مددکار اجتماعی، پایدار کننده تیم درمان اعتیاد
در درمان بیماری اعتیاد، مددکار اجتماعی به عنوان میانجی و در نتیجه پایدار کننده ی تیم درمان می تواند ایفای نقش کند. برخوردها، رویکردها و تفهیم و تفاهم متقابل اعضای تیم درمان اعتیاد از یکدیگر تاثیر به سزایی بر کیفیت درمان و پایداری بیمار در جریان بهبودی دارد.
با پذیرش هر بیمار جدید به مراکز درمان اعتیاد، در واقع گروه جدیدی شکل می گیرد که اعضای آن فرد سوء مصرف کننده، خانواده ی وی، پزشک، روانشناس، پرستار، و حتی سایر کارکنان مرکز درمان اعتیاد مانند منشی مرکز میباشند. این افراد گروه درمان اعتیاد را تشکیل می دهند.
مطابق با روند شکل گیری گروه، در مراحل اولیه معمولاً اعضای همه ی گروهها دچار تعارض می شوند که این تعارضات می تواند در سایر مراحل گروه نیز اتفاق بیفتد. اما آنچه نقش مددکار اجتماعی را بسیار پررنگ و با اهمیت می نماید این است که عدم مدیریت این تعارضات می تواند منجر به فروپاشی گروه به وسیله ی ترک روند درمان از طرف بیمار یا خانواده ی او شود که مضرات فردی، خانوادگی و اجتماعی از دست دادن هر بیمار معتاد در پروسه ی درمانی بر هیچ کس پوشیده نیست.
میانجی گری و حل تعارضات از نقش های اساسی و پایه برای مددکاران اجتماعی است که به وسیله ی این نقش، مددکار اجتماعی اعضای تیم درمان را با یکدیگر هماهنگ نموده و موجب کاهش سوء تفاهمات در روند درمان می شود و در نتیجه کیفیت درمان به حداکثر می رسد.
سه حالت عمده تعارض در گروه درمان اعتیاد می تواند اتفاق بیفتد. یکی از این حالتها بروز تعارض میان اعضای قدیمی گروه مانند پزشک، روان شناس و سایر کادردرمانی مرکز است. این حالت معمولاً به دلیل فقدان مرزبندی مشخص در نقشها و عدم تقسیم وظایف درست اتفاق می افتد.
حالت بعدی بروز تعارض، میان اعضای جدید گروه درمانی یعنی خانواده و خود فرد سوء مصرف کننده است که دلیل آن معمولاً عدم فهم متقابل این دو عضو از وظایف متقابل در روند درمان و توقعات نا به جا از یکدیگر است.
حالت سوم نیز بروز تعارض میان اعضای جدید و قدیمی تیم می باشد. به طور مثال پزشک به دلیل عدم اجرای کامل و یا صحیح نقش خود، یا بیمار به دلیل توقعات نا به جا از روان شناس تعارض جدیدی را شکل می دهند.
گام اول در حل تعارضات توسط مددکار اجتماعی مانند حل سایر مسائل، شناخت دقیق و صحیح است.
عوامل بالقوه در بروز تعارضات درون گروهها، شرایط حاکم بر ارتباطات، نوع ساختار گروه و متغیر های شخصیتی اعضا هستند.
در مورد شرایط حاکم بر ارتباطات، مددکار اجتماعی باید با هوشمندی، پیام هایی که در گروه منتقل می شوند را بررسی نماید و از فرستنده پیام تا گیرنده آن میزان سوء تفاهمات را به حداقل برساند و مطمئن گردد که گیرنده همان مفهومی که منظور فرستنده بوده را درک نموده.
در مورد نوع ساختارگروه، مددکار باید شناخت روشنی از ساختار حاکم بر تیم درمانی اعم از جهت و منشاء اصلی تصمیم گیری ها، اعمال قدرت، نوع نظام پاداش و تنبیه و… به دست آورد.
در مورد متغیرهای شخصیتی اعضا نیز لازم به ذکر است، یکی از اولین اقدامات برای هر مددکار اجتماعی زمانی که به تیم درمان جدیدی اضافه می شود، شناخت تک تک اعضای آن است.
