زنان سرپرست خانوار، چالش و راهکارها

خانواده اصلی ترین نهاد اجتماع، محل زندگی و رشد افراد، شکل گیری باورها و هنجارهای اجتماعی است. هرچند با پیشرفت تکنولوژی های جدید انتقال ارزش ها از خانواده به جامعه هدایت شده است اما این نهاد نقش و جایگاه اصلی خود را حفظ کرده است. البته تشدید آسیب های اجتماعی باعث شده است تا نقش و کارکرد خانواده تغییر یابد. در این رابطه پدیده ی بی سرپرستی و بد سرپرستی از نتایج دگرگونی و تغییر در شکل و کارکرد آن بوده است. واژه ی بی سرپرستی را می توان به فقدان مراقب و یا حامی موثر جهت نگهداری فرد گفته می شود و بد سرپرستی نیز به هرگونه آزار و اذیت جسمی، روانی، اهمال و غفلت که از طرف مراقبین و افراد موثری که وظیفه ی نگهداری و مراقبت از فرد را بر عهده دارند اطلاق نمود. عوامل متعددی بر بروز بی سرپرستی و بد سرپرستی موثر است که از جمله می توان به فوت یا از دست دادن اعضای خانواده، طلاق، وابستگی به مواد اعتیادآور، رها شدن، بروز سوانح طبیعی مانند سیل، زلزله، مهاجرت و جنگ، حمایت های اجتماعی و قانونی ضعیف از جمله این عوامل محسوب می گردد.
بی سرپرستی و بد سرپرستی بر زنان و کودکان پیامدهای مختلفی دارد و آنها را در معرض مشکلات فراوانی قرار می دهد. فقدان یک فرد موثر در زندگی باعث می شود تا افراد از وجود تکیه گاه محکم محروم شده و پیامد آن به شکل بروز مشکلات عصبی و روانی، از دست دادن اعتماد به نفس و کارکرد اجتماعی و بروز مشکلات جسمی نمایان شود. هر چند در بسیاری از کشورها قوانینی برای حمایت از زنان به تصویب رسیده است اما فرهنگ مرد سالارانه و عدم حضور آنها در تصمیم سازی و سیاست گذاری های اجتماعی و وجود موانع سیستماتیک، فرهنگی، اجتماعی و ساختاری سبب شده است تا اثرگذاری برنامه های حمایتی از این زنان کم باشد و در نتیجه فقر و مشکلات آن ها تشدید گردد. در کشور ما نیز هرچند در بخش های مختلف قوانین نسبتاً خوبی در حمایت از زنان و کودکان بی سرپرست داریم اما مشکلات و موانع فرهنگی و اجتماعی باعث شده است تا اثرگذاری اجرای این قوانین به حداقل کاهش پیدا کند. علاوه بر این در قانون برنامه ی پنجم توسعه در بخش حمایتی و توانمندسازی و در بند۳۹ اشاراتی به حمایت از زنان سرپرست خانوار شده است اما گسترده بودن مشکلات این قشر، تعدد آسیب های و کمبود نیروهای متخصص در حوزه ی تصمیم سازی و اجرا باعث شده است تا اقدامات عملی اندکی در جهت حمایت از آن ها صورت گرفته و در نتیجه بازخورد این روند به شکل بازتولید آسیب های اجتماعی نمایان شود. لذا تقویت قوانین مربوط به زنان و کودکان، اتخاذ سیاست ها و برنامه های حمایتی در راستای توانمندسازی، کاهش آسیب و افزایش ظرفیت این افراد می تواند به کاهش مشکلات آنها منجر شود.
