دومین گزارش میزگرد مجازی گروه بزرگ مددکاری اجتماعی ایران در تلگرام
بدینوسیله دومین گزارش مباحثه گروهی مددکاران اجتماعی در “گروه بزرگ مددکاران اجتماعی ایران در تلگرام” جهت مطالعه کاربران محترم وبسایت نمایه می گردد. قابل به ذکر است مشروح خلاصه مباحثه های گروهی صرفاً به منظور انتقال ایده ها و کیفیت تبادل افکار و هم اندیشی های گروهی در “وبسایت رسمی مددکاران اجتماعی ایران” منعکس می گردد و به معنی تأیید و یا رد مباحث طرح شده از سوی ما تلقی نمی گردد.
موضوع مباحثه: : تنوع طلبی در مردان و زنان
بیان مسئله
جامعه ما به سوی یک جامعه فرد گرایی داره میره و گذشت بخاطر خواسته های شخصی کم شده است. یک فرد هیچوقت نمیتونه همه چیز برای همسرش باشه تا وقتی خوشبختی در یک فرد جستجو بشه، در اینجا مشکل تنوع طلبی مردان فقط نیست جامعه تنوع طلب شده از زمانی که حق انتخاب به ما داده شده است. امیالی که سالها زیر فشار قرار گرفتن نمیتونن در یک جامعه جدید به شکل مطلوب عمل کنند، تا وقتی که یاد نگیریم با خواسته های خودمون و انتخاب خودمون کنار بیایم هیچ کس در کنار ما خوشبخت نخواهد شد. تعریف زندگی برای ما هیچ وقت انجام نمیشه و ما اکثراً از مدل های نا موفق درس میگیریم. با جهانی شدن ارزشها نمیتونیم هیچ جامعهای رو حفظ کنیم از این تغییر ارزشها. به گمان من با وجود اینترنت و فیلم و سریالها ارزشهای معنوی به شکل سریع جهانی شدن که ما دیگه قادر نیستیم حتی ارزشهای دینی رو الک کنیم و سعی بر اینکه از این تغییرات جلوگیری کنیم. غیر ممکن تا وقتی که ارزشها در شکل جهانی شدن هستن. فکر کنین به حقوق بشر .. به حقوق زنان…. حقوق کار.. حقوق بچه…. حقوق های دیگه که به ما ارزش های جدید دادند.
چه راه حلی به نظر شما برای باور خانمها وجود داره؟ آگه من و شما در این موقعیت اجتماعی به عنوان خانم بودیم چیکار میکردیم. کمی نقشمون را عوض کنیم…
به نظر تون خیانت مردها عادی؟! خانمها کمتر خیانت میکنند؟ باید خانمهای باشند که آقایون بتوانند خیانت کنند… میشه این را به خانم و آقا بودن فقط ربط داد یا ارزشهای تربیتی و اجتماعی دیگه پشت این هستند؟!!
به نظر شما با صیغه خوانی این مهم عاطفی کلمه خیانت از بین میره؟!
در وحله اول تصمیم می گیرد که از راه قانونی حسابش رو برسد و طلاق بگیرد و … بعد از کمی فکر کردن به این نتیجه میرسی که پس جوانی که پای همسرم رفت چه می شود؟ بی پدر شدن فرزندم چی؟ ولی کمی بعد به این فکر کردم که نقش من در این موضوع چی بوده چی باعث شده که به من خیانت کند؟! آیا من مسئول این اتفاق بودم؟ و افکار که تفکر بیشتر راه های بهتری بهم نشون میداد… پیدا کردن دلیل این اتفاق ، فرصت دوباره دادن به او و شاید تعهد گرفتن ازش که تکرار کارش چه نتایجی برایش به دنبال خواهد داشت و…
خیانت زن به مرد, مرد به زن… که متاسفانه شدت برخورد و برداشت در اولی بسیار نامناسب تر از دومی است؛ در صورتی ک هر دو اتفاق بر ادامه زندگی تاثیربدی خواهد داشت، تاثیری ک ادامه زندگی را به سختی امکان پذیر خواهد ساخت… جامعه مجموع زنان و مردان هستش و یک انبوه تابو.
خیانت در روابط زناشویی در هر فرهنگ و هر سرزمینی به تناسب وجود دارد. ولی سوال مهم اینجاست که چرا امروزه خیانت در جامعه ما این همه فراوانیش زیاد شده است و چرا یک دفعه تابوی آن شکسته شد، آن هم در میان متاهلین جامعه. خیانت یک امر اخلاقی و عدم تعهد به پیمانی است که زوجین در آغاز هر رابطه ای می بنند، در این میان اصلا جنسیت مطرح نیست، اصلا زن و مرد مطرح نیست و مقصر را نمیتوان جنسیت بندی کرد.
مبانی نظری
اولریش کلمنت معاصر نویسنده آلمانی در کتابش علت تغییرات تنوع پذیری رو در دو چیز میبینند؛ یکی تغییر جامعه مردسالاری به فمینیستی که عقده های اجتماعی فراوان بر جا داشت و سبب آزادی و حق بیشتر برای زنان شد. علت بعدی رو کلمنت در روابط و قراردادهای شخصی بین شخص مرد و زن میبینه که در تعیین نقش توافق دارند.
اگر ۵۰ سال پیش نقش زن در خانه تعریف شده بود هیچ دلیلی برای توافق در کار خانه یا حضور اجباری پدر در کنار فرزندان نبود و به همچنین نقش زن در جامعه کاری به مراتب کمتر و معین بود.
