قسمت اول از سلسله یادداشتهای اختصاصی کوچینگ و مددکاری اجتماعی | کوچینگ یا مربیگری چیست؟
وقت آن رسیده که کمی در مورد روابطمان با مراجع، ارباب رجوع، کارمندانمان تجدید نظر کنیم. مدیریت، مشاوره، نصیحت، اجبار و دستور در روابط امروزه روش هایی هستند که دیربازده بوده و کمترین کارایی را دارند. دنیای جدید به روشی جدید نیاز دارد. مسائل و چالش های جدید افراد را نیازمند یک راهنما و همراه نموده است.
در قرن ۱۵، در انگلستان برای اولین بار واژه کوچینگ (coaching) به معنای مربی مورد استفاده قرار گرفت. در واقع در روستای کوکس کالسکه هایی بودند که ان را کوچ می نامیدند و افراد ثروتمند را در کمال آسایش و راحتی از مبدا به مقصد می رساند. کوچ ابتدا یک صفت بود که تبدیل به یک فعل شد.
در سال ۱۹۹۵ فدراسیون بین المللی مربیگری (international coaching federation) بعنوان سازمان غیر دولتی تشکیل شده است که دارای منشور اخلاقی است.
فرآیند کوچینگ در واقع فرآیند کمک کردن به کسی است تا کاری را از ابتدا تا پایان با موفقیت به انجام برساند، همانند ارابه ای که مسافر را از مبدا به مقصد می رساند است.
مربیگری با آموزش، مشاوره، منتورینگ و سرپرستی تفاوت دارد.
در فرآیند آموزش یک مدرس وجود دارد که آموزش می دهد، در مشاوره توصیه های تخصصی ارائه می دهد، منتور براساس دانش و تخصص شخصی اش دانش و اطلاعات ارائه می دهد، هدف منتور این است که راهنمایی هایی انجام دهد که فرد در موقعیت مشابه بتواند موفق عمل کند.
سرپرست ها دستور و راهنمایی های مستقیم برای اجرای وظایف شخصی انجام می دهند.
اما یک مربی (کوچ) بر موفقیت شخصی و حرفه ای تمرکز دارد، بر آینده توجه می کند، هدفش درک موانع و طراحی استراتژی برای حذف آن است و اصل موضوع این است که دانش اصلی نزد فردی است که می خواهد کوچ شود.
نمونه ی ساده این روش را می توان در کارتن پاندای کونگ فو کار دید! استاد شیفو برای آموزش پاندا که بتواند جنگ جوی اژدها شود از نقطه ضعف او در مقابل غذا استفاده می کند. دانش اصلی نزد پاندا بود و او روش حل کردن موانع را با کمک استاد شیفو طراحی کرد.
جان وایتمور بسیار زیبا کوچینگ را تعریف می کند:” گشودن قفل استعداد فرد برای حداکثر رساندن عملکرد او”.
مربیگری دارای چهار سطح است:
- مربیگری یک سیستم اعتقادی است، مربیان با این باور کارشان را شروع می کنند که مراجعانشان اگر در یک وضعیت ذهنی و فکری مناسبی به آن مشکلات نزدیک شوند توانایی حل و فصل آن را دارند.
- مربیگری یک سبک رهبری است که مالکیت موضوع و مسائل در حیطه فردی است که مسئول راه حل آن است.
- مربیگری مجموعه ای از ابزارها و مُدل هاست مانند مدل گراو Grow به معنای رشد و بالندگی (مدل گراو توسط جان وایتمور ارائه شده است، شامل ۴ مرحله تعیین هدف، تعیین فاصله تا هدف، بررسی گزینه های پیش رو، شروع کار می شود)
- مربیگری مجموعه ای از مهارت هاست مانند مهارت سوال کردن.
مربیگری دارای ۶ اصل مهم است:
- فراگیر یک فرد کاردان است و تخصصی و دانش و مهارت لازم برای حل مسائل را داراست.
- نقش مربی تحریک و بهر برداری از کاردانی فراگیر است کار مربی نصیحت و ارائه راه حل نیست.
- مربی باید حال، گذشته و آینده فراگیر را در نظر داشته باشد.
- فراگیر دستور کار را تعیین می کند.
- مربی و فراگیر باهم برابر هستند.
- مربیگری در مورد تغییر و اقدام است و فراگیر برای تغییر چیزی نزد مربی می آید.
آنچه مربی گری را شیرین می کند، همراهی و قدم زدن در مسیر با فراگیر است. مربی باید بداند کجا، چه سوالی بپرسد، مهارت پرسشگری بسیار مهم است. پرسیدن یک وسیله ارزشمند برای درک فرد دیگر و تعیین دیدگاه اوست، بهتر است سوالاتِ باز بپرسیم، تا فرد بیشتر صحبت کند و بیشتر اطلاعات ارائه دهد، سوالاتِ بسته که به بله یا خیر منتهی می شوند بهتر است کمتر استفاده شوند.
جوناس سالک می گوید درکی که افردا از لحظه کشف دارند، همان کشف پرسش است.
برای مربی بودن حد و مرزی وجود ندارد.
میتوان یک کوچ تحصیلی بود، یک کوچ اجتماعی، یک کوچ شغلی و یا یک کوچ زندگی.
مهم نیاز دنیای امروز به همراهی است، بهتر است کمی در مورد روش های ارتباط مان با مراجع تجدید نظر کنیم، بدانیم دنیای جدید روش جدید هم می خواهد.
زهره مهدوی (مددکار اجتماعی )
عضو دپارتمان کوچینگ نوجوانان روشنای راه و دانش آموخته پیشرفته واقعیت درمانی و تئوری انتخاب