در طی سالهای اخیر با افزایش آمار طلاق، تصادفات جاده ای، سوانح محیط کار و بیماریها که منجر به فوت، بیماری و نبود سرپرست مرد در خانواده می شود بر تعداد زنان سرپرست خانوار در سطح کشور افزوده شده است، بسیاری از این زنان فاقد مهارت حرفه ای، شغل، درآمد ثابت و گروههای حمایتی مناسب و کافی می باشند، برای گذران زندگی نیازمند حمایت سازمانهایی حمایتی مانند بهزیستی می باشند و از این طریق هر ساله بر تعداد مددجویان و افراد تحت پوشش سازمان بهزیستی افزوده می شود. این زنان در حالتی عنوان سرپرست خانوار را با خود یدک می کشند که هنوز ظرفیت و آگاهی روبرو شدن با این نقش را نداشته و گاهی اوقات مجبور هستند نقش پدر و مادر را به همزمان اجرا کنند در حالیکه شاید در ارائه نقش مادری و مسئولیت پذیری شرایط جدید دارای دغدغه و با مشکل مواجه هستند، همچنان درگیر زخم های عاطفی و تعارضات حل نشده از زندگی قبلی و فعلی باشند، این گروه در معرض خطر و آسیب های بیشتری هستند، نیازمند حمایت عاطفی، اجتماعی و روانی، آموزش و کسب آگاهی هستند تا بتوانند زمینه های لازم برای رویارویی با زندگی جدید را در خود فراهم کنند.
رویکرد بهزیستی به حمایت مالی و گاهی اوقات هم به اشتغال یابی ختم می شود و مددجویان در زمان ورود به این سازمانها بدون نیازسنجی تخصصی، بررسی مشکلات اصلی و ریشه ای این زنان به سرعت وارد چرخه حمایت مالی می شود، چرخه ای که نه تنها نیاز این زنان را برآورده نمی کند بلکه استقلال، عزت نفس و تفکر برای حل مشکل را از این زنان گرفته و روز به روز بر وابستگی آنان به این سازمان افزوده و سازمانهای حمایتی از افزایش تعداد مستمری بگیران فربه تر می شوند.
زندگی زنان سرپرست خانوار به دلیل از دست دادن زندگی و شرایط موجود، از حالت عادی خارج شده و نیازمند یادگیری جدید هستند موضوعی که در برنامه ارائه خدمات سازمان های حمایتی مغفول مانده یا در حاشیه قرار گرفته است، مهمترین نیاز زنان سرپرست خانوار آموزش به منظور به افزایش آگاهی برای روبرو شدن با شرایط جدید و درک این شرایط است، عدم توجه به این موضوع اساسی و مهم سبب می شود که مددجویان برای سالهای متمادی وابسته به خدمات سازمان بهزیستی بویژه خدمات مالی شوند و هر سال میلیاردها تومان از بودجه ی این سازمان در قالب پرداخت مستمری ماهیانه به مددجویان به هدر برود در حالیکه این مبلغ تأثیر چندانی در کیفیت زندگی مددجویان ندارد، بودجه ای که می شود در راستای آموزش، آگاه سازی، استقلال و افزایش خودآگاهی این افراد مورد استفاده قرار گیرد و زمینه های توانمندسازی و بازتوانی این گروه از مددجویان سازمان بهزیستی را فراهم آورد.
برای بازتوانی، افزایش و بهبود کیفیت زنان سرپرست خانوار سازمان بهزیستی و مجموعه های که درگیر کار با این گروه هستند باید در کنار رویکرد حمایتی به رویکرد توانمندسازی از طریق آموزش توجه کنند، زمینه های تصمیم گیری و پذیرش مسئولیت را در این گروه بوجود آورند تا بدون وابستگی مالی به سازمان های حمایتی مسیر زندگی خود را طی کنند.
عدم توجه به آموزش و ارتقاء دانش مددجویان سبب می شود که طرح های حمایتی و طرح هایی مانند گروه همیار که جنبه توانمندسازی دارد در عمل با شکست مواجه شود یا بازدهی مناسب را نداشته باشد و این به این دلیل است که ما به زیرساخت های شخصیتی، نیازهای عاطفی و درگیری های ذهنی و زندگی مددجویان توجه نکرده ایم، اشتغال و کسب درآمد را برای مددجویان کافی دانسته ایم و چون ارائه خدمات مالی سازمان متناسب با نیاز مددجویان نیست از این طریق هم به ندرت و به سختی زمینه های بازتوانی مددجویان فراهم می شود و بیشتر زمینه های وابستگی را در آنان ایجاد می کند.
برای توانمندسازی مددجویان لازم است گروه تخصصی مسئولیت پذیرش مددجویان را برعهده داشته باشد و شیوه حمایت برای هر مددجو به طور جداگانه تعریف شود و تمامی مددجویان وارد چرخه ی حمایت مالی سازمان نشوند، چرا که گاهی اوقات تعدادی از مددجویان دارای مهارتهای شغلی مختلف، دارای گروه های حمایتی موثر هستند، توان و انگیزه یادگیری لازم را دارند اما به دلیل عدم آشنایی و هراس از شرایط جدید مهارت استفاده از توانمندیشان در آنان کاهش یافته است و با ورود به چرخه حمایت سازمان به دلیل اینکه برای توانمندسازی آنان برنامه مدون و خاصی تعریف نشده است، اندک استقلال و خودآگاهی خود را از دست می دهند در حالیکه با دسته بندی نیازهای مددجویان و ارائه خدمات متناسب با نیازها می توان زمینه های توانمندسازی آنان را فراهم آورد.
مریم عباسی
مدیر کلینیک مددکاری اجتماعی پندار (استان تهران-شهرستان رباط کریم)
از سری مقالات و یادداشتهای توانمندسازی زنان سرپرست خانواده