امروزه با تعاریف جدید از رابطه ها و نقش دین در پلی گامی ها چند زن یا مرد داشتن اساس بحث مرد سالاری و حرکت فمینیسم از ۱۹۶۸ و بعد از تعریف کانت فلسفه دان آلمانی از حق شخصی individualisation و تعریف جدید از استفاده از مغز انسان انقلاب جدیدی با ارزشهای جدیدتری بوجود آورد.
بدین معنی که اخلاق اجتماعی به اخلاق فردی مبدل شده. اگر دیروز در کتابهای دینی دزدی ممنوع بود امروز این ممنوعیت را قانون نسبی کرده و ارزش جدیدی با مجازات جدید پیشنهاد کرده که در این جا ما در این مورد ایجاد قوانین توافق کردیم و از ارزشهای جمعی به ارزشهای فردی رسیده آیم. اگر ۶۰ سال پیش حرف از ناموس شخصی میشد و یا آبروی خانواده ای از ارزشهای دیگری صحبت میشد تا مفاهیم امروزی که توپ را به همسایه پاس داد و ارزشها رو یکبار دیگر نادیده میگیره.
در اینکه شکاف بزرگی بین فرهنگ جنسی نسل ما و نسل نوجوان امروز هست حرفی نیست. پس لزومی به هم سویی و تطابق هنجارها و ارزش ها هم نیست. ارزش های نسل ما آش دهان سوزی نبودند که بخواهیم و آرزو کنیم نسل جدید آنها را تمام و کمال بپذیرد.
من منتظرم و علاقمندم نسل امروز خودش دنیایش را کشف کند و بسازد اما این الگوهای بی شکل و بی ریخت … این حفره های رفتاری… این طغیان های سرکوب شده… که به نظرم دوگانگی و تضاد معیارهای اجتماعی به شدت به آنها دامن می زند راه به کجا خواهد برد ؟
در فضایی که الگوهای رسمی به انکار هویت جنسی نوجوانان می پردازند هر رفتار و کلام مربوط به جنسیت تبدیل به تابو می شود و طبیعی است که کسی مسئولیت احساسات و رفتارهای جنسی خود را نمی پذیرد. وقتی هنجارها این چنین بسته اند هنجار شکنی، مرز ندارد و نمایش و عرضه موجودیت جنسی اولین و فوری ترین وسیله ورود به جامعه بزرگسالان شناخته می شود.
جالب است که این روزها شروع رفتارها و فعالیت های جنسی نوجوانان بیشتر از عوامل فیزیولوژیکی به عوامل اجتماعی گره خورده است. اجتماعی که غرق در آشفتگی ها و نابسامانی های آشکار و پنهان است که به عوض ریشه یابی و درمان هم چنان انکار می شوند یا به حال خود رها می شوند.
البته این مهم و ضروری است که خیانت را دقیقأ معنی کرد، از نظر یک شخص نگاه به یک فرد دیگر خیانت محسوب می شود و از نظر دیگری فقط وارد شدن به مسائل جنسی با شخص دیگر خیانت محسوب میشود. باید نقطه تفاهم مشترکی هم در این رابطه وجود داشته باشه والا باعث مشکلات بعدی میشود. باید ارزشها را توی یک سینی گذاشت و با هم مقایسه کرد و ارزش جدیدی را ساخت و یا تعمق کرد…
به طور کلی روانشناسان دلایل خیانت زنان به شوهرانشان را عوامل زیر بیان میکنند:
۱- عدم یک رابطه گرم و صمیمانه با همسر
یکی از عوامل اصلی خیانت زنانه روابط زن و شوهر است؛ زمانیکه بین زوجین، روابط زناشویی خوبی حاکم نباشد، این احتمال وجود دارد که زن به همسر خود خیانت کند. اختلالات جنسی که به مرور زمان برای برخی مردان به وجود میآید و مشکلات شخصیتی باعث میشود که مرد نتواند به همسر خود محبت کند و فقدان محبت، عاطفه و روابط گرم و صمیمی باعث این خیانتها میشود. زنانی که محبت خوب و لازم را از همسرخود دریافت کرده و یا روابط زناشویی خوبی بین آنها برقرار باشد، احتمال خیانت در آنها بسیار کم است.
۲- گذشته بیبندوبار زن؛ یکی دیگر از عوامل خیانت زن، گذشته اوست که در یک خانواده بیبندوبار و خیلی آزاد پرورش یافته و تربیت شده است و تربیت غلط گذشته باعث میشود همچنان حتی بعد از ازدواج هم این روابط را حفظ کند. برخی از زنان که روابط زیادی داشتهاند، به دلیل اینکه روابط صمیمانه و یا دوستیهای دوران مجردی خود را نمیتوانند به اتمام برسانند و برایشان بسیار سخت است تا خود را در زمان تاهل کنترل کنند در همان چارچوب به روابط خود ادامه میدهند.
۳- احساس تنهایی کردن؛ مسایل شخصیتی وجود دارد که امکان دارد یک زن تحمل تنهایی و بیکاری را نداشته و به سختی میتواند دقایق و یا ساعتی را تنها و بیکار بگذراند. این زنان زمانیکه میخواهند تنهایی خود را پر کنند وقتی میبینند همسرشان به دلیل مشغله کاری نمیتواند برای آنها وقت بگذارد گرایش پیدا میکنند که وقت خود را با دیگران و یا جنس مخالف خود پر کنند.