مددکار اجتماعی باید آگاه باشد که پرسنل درمان اعتیاد به دلیل سختی های ناشی از کار شدیداً در معرض فرسودگی شغلی، خستگی شفقت (کاهش تدریجی مهربانی) و در بعضی موارد ترومای ثانویه (انباشت و حتی تجربه استرسهای تروماتیک مراجعین به دلیل مواجهه مکرر با ایشان) هستند. مددکار اجتماعی باید سطح هریک از این آسیبها را در تک تک پرسنل درمان تا حدودی بشناسد و علاوه بر شناخت ویژگیهای فردی و شخصیتی ایشان در هنگام تعیین استراتژی حل تعارض، به آنها توجه نماید.
گام بعدی برای مدیریت تعارضات در گروه درمان اعتیاد شناخت صحیح و دقیق مراجعین جدید و خانواده های ایشان است که از طریق کارابزارهایی مانند مشاهده، مصاحبه، جمع آوری اطلاعت و بررسی سوابق می تواند انجام شود.
در مرحله بعدی مددکار اجتماعی برای اینکه بتواند نقش یک میانجی موثر را بازی نماید باید علاوه بر داشتن رابطه قوی و مناسب با پرسنل درمانی مرکز ترک اعتیاد، به برقراری ارتباط حرفه ای و صحیح در چارچوب تکنیک های مددکاری اجتماعی با مراجع و خانواده وی بپردازد.
مددکاران اجتماعی برای حل تعارضات در تیم درمان اعتیاد از مدلهای مختلفی می توانند استفاده نمایند که مدل حل تعارض با توجه به شدت و نوع آن انتخاب می شود.
یکی از این مدلها اجتناب است. به طور مثال پزشکی از بوی بدی که بدن یک مراجع دارد ناراضی بوده و این مسئله بر کیفیت کار وی تاثیر می گذارد. پس از شناخت مشکل و ویژگیهای شخصیتی پزشک و مراجع، مددکار اجتماعی می تواند هماهنگ نماید تا قبل از ورود این بیمار به اتاق پزشک، پرسنل پذیرش به وی اطلاع دهند تا از خوشبو کننده هوا استفاده نماید و از این طریق از بروز تعارض میان پزشک و بیمار که ممکن است منجر به ناراحتی بیمار و ترک روند درمان توسط وی گردد اجتناب شود.
مدلهای دیگر مباحثه و مذاکره هستند. تفاوت این دو مدل در این واقعیت نهفته است که مباحثه معمولاً تغییر رفتار تنها یک طرف تعارض است ولی در مداکره هر دو طرف تعارض تا اندازه ای از خواسته های خود کوتاه می آیند تا به توافق برسند.
مطابق دو مدل اخیر مددکار اجتماعی از طریق نقش میانجی گری خود به مثابه تسهیلگری در روابط طرفین تعارض در تیم درمان اعتیاد عمل می کند.
مدل دیگر تکنیک داوری است. به این طریق که مددکار اجتماعی برای حل یک تعارض از فردی که برای طرفین مرجع و مورد قبول است (مانند مسئول فنی یا موسس مرکز و یا یکی از اقوام مراجع) دعوت نموده و پس از توجیه و روشن ساختن شرایط برای وی از او می خواهد تا با داوری و حکمیت میان طرفین تعارض به برطرف نمودن آن بپردازد.
آخرین روش حل تعارض تأدیب است. به طور مثال برای حل مشکل عدم حضور به موقع بیمار سوء مصرف کننده مواد در مرکز درمانی، سیستمی به وجود آید که به طور خودکار این بیمار از برخی مزایای اضافی موجود برای مدت زمان معین محروم شود.
با توجه به نقش بی بدیل مددکار اجتماعی در حل تعارضات گروههای درمان اعتیاد و فراهم آوردن شرایط بقای حداکثری بیمار در روند درمانی، به نظر می رسد هنوز توجه کافی به این امر چه از طرف مددکاران اجتماعی و چه از طرف متصدیان و ناظرین درمان اعتیاد صورت نگرفته که امید است در آینده از طریق انتشار مطالب مرتبط و برگزاری کارزارهای علمی موثر مشابه به این مهم توجه ویژه ای صورت پذیرد.
حامد علمایی
مددکار اجتماعی
از سری مقالات سومین کارزار رسانه ای مددکاران اجتماعی ایران