عوامل متعددی در بروز بی سرپرستی در بین زنان موثر است که از جمله می توان به عواملی نظیر طلاق، فوت یا اعتیاد همسر، از کار افتادگی و رها شدن توسط مردان اشاره نمود. درآمد کمتر زنان سرپرست خانوار موجب فقر نسبی آنها نسبت به مردان سرپرست خانوار شده است. بر اساس آمارهای موجود تعداد خانواده های مرد سرپرست در ایران، بیش از ۱۵ میلیون و ۷۱۱ هزار خانوار و تعداد خانواده های زن سرپرست نیز بیش از یک میلیون و ۶۴۱ هزار خانوار است. رشد خانواده های مرد سرپرست طی سالهای ۷۵ تا ۸۵ در حدود ۳۸ درصد بوده است که این میزان در مورد خانواده هایی که زنان سرپرست خانوار هستند به ۵۸درصد رسیده است. به عبارت دیگر بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ میزان سهم زنان در سرپرستی خانواده ها ۴/۹ درصد بوده است. افزایش آمار طلاق در جامعه و پس از آن مرگ و میرهای ناشی از تصادفات رانندگی و فوت طبیعی را به عنوان دومین و سومین دلیل افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار محسوب می شود. اکثر زنان سرپرست خانوار در کشورمان از سطح تحصیلات و مهارت های فنی و حرفه ای پایینی برخوردارند . پایین بودن سطح آگاهی، تحصیلات، مشکلات اقتصادی و عملکرد نامناسب نظام تامین اجتماعی در کشورمان این قشر از جامعه را بیش از دیگران در معرض آسیب های اجتماعی قرار داده است( موسوی چلک،۱۳۹۱). با افزایش زنان سرپرست خانوار شاهد جوان تر شدن آنها هستیم که این مسئله می تواند به تشدید آسیب های اجتماعی منجر شود. علاوه بر این کمبود منابع حمایت اجتماعی از این زنان و مشکلاتی که در زمینه ی اشتغال و درآمدزایی دارند آنها را با چالش ها و مشکلات پیچیده ای مواجه می سازد. گرایش به بزهکاری، مصرف مواد، تن فروشی، سرقت، اشتغال به مشاغل کاذب، سوء استفاده در انواع باندها و سیستم های قاچاق از پیامدهای احتمالی خواهد بود. علاوه بر این فرزندان این زنان نیز در معرض مشکلات زیادی قرار می گیرند و این روند باعث بازتولید آسیب های اجتماعی در درون خانواده و اجتماع خواهد شد. فرزندان این خانواده ها به صورت بالقوه در معرض مشکلاتی نظیر کار در مشاغل سیاه و غیر رسمی، بزهکاری ، محرومیت از تحصیل و سوء تغذیه قرار دارند. برایسکو در بررسی ۳۹ مورد از زنان سرپرست خانوار به این نتیجه رسید که ۷۵ درصد زنان از بیماری‌های روانی رنج می‌برند که عمده‌ترین آنها با طلاق همبستگی نزدیک دارد که شامل اختلالات عاطفی، شخصیت ضد اجتماعی و هیستری می‌باشد (خسروی، ۱۳۸۰).
همواره مشکل فقر در خانوارهای زن سرپرست، بیشتر از خانوارهای با سرپرست مرد بوده است. عامل فقر اقتصادی، تأثیر مستقیم و غیرمستقیم خود را بر وضعیت فرهنگی، اجتماعی و اکولوژیکی خانواده ها گذاشته است. بسیاری از این زنان از فقدان چتر حمایتی و تأمین مالی و اجتماعی رنج می‌برند. در حالیکه تعداد کمی از آن ها از مزایای بیمه های اجتماعی استفاده می نمایند. از طرف دیگر‌ آنچه اغلب در مورد زنان سرپرست خانوار نادیده گرفته شده است نیازهای روانی و عاطفی آنها بوده است. بر اساس بررسی‌های انجام شده نگرانی، اضطراب و نا امنی بیشترین دغدغه ی زنان سرپرست خانوار نسبت به آینده خود و فرزندانشان بوده است. وضعیت بد اقتصادی موجب شده است که زنان سرپرست خانوار و فرزندان آنها از آسیب پذیرترین اقشار جامعه محسوب شوند و اغلب یکی از انواع اختلالات روانی در آنها مشاهده می شود. روانشناسان معتقدند یکی از عمده‌ترین منابع استرس برای زنان سرپرست خانواده ایفای نقش‌های متعدد در زمان واحد است. عمده‌ترین نقش پذیرفته شده برای مردان نقش نان‌آوری است و استرس‌های مربوط به نقش در مردان معمولاً وابسته به شغل آنان است. زنان سرپرست خانواده هم باید اداره ی امور اقتصادی را بر عهده داشته باشند و استرس‌های مربوط به شغل ، حرفه و تنظیم درآمد را تجربه کنند و هم استرس‌های نقش والدینی، تربیتی و حمایتی از فرزندان را نیز داشته باشند. داشتن چنین نقش های چندگانه ای باعث بروز و تشدید آسیب های روانی و اجتماعی در آن ها خواهد شد. علاوه بر این فقدان مردان حمایت گر نیز مشکلاتی برای این زنان ایجاد خواهد نمود. آدامز اختلالات روانشناختی زنان سرپرست خانوار مطلقه را بررسی نموده است. مادر پس از طلاق در برابر مشکلات متعدد مانند تأمین مراقبت از کودک، یافتن سرپناهی مناسب و تأمین معیشت خانواده و دشواری‌های ناشی از این که او تنها بزرگسال خانواده است و باید نقش پدر و نقش مادر را یکجا به عهده بگیرد. لذا باید به ایفای نقش‌های چندگانه‌ای بپردازد که در برخی موارد ایفای این نقش‌ها با هم در تعارض هستند. بنابراین زن هم از نظر مادی و هم از ابعاد روانی ‌ـ عاطفی دچار مشکلاتی گردیده و استرس و اضطراب بیشتری را تجربه می‌کند.