۴- عوامل فردی و اختلالات شخصیتی زنان
عوامل فردی و اختلالات شخصیت و یا ویژگیهای طرفین میتواند بستری برای خیانت باشد. وقتی در جامعه این روابط ناشایست، رواج پیدا کند امکان دارد وسوسه در زن ایجاد شود که این رابطهها را تجربه کند. مسایلی مانند ماهواره، تهاجم فرهنگی، الگوهای فرهنگی ناهنجار و غلط در خانه، همه این عوامل میتوانند در خیانتهای زنانه دخیل باشد؛ در نتیجه حرمت و حریمهای خانواده شکسته میشود و افراد پایبند چارچوبهای اخلاقی نیستند.
۵- دوران مجردی محدود؛ برخی از زنان به دلیل اینکه گذشته خوبی نداشتهاند و یا زمان مجردی خیلی محدود بودند وقتی شرایطی را میبینند که زنان و مردان، رابطه آزادانهای با هم دارند. این افراد چون میخواهند گذشته خود را جبران کنند، به خیانت رو میاورند. شرکت درپارتی، ارتباط با دوست ناباب و مسائلی دیگر میتوانند انگیزه خیانت را زیاد کند.
۶- مشکلات اقتصادی؛ مسئله دیگر مشکلات اقتصادی که در جامعه است، البته مسئله اقتصادی به تنهایی عامل خیانت زنانه نیست. فرد ممکن است نیازهای مالی بیشتری را در خود احساس کند؛ ولی اگر پایبند چارچوبهای اخلاقی باشد؛ امکان ندارد با هر تحریک، وضعیت معیشتی کنار بیایند؛ اما فردی که به خاطر پول با جنس مخالف خود ارتباط برقرار میکند، بیشتر به دلیل میل به تجمل گرایی، مصرف بیشتر، مدگرایی و خرید کردن، به جنس مخالفی فراتر از چارچوب خانواده رو میآورد تا مورد حمایت او قرار گیرد.
در این زمینه تعداد زنانی که به دلیل فقر مادی به ارتباط با جنس مخالف رو میآورند بسیار کم است. اما وقتی زن به دلیل اینکه همسرش معتاد بوده و یا بیکار و مریض است خیانت میکند در واقع «فحشا» است؛ یعنی زن خودفروشی میکند تا نیازهای مالی خود را تامین کند.
۷- تنوع طلبی؛ علت دیگر خیانت زنانه، تنوع طلبی است. در برخی اوقات مشخص شده است فرد نتوانسته است با همسرخود زندگی کند و شاید بارها و بارها ازدواج کرده است.
حال باید سوال کرد که این امر به عنوان بیماری تعریف میشود یا اختلال و هرگونه اراده انجام این کار از شخص فاعل گرفته میشود… و به همین جهت باید ارزشها رو روی میز ریخت و تابوها را شکست و در مورد اتفاقها صحبت کرد…
جامعه با دید متفاوتی به خیانت افراد می نگرد و گاها دیده می شود که مردها تا زمانی که روابط خارج از بنیاد خانواده شان برملا نشده باشد هرگز چیزی نمی گویند… اما همین ک برملا شود در مورد آن صحبت میکنند
اما زن خیانت کار با مشخص شدن این موضوع با برخورد بسیار بد از سوی همسر, خانواده, اطرافیان مواجه خواهد شد. می توان به این نتیجه رسید که شاید خیانت از جانب مردان عادی شده است و همه تا حدودی قبول دارند ولی پذیرش خیانت از جانب زن ها برای جامعه امری پذیرفته شده نیست.
کاملا … این ارزش برمی گردد به نقش تربیت زن به عنوان مادر و پرورش دهنده و یا هنر تجسم در مذهب ها و فلسفه گذشته در فرهنگهای مختلف…که با ازدواج زن را تصاحب می کنند و زن مثل یک وسیله می شود و ارزشی برابر مرد ندارد…
با انقلاب فمینیسم این برده داری رسمی عوض شد و هنوز زنان با شتاب به دنبال تعریف نقش خودشان و احساساتشان هستند. البته این از دید یک مددکار با نگرش فمینیستی است. تنوع طلبی به عنوان خیانت محسوب نمیشه…. خیانت تعریف دینی شده این موضوع است و در همه جا این معنا از آن استنباط می شود. این در حالی است که بعد از ۱۹۶۸ این موضوع روابط جنسی بین زنان و مردان منو گامی، بی گامی، پلی گامی، همو سکسوالیتی، منو و ا سکسوالیتی تعریف جدید شده است.
در صورت بروز این مشکل زن و مرد حرف میزنند در مورد مسائل به وجود آمده… و اگر حل نشود جدا میشوند… خیلی آسان … البته درجه احساسی در افراد متفاوت است و همه به یک شکل با آن کنار نمی آیند. این که یک زن با آزادی و حق میتواند این تصمیم را بگیرد خوب است، ولی متاسفانه در ایران دید خوبی به این زنان ندارند. البته با گسترش تکنولوژی و روند جامعه به سمت مدرنیته و فرامدرنیته این ارزشها بزودی جهانی میشوند، هرچند هنوز از بار معنوی اون در کشورهای اسلامی چیزی کم نشده است. هدف نفی یا تایید برای تابو شکنی نیست! ممکن است هر کدام از ما در این موقعیت قرار بگیریم… و باید این درک رو برای این امر مهم داشته باشیم. اگر ۱۰% مردم با خیانت روبرو هستن حتماً در بین ما هم تجربه زیاد است… و این را هم در نظر بگیریم که تا جهانی شدن این مسئله و حق انتخاب به زنان، زندگی تعداد زیادی از زنان و مردان نابود شده است.
