خشونت خانگی از خشونت اجتماعی جدا نیست!
در دوردست ها سراغش را نگیریم، همین نزدیکی هاست، بخشی از وجود ما، آن چنان با رفتارهای خشونت آمیز عجین گشته که هر یک از ما لااقل برای یک بار هم که شده با شعله ور شدن آتش خشم و تند شدن ضرباهنگهای قلب مان آشنائیم. کافیاست این بخش پنهان مجالی پیدا کند و به دنبال فکری نابجا و غیرمنطقی تحریک شود، آن گاه به سادگی لحظات شادی و امید را به تلخی و یأس، اضطراب، فروپاشی، تهدید و تحقیر مبدل می سازد.در دنیایی که ما زندگی می کنیم، اگر چه هنوز برای بیشتر ما خانه و خانواده محل امن و مطمئنی برای آرمیدن و تجدید قوای از دست رفته به شمار می آید و خانه پناهگاهی است برای در امان ماندن از خشونت های ناشناخته وشناخته شده اجتماعی، اماهنوز کم نیستند زنانی که نه تنها خانه خویش را امن نمی بینند، بلکه بیرحم ترین کلمات تحقیرآمیز را در آنجا هر روز و هرشب یا شنیده اند و یا می شنوند. و در خلال عمر خویش یا قربانی خشونت واقع می شوند.خشونت علیه زنان در تمامی مناطق جغرافیایی و در اعصار مختلف تاریخی وجود داشته و مرزهای فرهنگی،طبقه اجتماعی و اقتصادی،تحصیلی را در نوردیده است اما توجه به خشونت ها،به عنوان معضل حقوقی و اجتماعی که درسالهای گذشته مورد استقبال برخی از فعالان زنان یا حتی کارشناسان در حوزه های اجتماعی، روانشناسی و حقوقی واقع شده است.به همین منظور با«شکیبا شاکرحسینی»فعال حقوق زنان و کارشناس روانکاوى درباره خشونت خانگی علیه زنان همچنین چه دلایلی در جامعه باعث بروز این نوع از رفتارمی شود، گفت و گویی داشتیم که در ادامه می خوانید:
تنها خشونت فیزیکی در کشور به رسمیت شناخته شده است
این فعال حقوق زنان می گوید:جدا کردن خشونت خانگی از بحث خشونت اجتماعی ممکن است باعث گمراهی شود چرا که این دو مسئله هم دامنه هم یا به نوعی همدیگر را همپوشانی می کنند.خشونت از اجتماع وارد خانه می شود و از طرفی هم می توان گفت،خشونت از محیط خانواده وارد اجتماع می شود و همین طور این چرخه بین آنها در حال گردش است.به عنوان مثال در جامعه ای که زن مورد اسیدپاشی قرار می گیرد اما پیگیری در خور توجهی به پرونده اسید پاشی نمی شود قطعا این بی توجهی مسئولان در جامعه می تواند باعث تقویت رفتارهای خشن در محیط خانواده و جامعه شود چرا که خشونت ورز با سیستمی مواجه است که خیلی پیگیر حق شهروند خود یعنی زن نیست.»
شکیبا شاکر حسینی با بیان اینکه خشونت به لحاظ فلسفی و تجربی دارای تعاریف متنوعی است،می گوید:شاید عینی ترین شکل خشونت که در کشور ما وجود دارد و افراد با آن مواجه هستند یا به گونه ای تعریف مشخصی در ذهن افراد برای خشونت وجود دارد خشونت فیزیکی است،تنها شکلی از خشونت است که به رسمیت شناخته شده و تنها نهادی مانند پزشکی قانونی به عنوان مامنی برای پیوند بدن و قانون است و در چنین شرایطی ، زن می تواند در مراجع قانونی خشونتی که به او شده است را اثبات کند.
این کارشناس روانکاوی با بیان اینکه غیر از خشونت فیزیکی،دارای خشونت های دیگر هستیم،تاکید می کند: خشونت پنهان یا نرم در کشور به رسمیت شناخته نشده و حتی اثبات این نوع از خشونت بسیار سخت و زمانبر است.
