چرا با وجود اجرای هرساله طرح های جمع آوری بی خانمان ها در کلان شهر تهران هنوز مسأله به قوت خودش باقیست؟
چرا با وجود اجرای هرساله طرح های جمع آوری بی خانمان ها در کلان شهر تهران هنوز مسأله به قوت خودش باقیست؟
نویسنده: صابره صادقی؛ کارشناس ارشد مددکاری اجتماعی
بی خانمانی، مسأله ای چندوجهی است و در بررسی علل به وجود آمدن آن نمی توان فقط از یک مسأله واحد صحبت کرد. بنابراین جستجوی راه حل آن نیز نیازمند نگاهی همه جانبه و سیستمی است. نگاهی که درون آن بتوان از تمام ظرفیت های سازمانی، ارگانی و نهادی موجود در جامعه بهره برد. بهره مندی از این نگاه چندوجهی، زمانی پیچیده تر می شود که بی خانمانی با آسیب های دیگری نظیر اعتیاد، تن فروشی، بیماری های واگیر، مشاغل بازار سیاه و … همراه شود.
آمارها و مشاهدات بالینی، به عنوان یک مددکاراجتماعی به من نشان داده است در سال های اخیر، در کلان شهری نظیر تهران، مساله بی خانمانی و مبارزه با آن در جمعیت معتادان شهری و بی سرپناه، شبیه کلاف سردرگمی شده است که گویی هیچ راه حل مشخصی برای آن وجود ندارد. این یادداشت قصد دارد براساس تجارب حرفه ای یک مددکاراجتماعی و مطالعاتش در زمینه بی خانمانی و آسیب های چندگانه مرتبط با آن که در ابتدا اشاره شد، علل این سردرگمی را که عبارتند از عدم وجود قوانین مشخص و واضح، تعریف اشتباه گروه هدف و فراموشی مساله اصلی، بررسی کند.
۱.عدم وجود قانون مشخص
با نگاهی اجمالی و جستجو درباره بی خانمانی در قوانین و مصوبات اجتماعی موجود، به سرنخ و راه حل مشخصی در زمینه نحوه مدیریت و پیگیری حقوق اجتماعی افراد بی خانمان به ویژه افراد بی خانمان با آسیب های چندگانه مثل اعتیاد و تن فروشی نمی رسیم. البته مصوبات و قوانینی از جمله مصوبه شورای عالی اداری سال ۱۳۷۸ با “عنوان طرح شناسایی و جمع آوری افراد متکدی” به چشم می خورند اما هدف اصلی این مصوبه، رسیدگی همه جانبه به وضعیت افراد بی خانمان شهری در سطح ملی نیست. هم چنین در این زمینه، در سال ۱۳۸۳ نمایندگان مجلس، طرح «الزام دولت به اقدام قانونی جهت جمعآوری و ساماندهی کامل مجموعه افراد بیخانمان» را تهیه کردند که مرکز پژوهش های مجلس، با اظهار عدم وجود خلاء قانونی در زمینه بی خانمانی و ارجاع به سایر مصوبه ها و ائین نامه ها این موضوع را مورد توجه خود قرار نداد.
نمونه ای از اسناد مورد نظر مرکز پژوهش ها، مصوبه مهر ۱۳۸۲ با عنوان الزام شهرداری تهران جهت جمع آوری و شناسایی بی خانمان ها و متکدیان در سطح شهر تهران و تحویل انها به مراکز نگهداری موقت است. اما چگونه راه حل درمان یک بیماری چندبُعدی نظیر اعتیاد و مسأله پیچیده بی خانمانی و محرومیت از مسکن و اشتغال و مهم تر از تمام این ها؛ فقر، می تواند به تنهایی برعهده شهرداری ها و ظرفیت های آن باشد؟ و سوال مهم تر اینکه أیا افراد بی خانمان یا در معرض بی خانمانی در کلان شهرها، صرفاً محدود به چندین هزار معتاد بی خانمان تهران می شوند و ایا نیاز به وجود برنامه ای ملی برای مبارزه با فقر و مساله مسکن در رسیدگی به وضعیت چنین افرادی در تمام کشور به ویژه در کلان شهرهایی نظیر تهران نیست و شهرداری می تواند به تنهایی از عهده درمان و مسکن و اشتغال چنین افرادی بربیاید؟ آیا صرفا در نظر گرفتن معتادان سطح شهر تهران (که در پاتوق های مصرف مواد زندگی می کنند و هرساله در برنامه های ساماندهی افراد بی خانمان در سرویس های اجتماعی اشتباهی وارد می شوند) به عنوان تمام افراد بی خانمان کل کشور، پاسخ مناسبی به مساله بی خانمانی و آسیب های مرتبط با آن است؟ بنظر می رسد قوانین و مصوبات فعلی در پاسخ به این سوالات مسکوت مانده اند.