خیانت در هر آدمی معنی و مفهوم خودش را دارد، حد و اندازه اش برای هرکسی فرق دارد و جالب این است که هنوز نتوانسته ایم پاسخی برای توجیه آن پیدا کنیم که خیانت همیشه خیانت است و مهم نفس عمل است. اما خیلی خوب است که این ارزشها وزن و کمیت ندارند و در مورد کیفیت آن میتوانیم تابو شکنی کنیم. شخصی تصمیم گرفته است که کاری را انجام بدهد و باید برای عواقبش آماده باشد و قبلاً به این فکر کند چرا این کار را انجام می دهم و در مقابل عواقبش چه کاری انجام خواهم داد.
حرفه مددکاری حساسترین حرفه جامعه هستش چون قلب جامعه در دست ماست و همیشه در اطاق جراحی قلب هستیم. البته به عنوان مددکار باید گاهی به این فکر کنیم که درخواست کننده ما از ما راه چاره میخواهد و ارزشهای شخصی ما گاهی کمک و گاهی بن بست بوجود می آورند. ما در تراپی این باور را داریم که هر درخواست کننده راهکار و حل مسئله را بهمراه خود می آورد و ما باید فقط دقیق گوش و واکاوی کنیم.
حالا این سوال مطرح می شود که آیا وجدان یک افسانه شده است که خیانت به راحتی صورت میگیرد یا وجدان جایش را به ارزش های شخصی داده است؟؟؟
در پاسخ باید گفت: حد و مرز وجدان را ما براساس معیارهای اجتماعی و شخصی مان تعریف میکنیم اگر خیانتی صورت می گیرد و عذاب وجدانی وجود ندارد دلیلش حد و مرزهایی است که شخص برای خودش تعریف میکند. شاید عدم رضایت کافی از روابط بین زن و مرد دلیل دیگری بر این موضوع باشد. بسیار خوب… پس ارزشهای اجتماعی چه می شوند؟ اگر وجدان ارزشهای اجتماعی و شخصی هست… این را هم باید در نظر گرفت که این افراد هستند که اجتماع را میسازند پس اگر ارزش های شخصی تغییر کنند، ارزش های اجتماعی هم دچار تحول میشوند. قدرت کلمات مهم است و ارزش زا هستند. امروز دروغ در خیلی جامعه ها پسندیده هست، یکسری ارزش ها با توجه به موقعیت فرهنگی و جغرافیایی تعریف های متفاوتی دارند.
همچنین به نظر میرسد جهت ساماندهی آسیبهایی که موجب روابط فرازناشویی میشود نگرشی جدید در عقود فیمابین ازدواجهای دائم می بایستی صورت بگیرد، اولین مسئله حق طلاق زن در این عقود گنجانده شوو و برای جلوگیری از ازدواج های سفید که با خودش آسیبهایی را موجب میشود که جبران ناپذیر است، همانطور که بعد از انقلاب کبیر فرانسه مونتسکیو در کتاب روح القوانین تفیکیک قوا رو تئوریزه و مکتوب نمود «قوه مقننه ، قوه قضاییه و قوه ی مجریه» و قدرت را بدین وسیله تفکیک و بین آنها توازون برقرار نمود و قوه ی مجریه «همان جمهوریت ، انتخاب رییس جمهور» هر ۴ سال یکبار توسط رای مردم به کرسی قدرت نشانده میشود و دموکراتیزه کردن تفکیک قوا موجب توازن قدرت و جلوگیری از بازگشت دیکتاتوری خشونت دستاورد آن بود.
خیانت در ایران از آنجایی که با ارزش های دینی عجین شده است بار منفی بیشتری دارد و اینکه پرسه طلاق در ایران بسیار زمان بر و همچنین درگیری های خانوادگی را به دنبال خواهد داشت، پس زوجین به طلاق سفید روی می آورند. دین سازنده ازدواجها و طلاقها و تعریف خیانتهاست…
ازدواج یک قرارداد رسمی است، حتی بدون مراسمات دینی می تواند عقد یک رابطه زبانی بین افراد باشد، افراد تصمیم میگیرند با همدیگر زندگی کنند حتی اگه جایی ثبت نشود…
اما امروز حتی در بعضی نقاط جهان هنوز این شکل با هم بودن و جدا شدن از هم وجود ندارد…
در کشور سوئیس با وجود ۳ بچه نه ازدواج میکنند و نه طلاق میگیرند… و جایی با هم بودنشان ثبت نمیشود به عنوان زن و شوهر بجز اداره مالیات. در یهودیت، مسیحیت، بودیسم، هندو و بهاییت هم ارزش ازدواج و طلاق وجود دارد. نه فقط در اسلام بلکه در هیچ دینی خیانت پسندیده نیست و با توجه به باورهای دینی دید افراد نسبت به کسانی که خیانت میکنند سخت تر و بدبینانه تر است.
خیانت در تعریف ایران همه جا وجود دارد و بیشتر از ایران مطمئناً. عدم آگاه سازی جوانان در رابطه ها و تابو های جنسی از پایه های این امر هستند و ترافیک ارزشها با وجود فیلم و رسانه های گروهی شتاب این را زیاد کرده است. شاید مردم پی بردن که رفع نیاز نیز دیگری هستش تا حفظ ارزشهای اخلاقی تعریف نشده و گاهی بدون پایه های عمیق فکری. فرد گرایی و بها دادن به ارزشهای فردی بر ارزشهای اجتماعی امروز حاکمیت میکند و این باید تعلیم داده شود که آزادی شخصی چطور استفاده کنیم.
اخلاق و تعهد به روابط باید حدی برای ارزش های انسانی تعریف بشه باید برای آزادی تعریفی ارائه بشود، متاسفانه هرکس آزادی را براساس امیال شخصی خودش تعریف میکند، البته اگر بشود توازنی برقرار کرد، زیرا اینترس ها متفاوت هستند.
