قتل رومینا به مثابه کودک آزاری
قتل رومینا به مثابه کودک آزاری
یادداشت اختصاصی اعظم پورخاتون – مددکار اجتماعی و کارشناس ارشد مطالعات زنان
این روزها موضوع دلخراش قتل رومینا اشرفی دختر ۱۳ ساله تالشی ذهن همه را درگیر خود نموده واز منظر عمومی وکارشناسان موردانتقادو واکاوی قرار گرفته. اما آیا اینگونه قتلها بامرورزمان به فراموشی سپرده خواهند شد.یااتفاقی دیگر و خشونتی در ابعادی متفاوت وشکل تازه بازهم اذهان عمومی را خدشه دار خواهد نمود.
در این موضوع اگرچه به ظاهر قاتل کسی جز پدر رومینا نیست اما؛ آیا علت را صرفاً باید در خود او جستجو نمود؟ فردی که بدترین شکل خشونت یعنی قتل انجام میدهد بطور قطع دارای مشکلات متعددی در ابعاد فردی، اجتماعی، فرهنگی میباشد. اگرچه اطلاعات چندانی در خصوص ویژگیهای وی در دست نمی باشد. اما میتوان فشار جامعه محلی و خدشه دارشدن قدرت مردسالارانه او را در این اتفاق دخیل دانست. دراینگونه تفکر رابطه والد و فرزندی نیز بیش از آنکه از بُعدی عاطفی برخوردار باشد از مالکیت ریشه گرفته و قطعا” احساس مالکیت بررابطه عاطفی غالب است. ومولفه های عشق که درارتباطات بین والدو فرزند میباشد تنها تازمانی که کودک به مرحله ای از رشد و بلوغ نرسیده است کارآمد هستند. زمانی که کودک به مرحله ای از بلوغ عاطفی ،اجتماعی و رشد جسمانی برسد مسلما” دارای نیازهایی خاص منطبق با ویژگیهایی خود میباشدکه به دلیل شیوه های تربیتی حاکم برخانواده این نیازها نادیده گرفته شده ومنجر به بروز رفتارهای تعارض آمیز بین والد ین و نوجوان خواهد شد.
معمولا” خشونت از ویژگیهای فردی ،خانوادگی،اجتماعی و فرهنگی نشات میگیردهمین ویژگیها که ساختار یک جامعه را شکل میدهند. بنابراین علل هرگونه بزه وآسیب را نیز باید در تمامی ابعاد واجزاء متشکل یک جامعه جستجو نمود.
مسئله خانواده رومینا تنها یک موضوع خانوادگی نیست بلکه یک مسئله قابل تأمل اجتماعی است ونمونه ای از پیامدهای عدم توجه به نهاد خانواده با توجه به تغییرات اجتماعی است. از بعدفردی معلول عدم تربیت منطبق بر شرایط فعلی جامعه میباشد. تربیتی که مفاهیم آن نسل به نسل منتقل شده و بافتی ستنی دارد و در حال حاضر کارآمدی چندانی در جامعه درحال گذارایران ندارد.
دراینگونه خانواده ها روشهای مستبدانه غالب است ومعمولا” مادر نیز جرات بروز افکار و احساسات خود را نخواهد داشت ورفتارش تحت کنترل همسر است. بنابراین نوجوانان وخصوصا” دختران قادر نخواهند بود درخواستها ونیازهای خودرا بطور مشخص ابراز کنند وحتی در تشخیص راههای رفع نیاز خود دچار اشتباه خواهند شد. مادران اینگونه خانواده ها از توانمندی لازم وقدرت تصمیم گیری بی بهره اند و معمولا”در صورت بروز رفتارهای خشونت آمیز پدر دخالت چندانی در قطع آن نخواهند کرد. چراکه معمولا” خود آنها قربانی خشونت هستندو آنرا تحمل میکنندو این تحمل نیز بعضا” بعنوان یک ارزش در پایداری خانواده وجلوگیری از طلاق مطرح شده ومورد تایید جامعه نیز میباشد. تفکرمردسالارانه حاکم برخانواده روابط مستبدانه را شکل داده و افراد خانواده را درشکل گیری یک رابطه موثر ومنعطف محدود مینمایند. د رحالیکه یکی از مهمترین زمینه های شکل گیری سلامت روانی در خانواده ارتباط موثراست، که به اعضای خانواده جرات بیان احساسات را میدهد ودر نتیجه احساس ترس وتهدید را ازبین خواهد برد. والدین خوب کسانی هستند که علاوه بر توان اداره مسایل عاطفی خانواده و حسن خلق ، مهارتهای لازم را برای ایجاد ارتباط بافرزندان داشته باشندو اقتدار را جایگزین استبداد در رای وعمل نمایند. والدین یا نسبت به فرزندان عشق دارند یا اقتدار اما ترکیب این دو فاکتور عملا” میتواند خانواده را به سمت آرامش سوق دهد. زمانی که افراد درخانواده احساس آرامش واعتماد نمایند قادر خواهند بود جهت رفع نیازهای یکدیگر چاره اندیشی نمایند.
