور نیز با عنایت به استناد بالادستی و سیاست های وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی یکی از سردمداران متخصص جهت محقق ساختن شاخص های رفاه اجتماعی و پیشبرد راهبردهای توسعه خاصه در پیشگیری از آسیب های اجتماعی است.
اما این روزها این سوال ذهن بسیاری از متخصصان عرصه ی علوم اجتماعی را به خود مشغول داشته است که آیا اکنون نیز می توان عنوان نمود که باور به این تخصص گرایی در تصمیم گیری ها، انتخاب ها و ساختن سرمایه های اجتماعی میان مردم هنوز وجود دارد؟
اگر بخواهیم با دید انتقادی به اقدام های گذشته خود نگاه کنیم دو دلیل عمده برای این عدم موفقیت ها می توان بر شمرد:
یک دسته به شرایط اجتماعی، اقتصادی حاکم بر کشور، زمینه های اجرا و عوامل مداخله کننده از قبیل ناهماهنگی های بین بخشی، فعالیت های موازی، مشکلات مالی و نظیر آن مربوط می باشد.
اما دسته دوم مشکلات که عظیم تر از دسته اول بوده و قابل پیشگیری، به برنامه و نحوه ی اجرای آن مربوط می شود:
- برنامه وجود ندارد
- برنامه منطبق بر رویکردهای اساسی نظریه های اجتماعی نیست چون در برنامه ها زیربنای نظری و استعلام ار نظر متخصصین این امر اعم از جامعه شناسان، مددکاران اجتماعی و …. در نظر گرفته نشده است. به قول کورت لوین هیچ چیز عملی تر از یک نظریه ی خوب نیست بنابراین ناآشنایی با مبانی نظری دلیل عمده بسیاری از خطاهای عملی است.
- مجریان برنامه آموزش تخصصی ندیده اند.
- برنامه به درستی اجرا نمی شود.
اما نکته مهم تر چیز دیگری است. رهبری مدیریت نیست. مدیریت یعنی دستکاری منابع برای رسیدن به انجام کاری معلوم چه بسا تکراری با عنوانی دیگر. اما رهبری یعنی خلق تغییری که باورش دارید. رهبران دنبال کنندگانی دارند که با جان و دل همراه اند اما مدیران کارمندانی. مدیران ابزار های کوچکی می سازند اما رهبران تغییر ایجاد می کنند.
در جهان با ثبات شاه بودن عالی است. مزایای فراوان، گرفتاری های نه چندان زیاد. اگرچه اینترنت کارهای شگفت انگیزی را انجام می دهد. اما با قیبله ای سروکار داریم گروهی از افراد کوچک و بزرگ که به یک رهبر و یک ایده نیاز دارند. دنیای فناوری هرگز نمی تواند رهبری این قبایل آسیب پذیر را به دست بگیرد. این موضوع هنوز وابسته به افراد است. افرادی همانند مددکاران که درباره ی ایده های رفاه اجتماعی شور و اشتیاق دارند. هر کسی که خواهان تغییر است فرصت های زیادی در اختیار دارد تا جنبشی خلق کند یعنی قبیله ای از افراد همفکر را گرد هم آورد و کارهای شگفت انگیزی انجام دهد
به یاد داشته باشیم طی دهه های پرماجرا، تجربه های شگفتی از فعالیت های مددکاران و فعالان اجتماعی از جمله شهید فیاض بخش در بخش خای مختلف سازمان بهزیستی کشور شکل گرفته است. چالش هایی پیش روی این فعالان اجتماعی گاه تنها تسهیلگر ارتباط و اقتدار و اعتماد سازمان در میان مردم بوده است. در پشت این اقتدار خوب است به دغدغه ها، حساسیت ها، هیجان ها و ناامیدی ها و مهم تر از همه الگوی کار تخصصی آنها که همگی آغشته به نظریه در فضایی سراسر ایرانی است نگاهی بیاندازیم.
صِرف کلان فکر کردن ما را از هر برنامه و مشورتی مجزا می دارد. برنامه ای که در فضایی جزئیات و جریان های خُرد آن، بحران های ناراحت کننده ای دیده می شود. این کلان دیدن همان افتادن در تله ی بزرگ بینی و خود را یک سر متفاوت دیدن است. واقعا چه کسی این همه قبیله را رهبری می کند؟ آیا با صراحت این سوال را از خود خواهند پرسید که: آیا فرمانبرداری شان برای خودشان یا قیبله شان فایده ای دارد؟