آزادی وجدان، دین، خیانت زناشوئی، عشق، محبت، منو گامی، پلی گامی و ارزشهای مثل این شده اند اشیایی در قفسه های سوپر مارکت با براندهای مختلف هر کس سبد خرید ارزشها شو خودش پر میکند… فرهنگ مصرف کردن همگانی شده است… ما فقط خریدار شده ایم… بدون تعمق در جنس ارزشها.
متأسفانه علی رغم دسترسی به اطلاعات وآگاهی در جامعه بسیاری از زوجین هنوز در روابط زناشویی ضعفهای اساسی دارند.
خیلی از خیانتها به علت ناراضی بودن از روابط جنسی، درک نشدن طرفین، روابط بدون عاطفه و بدون رضایت متقابل و… به غیر از این است که متغیرهای ذکر شده باید از همون مدرسه و دانشگاه و خانواده آموزش داده شود؟!!
خانمی رو دیدم که از یک فروشگاه ۲۰ مانتو خرید برام جالب بود! دلیل کارش رو پرسیدم خیلی راحت گفت: نمیدانم! فقط دوست دارم خرید کنم… زندگی و روابط ما همین شده فقط در پی لذت آنی هستیم و بدون فکر کارهایی رو انجام می دهیم که حتما در آینده پشیمانی کمترین پیامدش هست…
خیانت زاییده قدرت و قدرت طلبی و ثبات قدرت در ضمیر نا خود آگاه هست.
این که تن به انجام هرکاری نمیدی به این معنی نیست که نمیتونی! بهش میگن “چهارچوب”!
چهارچوبی که خودت برای خودت تعریف میکنی و پایه و اساسش از “خانواده” شکل میگیره… کسی که چهارچوب داره، “اصالت” داره… اصالت رو نه میشه خرید نه میشه اداشو درآورد و نه میشه با بزک و دوزک بهش رسید!
اصالت یعنی دلت نمیاد خیانت کنی، دلت نمیاد دل بشکنی، دلت نمیاد دورو باشی، دلت نمیاد آدما رو بازی بدی… این بی عرضه گی نیست!
اسمش “اصالته”… اصالت.
شاید بهتر باشد بدانیم که خیانت از کجا آب میخورد؟
سرخوردگیهای جنسی و عاطفی: بالاخره اگر من در خانه حرف محبتآمیز نشنوم، مثلاً در محیط کار کسی پیدا میشود که به من محبت بکند.
عدم مدیریت مرد: وقتی که مرد احساس سکان داری در خانه ندارد یا زنی در آن خانه وجود دارد که مرد در کنار او احساس مرد بودن ندارد. بیشتر حس همخانه بودن دارد. زن باید به مرد احساس سکان داری بدهد. مرد هم باید مردیت خودش را داشته باشد.
عصبانیت: یک اختلاف مختصر میتواند آدمهایی را که درگیر شرایط محیطی دیگر هم هستند به سمت خیانت ببرد. گاهی زوجین از سر لجبازی برای اینکه به طرفشان نشان بدهند هنوز هم توانایی جذب آدمهای جدید را دارند دست به خیانت میزنند. دیالوگ رایج اینجور وقتها این است که «دیدی میتونم بهتر از تو رو هم گیر بیارم؟»
برای اعتماد به نفس دوباره: گاهی آدمها در محیطهایی به این نتیجه میرسند که هنوز هم توانایی لازم برای شکارچی بودن را دارند.
ترس از میانسالی: آدمها وقتی متوجه میشوند که با دوران میانسالی فاصله چندانی ندارند، گاهی میخواهند برای آخرین بار لذتهای دوران جوانی را تجربه کنند. البته روابطی که بر اثر این ترس شروع میشوند عموما جدی و پایدار نیستند.
کاهش هیجان رابطه اصلی: کاهش هیجانات مهمترین دلیل شناخته شده برای خیانتهاست که خودش به اندازه همه دلایل بالا حرف دارد. نمودار هیجان در روابط نکتههای ظریفی دارد. رابطه اصلی که با ازدواج آغاز میشود، به دلیل رسمی بودنش و همچنین آشناییهای پیش از ازدواج در شروع هیجان کمتری دارد.اما یک رابطه ممنوعه با هیجان خیلی زیادی شروع میشود.
اگر زیربنا یک رابطه محکم باشد هیچ چیزی نمیتواند برای آن رابطه تهدید کننده باشد و اگر هم بود ماندگار و مهلک نخواهند شد.
تنوع طلبی و استفاده از اون چاهی از کمبود های عاطفی را پر میکند و تا آن چاه شناخته نشود، بنیاد زندگی بر باد خواهد رفت.
این سوال مطرح می شود که آیا تنوع طلب ها قابل درمانند یا نه؟!
در پاسخ باید گفت: بله… همه کمبودها قابل درمان اند. کمبود مهر و عاطفه خانوادگی میتواند یکی از دلایل وجود کمپلکس تنوع طلبی باشد.
متدهای خاصی وجود دارند در روانکاوی که به کمبودهایی که ایجاد میشود، می پردازد. البته اگر شخص بخواهد… در جامعه حدود ۴۰ درصد از افراد این کمبودها را دارند… و همچنین اروپا، که آمارهای آن موجود است.
حال اینکه اگر شخص اصلا نپذیره که دچار این مشکل هست چه باید کرد؟! مشکل اصلی درست همین جاست… مشاوره، مشاوره و مشاوره…
شما بهترین مرد یا زن هم باشید و بهترین شریک عاطفی را نیز داشته باشید، باز کسانی در زندگیتان می آیند غیر همجنس که وسوسه خواهید شد.