۲. تعریف اشتباه گروه هدف
مراکز نام آشنای موجود نظیر سامان سراها و خوابگاه های شهرداری عموماً براساس مصوبه شورای عالی اداری مصوب سال ۱۳۷۸ که به آن اشاره شد، فعالیت می کنند و اگر بخواهیم ارزیابی مناسبی از این مراکز داشته باشیم باید گفت که به درستی براساس اهداف اولیه خود در تمام سالها از ابتدای تاسیس تا کنون فعالیت کرده اند. بنابراین مساله در سطح ساماندهی، جمع آوری و شناسایی نیست و تمامی این مراکز به درستی رسالت خود را انجام داده اند چرا که براساس تعاریف موجود در این مصوبه، هدف، ایجاد هماهنگی در فعالیت دستگاههای اجرایی و ارتقای کارایی و بهبود روش های مربوط به مبارزه با تکدی گری، تعیین وضعیت افراد بی سرپرست، گمشده، متواری، درراه مانده و موارد مشابه است و مواجه شدن با مساله بی خانمانی به صورت مستقیم در این مصوبه وجود ندارد.
حال با توجه به اینکه مسأله تکدی گری به صورت مجزا جرم انگاری شده و در طرح های ساماندهی نیز به صراحت درباره جمع اوری متکدیان و افرادی مجرم نظیر معتادان متجاهر اشاره شده است، با چه توجیهی هرساله در تهران شاهد جمع اوری اجباری افراد بی خانمانی هستیم که تعداد کثیری از آنان متکدی نیستند و در پاتوق ها زندگی می کنند؟ پاتوق هایی که می توانند با مداخلات مناسب یا ریشه کن شده و یا تبدیل به مکان امن مصرف شود؟
چرا این افراد که عمدتاً با مسأله اعتیاد و بی خانمانی که دو مساله اجتماعی مهم با راه حل های مجزا و البته مرتبط با یکدیگر هستند، جمع اوری شده و به مراکزی منتقل می شوند که با هدف دیگری تشکیل شده اند؟ وقتی درباره معتاد و برنامه های درمان اعتیاد درمیان جمعیت بی خانمان ها صحبت می کنیم درباره کدام گروه حرف میزنیم و ایا برای هرگروه راه حل ویژه آن را درنظر گرفته ایم؟
بنابراین به نظر می رسد که سردرگمی نه در نحوه اجرای طرح ها یا مدیریت مراکز بلکه در انتخاب گروه هدف است. ابهامی که منجر شده این گروه از جامعه، به مراکزی وارد شوند که مناسب آن ها نیست و در نتیجه کارایی و نتیجه مورد انتظار برای رسیدگی به نیاز آن ها در داخلش وجود ندارد.
۳. انحراف کنشگران اجتماعی و فراموش شدن مسأله اصلی
تمام نهادها و مراکز تأسیس شده فعلی، با هدف ساماندهی افراد بی خانمان، موقتی هستند چرا که از اساس، ادعا و هدف تشکیل این مراکز و فرایندهای آن، حل مسأله و کاهش آمارهای موجود در رابطه با بی خانمانی و اسیب های اجتماعی مرتبط با آن نبوده است بلکه هدف؛ برنامه ای کوتاه مدت یا میان مدت برای مدیریت وضعیت و پیشگیری از بحران به ویژه در فصولی از سال بوده است. مراکزی که عمدتا کپی های دست چندم و ناقص از ممالک دیگر به ویژه کشورهایی نظیر آمریکا هستند و در این کشورها، چنین مراکزی به همراه برنامه هایی در طول اصلاح ساختارها و زیرساخت ها جهت حرکت به سمت حذف مساله اجتماعی و کاهش وخامت ان طراحی شده اند.
بررسی ها، پژوهش ها و انتقاداتی که در زمینه کاراییِ مراکز مذکور از سوی متخصصین اجتماعی انجام شده است نشان می دهد که حتی کنشگران و فعالان اجتماعی نیز متوجه اهداف و ماهیت تشکیل چنین مراکزی نشده اند. بنابراین متخصصی که از مراکزی نظیر سامان سرا، خوابگاه و غیره انتظار توانمندسازی و حذف بی خانمانی و اعتیاد را دارد در واقع نگاه درست و دقیقی به مساله و راه حل های احتمالی آن نداشته است و عدم دقت در تعریف مسأله باعث شده است مسائل مهم تری نظیر پیگیری مصوبات و سیاست های اجتماعی مناسب و ایجاد مراکزی که بتواند منجر به کاهش آسیب و حذف آن در ساختارهای اجتماعی باشد مغفول بماند و پیگیری های کنشگران در حد انتقاد به عملکرد سامان سراها تقلیل یابد.
بنابراین لازم است ضمن بازنگری در نحوه بررسی ها و انتقادات به مراکز موجود در شهرداری ها، به ویژه از جانب مددکاران اجتماعی که عاملان مهم تغییر ساختارهای اجتماعی هستند؛ خواهان رسیدگی به وضعیت از جانب ارگانها، سازمانها و نهادهای مرتبط تری نظیر وزارت بهداشت و درمان، مسکن و سازمان بهزیستی کشور باشیم و فراموش نکنیم که وظیفه اصلی شهرداری ها طبق مصوبات محول شده به آنها فراتر از وضعیت موجود نبوده، نیست و نخواهد بود.