نوجوانان مانند بقیه افراد دارای یکسری نیازها هستند که البته با توجه به تغییرات فیزیولوژیکی و رشدی و جنسیت آنان متفاوت است و دوران بلوغ را طی میکنند که این امر رشد جسمی و عاطفی آنان را توامان در برخواهد داشت وهمچنین درحال هویت یابی هستند. شاید به همین دلیل است که از آن به بحران بلوغ تعبیر میشود. بنابراین به شدت نیازمند رسیدگی به موقع و راهنمایی از سوی والدین خود هستندتابا شناخت بهتر نسبت به محیط اجتماعی پیرامون خود از این مرحله به سلامت عبور نمایند. این درحالی است که علاوه برتفکر ونگاه خانواده باید به نوعی به مقبولیت اجتماعی نیز دست یابند. واگرخانواده دراین شرایط حساس قادر به پاسخگویی به نیازهای نوجوان نباشد بطور قطع نوجوان مسائل خود را بنوعی دیگر حل وفصل خواهد نمود و دراین مسیر ممکن است دچار لغزش گردد.ومتاسفانه استفاده کنترل نشده کودکان ونوجوانان ازفضای مجازی یکی از این راه کارها است که این گروه به منظور پاسخ به سوالات ونیاز های بی پاسخ خود از آن استفاده میکنند.
امروزه گستره تغییرات فرهنگی باشتابی بی سابقه در حال نفوذ به لایه های مختلف جامعه اعم از شهری و روستایی میباشد.حتی در دور ترین نقطه قدرت دسترسی تمام اقشار جامعه به اطلاعات متفاوت وارتباطات بدون حدومرز ازطریق فضای مجازی ممکن شده است. وباید اذعان داشت که قدرت نفوذ این ابزار تمام محدودیتها و حصارها را درنوردیده واین مسئله ای است که هنوز بسیاری از خانواده ها در برابرآن مقاومت میکنند وآنرا باور ندارند.زیرا این امر نیز یکی دیگر از ویژگیهای جامعه در حال گذار است. نوجوانان وجوانان بعنوان پرتعداد ترین کاربران فضای مجازی ، از سواد رسانه ای اندکی برخوردار میباشند. رسانه های نوین نقاط مثبت ومنفی زیادی دارند که اگربه محتوای آنها توجه نشودمی تواند اثرات مخربی برخانواده داشته باشد.
ازسویی اطلاع وآگاهی عمومی از منابع حمایتی و خدماتی که اینگونه نهادها به کودکان ،زنان وسایرافراد در معرض آسیب ارائه میکنند بسیار اندک است.
سازمان بهزیستی بعنوان اصلی ترین نهاد متولی سلامت اجتماعی درجامعه ایران با راه اندازی اورژِانس اجتماعی تاحدود زیادی در پیشگیری از وقوع چنین اتفاقات نابهنجارو دلخراش موفق بوده ، اما لازم است با توجه به ماهیت فرابخشی آسیبهای اجتماعی سایردستگاههای مرتبط با مسائل اجتماعی ، تعامل مثبت وسازنده بااورژانس اجتماعی وخط ۱۲۳داشته باشند. در مواقع بحرانی فرصتی به خانواده وهمچنین فرد ، داده میشود تا علیرغم وجود کاستیهای فراوان که سبب بروز آسیب شده اند به سطحی از تامل برسند و با کمک کارشناسان آموزشهایی جهت افزایش تاب آوری ومهارتهای زندگی کسب نمایند تا از وقوع چنین حوادث تلخی پیشگیری شود.