شما بهترین همسر را هم داشته باشید ممکن است از کسی خوشتان بیاید و لازم نیست این خوش آمدن را تبدیل به یک کابوس کنید. میدانید مردم یکی از رفتارهای زیر را به نظر من در برابر وسوسه های رابطه ممنوعه اتخاذ میکنند :
انکار : اصلا بروی خودش نمی آورد که چنین چیزی شده است و علاقه درونی را سرکوب میکند، خب سرنوشت خوبی در انتظار چنین کسانی نیست زیرا تجربه نشان داده است که چنین رویکردی منجر به این خواهد شد که رفتاری که ازش میترسیم در جایی که اصلا انتظارش را نداریم کار دستمان میدهد و کلا زندگی ما را تسخیر میکند.
تعویض : دستمان به خود محبوب نمیرسد، به هر دلیل، شرعی، عرفی، اخلاقی، خانوادگی، ترس…میریم و این عشق را به مردم دیگر میدهیم به فقرا و نیازمندان محبت. گرچه این رویکرد بهتر از انکار است ولی مثل اینست که به فردی که تشنه آب است هی ساندیس شیرین بدهیم…یه کم رفع تشنگی میکند اما ممکنه اگر قبلا به یک لیون اب بسنده میکردیم، حالا با یک پارچ آب نیز سیراب نشویم
ردگیری فرافکنی و درون نگری: او متفاوت رفتار میکند. او میپذیرد که هنوز میتواند از کسی خوشش بیاید و فرصتی میگذارد و بدون ترس سراغ درونش میرود تا دریابد از چه چیز طرف مقابل خوشش آمده است. روانشناسی عمق depth psychology میگوید که درچنین حالتی بهتر است دریابیم کدام بخش زندگی نکرده ما را فرد محبوبمان دارد زندگی میکند که اینگونه ما را مجذوب خودش کرده است.
والایش: شما به هر دلیل خود را مجاز به رابطه با فرد مقابل نمیبیند. در این صورت روابط مجاز با او را میتوانید با احتیاط کامل پیش ببرید و منظورم احتیاط در برابر همسرتان نیست فقط بلکه با خودتان روراست باشید و اگر جنبه ندارید خودتون را با همکاریهای به ظاهر ساده محل کار فریب ندهید.
نکته بعد این که لازم نیست انتقام از همسر بددهن و بی توجه و همسری که باید به جای خورش بادنجان، علف خام و تازه بخورد، با خیانت تسویه کنید. عرضه اتمام ارتباط ناسالم ندارید لطفا ارتباط دیگری شروع نکنید… به ویژه رابطه ممنوعه که لذتی دو چندان هم دارد…
یکی از بزرگترین عوامل بوجود آمدن این چاههای احساسی و عدم اتکا به نفس، نبودن ریتم زندگی در بسیاری از کودکان است. مثلاً در دوران کودکی بارها از اونها به عنوان مرد بزرگ یا خانم یاد می شود… در دوران نوجوانی وظایف بزرگی به عهده میگیرند که در شان سنینشون نیست. کار کودکان در سنینی که باید کودک باشند، نیستند. سوءاستفاده روحی و جنسی از کودکان… محبتها و هدیه های نابجا. تشویق و تنبیه نابجا بدون عواقب نام برده. ترس از چیزهای غیر طبیعی تاریکی روح جن و غیره و هزاران مورد دیگر که در تعلیم کودکان صورت میگیرد… ریشه هر آسیبی را در کودکی فرد باید جستجو کرد. همانطور که پیاژه می گوید ما تابلوی سفید بدنیا می آییم و ما رو خط خطی میکنند…
سوال اینجاست که شخصی که غرق در این روابط شده و بزرگی گناه و اشتباهش بنظرش خیلی ناچیز و جزیی شده است، و آنقدر در انجامش اصرار ورزیده است, چطور میشود شخص را آگاه و درمان کرد؟! در پاسخ باید گفت: کیس های خیانت گاها با احساس گناه زندگی میکنند، اینطور نیست که همشون اصراری داشته باشند، فقط وارد یک یا چند رابطه اشتباه شده اند که نمی دانند چطور به آن خاتمه دهند و تمامش کنند. ما به عنوان مددکار اجتماعی میتوانیم فرد را آگاه کنیم تا از تبعات اتفاقات مطلع بشود، ولی در نهایت خود فرد است که باید تصمیم بگیرد. هر چند می شود با اجبار کاری کرد که فرد راضی بشود اما قطعاً نتیجه ای به بار نخواهد داشت و یا شاید زیانبار نیز باشد…
دو چیز را در نظر بگیرید: افرادی هستند که با تمایل این کار را انجام می دهند و افرادی که بر اساس بیماری قابلیت تشخیص ندارند… موضوعات متفاوتند… همه رو نمیشه تو یک قاب عکس آویزان کنیم. منشا تنوع طلبی از نظر روانکاوی
عدم حس اعتماد و اتکا به نفس هستش. کمبود دریافت محبت و کمبود اتصال با اشخاص تربیت کننده. Attachment
اینکه خانمها با برنامه فکری خاص تنوع طلبی را پیش میگیرند و مردها از روی آنی و لحظه ای و تفننی… و این مربوط به حس قبول مسئولیت است که خانمها بیشتر از آقایون دارند و با هورمون های که آقایون ندارند مربوط می شود. و این پدیده اجتماعی را به وجود می آورد. خانمها بهترین مدیران هستند. نگاه کنید ملکه انگلیس… ملکه سوئد… ملکه هلند… هیچ شخصی تاکنون به اندازه ملکه انگلیس مدیریت نکرد… با بزرگترین وسعت در عالم جغرافیا از استرالیا تا کانادا
اینها خواص خانمهاست…
یادمان باشد که ازدواج محل درمان نیست…
باید قبلش درمان شود بعد ازدواج کند و یک شخص با کمبود میتواند زندگی همسرش رو نابود کند… تا این امر شناخته شود کلی از موتیو های ازدواج نابود می شوند…
ریشه ی مشکلات عاطفی از خیانت تا طلاق های عاطفی بیشتر در نداشتن مهارت های عاطفی ست. ما معمولا نه درست توسط والدین آموزش میبینیم. نه مدارس به خوبی ما رو هدایت میکنند و نه جامعه.