علی رغم چالش های متعددی که زنان سرپرست خانوار دارند اما اقدامات مناسبی از سوی سازمان ها و نهادهای حمایت گر مانند سازمان های غیر دولتی، بهزیستی و کمیته ی امداد امام خمینی انجام شده است. اما با توجه به گستردگی ابعاد مشکل ضرورت طراحی مدل ها و برنامه های مناسب به منظور پیشگیری، درمان و توانمندسازی این زنان امری اجتناب ناپذیر است. هر چند واژه ی توانمندسازی واژه ی غریبی در ادبیات مددکاری اجتماعی نیست اما در عمل و در شرایط موجود جامعه واژه ی ناآشنایی است. به نظر می رسد استفاده از استراتژی های کاهش آسیب، آموزش مهارت های زندگی و اجتماعی، تامین درمان و بیمه، آموزش مهارت های حرفه ای و فراهم کردن زمینه ی فروش بازار فروش کالای تولیدی و … از مهمترین اقداماتی باشد که بتوان در حوزه ی زنان سرپرست خانوار انجام داد. عموما برنامه های اثر گذار چند بخشی و متمرکز بر سطوح مختلف جامعه ( پیشگیری اولیه، ثانویه و ثالثیه) خواهد بود. بر این اساس با توجه به وضعیت زنان برنامه و اقدامات ذیل پیشنهاد می گردد:
۱-بررسی، تحلیل، سبب شناسی و استفاده از الگوهای علمی و عملی و آینده پژوهی زنان سرپرست خانوار و تقویت قوانین و منابع حمایتی اجتماعی
۲- توجه به استراتژی های مستمر زنان از جمله جمله مهارت های اجتماعی و زندگی، نحوه ی مقابله با مشکلات و فشارهای زندگی، حمایت گیری
۳- تسهیل در آموزش مهارت های فنی و حرفه ای و فراهم کردن زمینه ی اشتغال زایی و درآمد زایی آنها با حمایت دستگاه های مسئول از طریق فراهم ساختن زمینه ی اشتغال آنها و ایجاد بازاریابی برای کالای تولیدی و کمک دولت جهت ایجاد واحدهای تولیدی کوچک جهت اشتغال زایی آنها موثر می باشد. تاسیس واحدهای تولیدی کوچک در سطح محلات و انجام بازاریابی برای کالاهای تولیدی زنان سرپرست خانوار موثر خواهد بود.
۴- ایجاد حمایت های بیمه ای از زنان سرپرست خانوار و کمک دولت جهت مساعدت در طرح مسکن و تسهیل در طرح های مسکن سازی
۵- پیشگیری از بروز و تشدید کودک آزاری، همسر آزاری و در نتیجه ازدیاد زنان و کودکان بد سرپرست و بی سرپرست از دیگر اقدامات محسوب می شود. لذا ضروری است با حمایت های نهادهای قضایی و حمایتی زمینه ی مجازات افراد آزارگر و حمایت از این زنان وفرزندانشان صورت پذیرد.
۶- با توجه به اینکه زنان در مناطق حاشیه نشین شهرها و روستاها و شهرهای کمتر توسعه یافته دارای نیازهای ویژه ای هستند ضرورت توجه ویژه ی دولت و اختصاص منابعی از درآمد جهت اجرای برنامه های اجتماع محور به منظور پیشگیری از بروز آسیب های اجتماعی و افزایش آگاهی عموم مردم در این مناطق ضروری به نظر می رسد. علاوه بر این چنین اقدامی باعث کاهش مهاجرت به کلان شهرها و در نتیجه کاهش آسیب های اجتماعی در مناطق حومه خواهد شد.
۷- یکی از استراتژی های مهم طرح برنامه های مراقبت اجتماعی برای گروه های آسیب پذیر و در معرض خطر است. استفاده از شبکه ی حمایت خانوادگی و بستگان، تمرکز بر برنامه های محله محور و اجتماعات کوچک محلی به منظور کاهش آسیب های خانوادگی و اجتماعی زنان بی سرپرست اهمیت دارد. بر این اساس تقویت این شبکه ها از طریق سازمان های غیردولتی، شهرداری ها و مراکز بهزیستی می تواند در کاهش آسیب پذیری این قشر موثر باشد. علاوه بر این تمرکز دولت از موسسه گرایی به سمت موسسه زدایی و انجام امور توسط مردم و در متن جامعه منجر خواهد شد. در این رابطه اتخاذ حمایت های قانونی از چنین برنامه هایی اولویت خواهد داشت.
منابع:
– خسروی، زهره(۱۳۸۰)، بررسی آسیب های روانی- اجتماعی زنان سرپرست خانواده، مجله ی علوم انسانی دانشگاه الزهرا، پاییز ۱۳۸۰، شماره ی۳۹
– قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران (۱۳۹۴ ـ ۱۳۹۰)
– موسوی چلک، سید حسن(۱۳۹۱)، زنان سرپرست خانوار، سایت انجمن مددکاران اجتماعی ایران

نویسنده : سلمان قادری
دانشجوی دکتری جامعه شناسی

منبع: پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا