ضعف حضور مددکار اجتماعی در عرصه های مختلف اجتماعی / مددکاران را نمی شناسند
مددکاری در سه حوزه کار بافرد ، گروه و جامعه است و این نشان دهنده وسعت این حرفه میباشد اما از آن جاییکه این سه حوزه دارای ظرفیت بالایی برای کار حرفه ای داراست و فی نفسه محدویتی برای خدمت به مردم ندارد بجز حفظ مواضع علمی و نتایج اجتماعی آن. اما اینکه آیا ورود به به این مباحث مهم که همانا کل جامعه را در برمیگیرد، شرایطش برای مددکاران مهیا گردیده است، بحث دیگری است. بخشی از فعالیتهای مددکاری در این سه حوزه به تفکر، ارایه روش و عملکرد خود مددکار برمیگردد که شاید بر معیارهای حرفه ای مطابق باشد و یا بنا به دلایلی در مرحله نقص باشد که میتواند مناقشه برانگیز باشد که در جای خود میتوان به آن پرداخت. اما مسئله ای که میخواهم در این نوشتار کوتاه به آن بپردازم نبود تعریف مناسب برای ایفای نقش مددکاری در جامعه است، جای خالی و نبود قوانین لازم، ضروری و محکم برای ورود مددکاران به مداخلات اجتماعی در سه حوزه یاد شده می باشد و موانعی را برای حضور موثر مددکار در انواع مداخلات اجتماعی ایجاد کرده است که همانا خلاءهای قانونی است نمونه ای که میتوان به آن اشاره کرد این است مددکارانی میتوانند مداخله در بحران آنی داشته باشند که کارمند سازمان متبوع باشند یا مجوز ورود داشته باشند و هیچ مددکار مستقلی نمیتواند برای کمک به کاهش یا رفع بحران ورود کند و حتی کارت مددکاری وی در این موقع فاقد ارزش است و اگر بنا به سوگند حرفه ای و احساس مسولیت وارد ماجرا شود پیامدهای آن را میبایست پاسخگو باشد و هیچ مراجع قانونی از وی و رسالت حرفه اش دفاع نمیکند بارها از زبان مددکاران شنیده شد که اگر اقتدار لازم به آنها داده میشد از بخشی از اتفاقها پیشگیری میشد. به مقایسه ای دست میزنم در جلسه مشاوره ای که با قاضی و همسرشان داشتم ایشان براحتی در فضای غیر کاریشان هم مسلح بودند که شاید قوانین مرتبط با این حرفه این مجوز را برایشان قایل شده است و قصد پرداختن به این بخش راندارم، قصد من از این مقایسه این است که چرا مددکاران نباید با کارت هویتی شغلی در هر زمان که تشخیص دادند در بحرانها وارد شوند و مداخله آنان در هر زمان و شرایطی مورد قبول مراجع قانونی باشد؟ امروز شاهد نزاعی بودم که پلیس وارد ماجرا شد یک نزاع خیابانی بعد از آنکه وقتی را برای مداخله انجام دادم و به نوعی به مصالحه انجامید و از خشونت بیشتر جلوگیری شد اما برای مامور انتظامی حرفه مددکاری از هیچ جایگاهی برخوردار نبود اگر چه احترام گذاشت و فرصت گفتگو رافراهم آورد اما این فقط به خاطر نگرش وی بوده است در حالیکه میتوانست با نشان دادن کارت شناسایی، ورود مددکار ضرورت قانونی باشد. هرگز پاسخ مامور اداره آگاهی را فراموش نمیکنم که برای ملاقات جوانی که بدلیل رفتار ضد اجتماعی از دید قانون بازداشت شده بود، رفتم و خودم را معرفی کردم و گفتم آیا شما با مددکاری آشنا هستید، ایشان در پاسخ گفتند که من فقط اراذل و اوباش را میشناسم و مددکاری را نمیدانم چیست!! و صدها نمونه دیگر که نشان دهنده ضعف حضور مددکاری در عرصه های اجتماعی است که میبایست به آن پرداخت. و اگر امروز این مهم نادیده گرفته شود و مسامحه کرد، فردا بسیار دیر خواهد بود.
مریم پرمحمدی آذر
مددکار اجتماعی
منبع: وبسایت رسمی مددکاران اجتماعی ایرانیان