ما تربیت نشدیم. تربیت ما بیش از این نبوده است که به بزرگترها احترام بگذاریم، کلمات زشت نگوییم، پیش دیگران پای خود را دراز نکنیم، حرفشنو باشیم، صبحها به همه سلام کنیم، دست و روی خود را با صابون بشوییم، لباس تمیز بپوشیم، دست در بینی نبریم و… اما سادهترین و ضروریترین مسائل زندگی را به ما یاد ندادند.
کجا به ما آموختند که چگونه نفس بکشیم، چگونه اضطراب را از خود دور کنیم، موفقیت چیست، ازدواج برای حل چه مشکلی است، در مواجهه با مخالف چگونه رفتار کنیم…؟ در کودکی به ما آموختند که چموش نباشیم، اما پرسشگری و آزاداندیشی و شیوههای نقد را به ما نیاموختند. داگلاس سیسیل نورث، اقتصاددان آمریکایی و برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد میگوید: اگر میخواهید بدانید کشوری توسعه مییابد یا نه، سراغ صنایع و کارخانههای آن کشور نروید. اینها را بهراحتی میتوان خرید یا دزدید یا کپی کرد. میتوان نفت فروخت و همۀ اینها را وارد کرد. برای اینکه بتوانید آیندۀ کشوری را پیشبینی کنید، بروید در دبستانها؛ ببینید آنجا چگونه بچهها را آموزش میدهند. مهم نیست چه چیزی آموزش میدهند؛ ببینید چگونه آموزش میدهند. اگر کودکانشان را پرسشگر، خلاق، صبور، نظمپذیر، خطرپذیر، اهل گفتگو و تعامل و برخوردار از روحیۀ مشارکت جمعی و همکاری گروهی تربیت میکنند، مطمئن باشید که آن کشور در چند قدمی توسعۀ پایدار و گسترده است.
من پدرانی را میشناسم که در آتش محبت فرزندانشان میسوزند و برای رفاه و آسایش آنان سر از پا نمیشناسند، اما تا دهۀ هفتاد یا هشتاد عمرشان ندانستند که فرزندانشان بیش از خانه و ماشین، به آغوش گرم او نیاز دارند و او باید آنان را لمس میکرد و میبوسید و دست محبت بر سر و روی آنان میکشید. بسیارند پدرانی که نمیدانند اگر همۀ دنیا را برای دخترشان فراهم کنند، به اندازۀ یکبار در آغوش گرفتن او و بوسیدن روی او، به او آرامش و اعتماد به نفس نمیدهد.
در جامعهای که از در و دیوار آن، سخن از حق و باطل میبارد، کسی به ما یاد نداد که چگونه از حق خود دفاع کنیم یا چگونه حق دیگران را مراعات کنیم و مسئلۀ «حق و باطل» را به حقوق افراد گره نزنیم. نگاه کردن، شنیدن، گفتن، تفریح، مهرورزی، عاشقی، زناشویی و اعتراض، بیشتر از املا و انشا نیاز به معلم و آموزش دارند.
یادمان باشد، زندگی کردن را به فرزندانمان بیاموزیم.
قابل ذکر است که انواع خیانتهای زناشویی در منابع علمی موجود، بیوفایی و خیانتهای زناشویی دستهبندی شده است. به طور کلی، میتوان انواع خیانتهای زناشویی را بر روی یک طیف در نظر گرفت، طیفی که یک سر آن بیوفاییهای عاطفی قرار دارد و سر دیگر آن خیانتهای جنسی. در این زمینه گلاس (۲۰۰۲) خیانت را به سه دسته طبقهبندی میکند که عبارتند از:
الف- خیانتهای عاطفی: در این نوع از خیانت، یکی از زوجین به دلایل مختلف، مشکلات و مسائل عاطفی فرد و خانواده را بیش از آنکه با همسرش مطرح کند، با فرد دیگری خارج از خانوادهاش در میان میگذارد و از او حمایت عاطفی میجوید. در واقع فرد غریبهای تکیهگاه عاطفی همسر پیمانشکن و بیوفا میشود. بیوفاییهای عاطفی اشکال مختلفی دارند که از این قرارند: ارتباط از طریق اینترنت، ارتباط در محیطهای کار یا ارتباطات تلفنی.
ب- خیانتهای جنسی: خیانت جنسی به معنای روابط جنسی مرد یا زنی دارای همسر با جنس مخالف است که غریبه میباشد. این خیانت در همه فرهنگها و تمام اعصار امری ناپسندیده تلقی شده است. مشکلهای فرعیتر خیانت جنسی عبارتند از: ارتباط جنسی با زنان خیابانی، ارتباط جنسی با هم جنس- شان، ارتباط جنسی با افرادی غیر از همسر و کسب لذت از آن ارتباطها.