وی با بیان اینکه خشونت نرم یا پنهان به اشکال مختلفی در جامعه خود را نمایان میکند، تصریح می کند: سرکوب کردن،پایین آوردن اعتماد به نفس،خشونت کلامی،تهدید و کنترل رفت و آمد،جلوگیری از توانمند شدن زنان درزمینه اقتصادی از مجموعه رفتارهایی است که منجر می شود زن توانایی داشتن یک زندگی مستقل را ایجاد کند ندارد، سلامت روانی خود را از دست می دهد و کارکردش را در اجتماع از دست بدهد.این فعال حقوق زنان تصریح میکند:«خشونت خانگی مشخصا رفتار سلطهگرانه ای است که می تواند در محیط خانواده و هم در اجتماع نشأت بگیرد اما صرفا دلایل بروزخشونت را نباید در محیط خانواده و اجتماع جستوجو کرد بلکه شکل گیری این نوع رفتارها می تواند فرهنگ هم دخیل باشد.فرد سلطه گر می خواهد زن را از جایگاه انسان بودن خارج کند، او را تبدیل به شیء و ابزار کند که به تمناها و خواسته های خود برسد.این تمناها می تواند تمنای جاه طلبی،تمنای قدرت طلبی،تمنای جنسی،تمنای انتقام جویی یا تمنای غیرتورزی باشد.در همه این موارد زن ازجایگاه انسانی،عقل و اراده وتصمیم گیری خارج میشود و مثل موم عسل در دست مرد قرار دارد و مرد به هر گونه ای که بخواهد با او رفتار میکند.شاکر اظهار می کند:نوعی دیگر از خشونت وجود دارد که در این از خشونت مرد شریک زندگی خود را از نظر مالی محدود می کند تا او همیشه از لحاظ مالی وابسته خود باشدکه از آن به عنوان خشونت اقتصادی می توان نام برد.
چرا زنان مورد خشونت خانگی قرار می گیرند؟
این فعال حقوق زنان تصریح می کند:در ابتدا باید از انصاف به دور نباشیم چراکه خشونت صرفا علیه زنان صورت نمی گیرد، بلکه در مواردی مردان و کودکان نیز مورد خشونت قرار می گیرند اما طبق آمار، در ایران خشونت خانگی عمدتا علیه زنان است و آنها قربانیان اصلی در خشونت خانگی هستند.وی درباره اینکه چرا افراد دست به خشونت می زنند،می افزاید: فرهنگ مردسالاری یکی از دلایلی است،که می تواند باعث بروز خشونت علیه زنان شود چرا که این فرهنگ معمولا مرد را برتر از زن معرفی میکند. از دیگر دلایل بروز خشونت خانگی علیه زنان،می توان به نبود تعلیم برابر جنسیتی و نبود آموزش احترام متقابل در سیستم آموزش و پرورش ایران اشاره کرد. رسانه ها در سطح کشور با ساخت سریال هایی که در آنها خشونت علیه زن به طور آشکارا نشان داده می شود به گونه ای قبح خشونت را در سطح اجتماع ریخته اند و به نوعی باعث بازتولید خشونت در سطح جامعه هستند.در صورتی که رسانه ها می توانند با ساخت برنامه های آموزشی درباره اینکه زنی که در محیط خانواده از همسر یا پدر مورد خشونت قرار گرفته می گیرد چگونه باید از خود دفاعکند.سیستم بهداشتی و درمانی و حتی نیروی انتظامی ابزارهای محدودی برای خدمات رسانی به فرد خشونت دیده دارند. به عنوان مثال مراکز بهداشتی و درمانی با همکاری رسانه می توانند ویژگی فرد خشونت ورز را به شهروندان آموزش دهند و اگر زنی در محیط پیرامون خود با چنین فردی که دارای این ویژگی ها مواجه است، بتواند به موقع از خود دفاع کند.یا حتی مراکز درمانی نشانه های خشونت را به مردم تعلیم بدهند که اگر فردی این ویژگی ها را در خود مشاهده کرد آگاه باشد که او در جامعه به عنوان خشونت ورز شناخته می شود و حتی اگر فردی این ویژگی ها را در نزدیکان خود مشاهده کرد آگاه باشد که در معرض خشونت است. این آموزش ها همان پیشگیری قبل از درمان است که مسئولان بر آن تاکید دارند اما در این زمینه اقدامات مناسبی انجام نمی دهند.