ج- خیانتهای مرکب: خیانتهای مرکب، شکل ترکیبی خیانت عاطفی و خیانتهای جنسی است. همانگونه که پیش از این گفته شد اگر دو نوع خیانت دیگر (عاطفی و جنسی) را دو سر طیف بیوفایی و خیانت در نظر بگیریم، میتوان خیانت ترکیبی را در این دیدگاه حد وسط منظور کرد. مسیر پیموده شده در این نوع خیانت را میتوان به شکل روشنتر از انواع دیگر ردیابی کرد. به این ترتیب که فرد خیانت کار یا در آغاز درگیر مسائل عاطفی شده و در نهایت به مسائل جنسی کشیده میشود، یا ابتدا صرفاً درگیر امور جنسی میشود و سپس در ارتباطش جنبههای عاطفی پدیدار میشود.
تمایلات جنسی مرد اغلب شهوانی و درمقابل، تمایلات زن رمانتیک توصیف میشود، مردانِ رها و زنانِ خوددار، مردان علاقهمند به چندهمسری و زنان متمایل به تکهمسری تنها چند نمونه از کلیشههای ریشهداری است که روی تمایلات زن و مرد سایه میاندازد.
ارائه پیشنهادات
۱٫باید جامعه را با نیازهای جنسی جامعه مواجه کرد که این امر مهم حل شه در غیر اینصورت زنان برده مردان هستند و مردان برده شهوت و قدرت طلبی…
۲٫آموزش در دوران کودکی چه در مهدکودکها و چه در خانواده به دختر این حس رو بدیم که یک انسان با تمام حق و حقوقشون و ارزش و کرامت انسانی رو بهشون نشون بدهیم، خیانت مردها عادی نیست شرایط محیطی و جامعه ای باعث میشود، خانمها هم متأسفانه مرتکب میشوند؛ ولی در شرایط متفاوت و دلایل متفاوت و حتما لازم نیست خانمها حضور داشته باشند یا نداشته باشند، خیانت ابعاد متفاوتی داره… صیغه برای افراد در شرایط خاص صحت داره و مانند دور زدن می ماند و حتی ممکن است تبدیل به یک عادت بشود و ادامه دار باشد.
۳٫بهترین راهکار این است که باید علت این رابطهها را در سطح فردی مشخص شود و باید فرد به روانشناس مراجعه کند. باید مشخص شود که فرد اختلالات شخصیتی داردو یا خیر. ممکن است درگیر روابط چندگانه شوند و زیاد وفادار نباشد، برخی از افراد شخصیت ناهنجار و ضد اجتماعی داشته و در سطح خانوادگی باید مداخلات اجتماعی و فرهنگی صورت بگیرد.
۴٫برای اینکه در جامعه زنان آسیب نبینند و برای حفظ حریم خانواده بیشتر خانوادهها باید آموزش ببینند. آموزشهایی از طریق رسانههای گروهی، تلویزیون، رادیو و… باید صورت گیرد و این افراد باید متوجه شوند که چنین مسائلی چقدر میتواند هم در آینده خود و هم آینده فرزندان، آسیب جدی وارد کند.
۵٫وجدان و ضرورت آموزش مسئولیت پذیری در زندگی مشترک جهت نهادینه کردن تعهد و حس مسئولیت پذیری نسبت به طرف مقابل( همسر)، همچنین سهم شبکه های اجتماعی و ماهواره را هم در عادی شدن مبحث خیانت زناشویی مدنظر قرار بدهیم و ضرورت آموزش های مربوطه در زمینه مقابله با آسیبهای فضای مجازی و اینکه سریالهای ماهواره ای سهم عمده ای در افزایش خیانتها در سالهای اخیر داشته اند.
۶٫امر اخلاقی باید آموزش داده شود، امر اخلاقی باید نهادینه شود و مهمترین راه برای عدم خیانت حاکمیت اخلاق در جامعه و روابط انسانی هستش وقتی اخلاق نهادینه شده باشد افراد اخلاقاً به شریک خود خیانت نمی کنند.
۷٫پیشنهاد این است در ارتباط با قوانین ازدواج بازنگری صورت گیرد که این عقد قرارداد هر پنج سال فسق و مجددا عقد قرارداد جدیدی بسته شود، در این رابطه انقلایی بس شگرف در روابط زناشویی اتفاق خواهد افتاد، بدلیل برقراری توازون قدرت بین زن و مرد، این مهم باعث فروپاشی ازدواجهای سفید و عدم روابط فرازناشویی میگردد.
۸٫ با آموزشهای کاربردی و حرفه ای در زمینه مسائل جنسی و آشنای دختر و پسر با روحیات هم در خانواده، مدرسه، دانشگاه و محیطهای دیگه و نهادینه کردن آن خیلی از خیانتها در روابط زناشویی کمتر میشود. باید به افراد آموزش داده شود که در نقش زن و مرد چه وظایفی دارند، چه مهارتهایی لازم دارند و مهتر از همه روابط زناشوئی هیچ وقت نمی تواند عمودی باشد و ارباب ندارد، بلکه همه چی متقابل و افقی خواهد بود و صد البته آموزش، آموزش و آموزش. قدرت در خانواده باید افقی باشه و این رو جودیت باتلر ۱۹۸۰ گفته است… برای موفقیت یک اجتماع این لازم و ضروری است.
جهت عضویت در این گروه با این آیدی در تلگرام ارتباط بگیرید: iraniansocialworkers@
منبع: گروه بزرگ مددکاران اجتماعی ایران در تلگرام
تهیه کننده: شیوا مرادی