در ایران نهادی اجتماعی وجود ندارد که زمانی قربانیان خشونت را مورد حمایت قرار دهند.فردی که مورد خشونت قرار می گیرد به دلیل نبود آموزش گروهی مجبور است به تنهایی و با آزمون و خطا خود را از این شرایط خارج کند که در خیلی از موارد فرد توانایی شناسایی مسیر صحیح را ندارند.مسئله بعدی که پاشنه آشیل بروز خشونت خانگی علیه زنان است، مراجع قانونی موضوع خشونت علیه زنان را به طور جدی پیگیری نمی کنند چرا که تنها خشونتی که قابل اثبات است خشونت فیزیکی است و دیگر اشکال خشونت به سختی اثبات می شود که در بعضی از موارد ممکن است اثبات هم نشود .بنابراین نهادی قانونی ونظارتی حساسیت کمی نسبت به این مسئله دارند.
نسخه ای برای خشونت
وی در پاسخ به سوالی مبنی به اینکه این زنان برای خارج شدن از محیط خشونت، باید طلاق بگیرند یا بسوزند و بسازند، می گوید:اصولا نسخه پیچیدن برای فردی که در محیط های تنش زا حضور دارد کار دشواری است بسیاری از زنان در زندگی مشترک خودشان خشونت را به گونه های مختلف تجربه کردند . اغلب این زنان به دلیل اینکه از خانواده خود حمایت مالی یا عاطفی نمیشوند یا حتی به خاطر داشتن فرزند و وابستگی مالی که به شوهران خود دارند تصمیم به طلاق نمی گیرند چرا که اگر این زنان طلاق بگیرند در گرداب بزرگتری تحت عنوان جامعه می افتند زیرا در ایران نگاه ناخوشایندی به زنان مطلقه وجود دارد،بنابراین زنان تنها راه حلی که در پیشروی خود می بینند تنها سوختن و ساختن است.
شاکر با اشاره به اینکه خشونت در میان زنان دارای تحصیلات هم وجود دارد،بیان میکند: برای اینکه تحقیقاتی در این زمینه داشته باشم به دنبال زنانی رفتم که دارای مدارک حداقل کارشناسی بودند، دست شان در جیب شان بود، زنانی که در طبقه اجتماعی متوسط به بالا بودند و سبک زندگی مدرن داشتند،اما خشونت در بین زنان تحصیلکرده به شکل پنهان است. شکل خشونت در طبقه اجتماعی متوسط بالا،بیشتر حالت پنهان دارد و پیگیری خشونت در این خانواده ها سخت تر است در صورتی که خشونتورز در قشر پایین به صورت علنی خشونت خود را بروز می دهد.به عنوان مثال خانمی چندین سال است که با همسر خود دارای جایگاه اجتماعی بالایی است زندگی میکند،درصورتی که زن خود را مورد خشونت قرار می گیرد و خشونت ورز به دلیل اینکه همسرش به درگاه های قانونی شکایت نکند همیشه ترس و واهمه دارد چرا که ممکن است موقعیت اجتماعی او متزلزل شود.شکیبا شاکر حسینی با بیان اینکه زنان تحصیلکرده گرهگاههای کمتری برای جدای از همسر خود دارند تاکید می کند: زمانی که زن تصمیم بگیرد از بافت زندگی مشترک خود خارج شود والدین حمایتهای مالی و عاطفی را از او دریغ نمی کنند.زنان تحصیلکرده دیگر نگرانی شرایطه مالی نیستند چرا که آنان با توجه به شغلی که دارند از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار هستند و علاوه بر این خانواده حمایت مالی میشوند.حتی در موارد زنان تحصیلکرده از همسران خود مهریه دریافت نمی کنند تا بتواند حق طلاق داشته باشند.