زیست بوم ایران و چالشهای بیانیه جهانی اصول اخلاقی مددکاری اجتماعی
این روزها، بیانیه جهانی اصول اخلاقی مددکاری اجتماعی در جمع های مختلف در حال بررسی است و همانگونه که می دانیم اصول اخلاقی پایه این حرفه است به طوری که اگر مددکاری اجتماعی را به یک درخت تشبیه کنیم ریشه آن در ارزش ها و اصول اخلاقی است. هرچقدر ریشه درخت تنومندتر باشد طبیعتاً استحکام بیشتری برای شاخه و برگ ها و میوه ها خواهد بود. به واقع مددکار اجتماعی که هرچند در زمینه مباحث تخصصی اعم از تئوری ها یا مداخلات و … دارای مهارت باشد اما از اصول اخلاقی غفلت نماید، به باور من مددکار اجتماعی نمی توان قلمداد کرد.
بخشی از آنچه که ما انتظار داریم به عنوان مددکار اجتماعی به اصول اخلاقی پایبند باشیم ریشه در شخصیت و آموزه های خانوادگی/فرهنگی مان دارد و بخشی نیز در فرایند تحصیل و آموزش یاد می گیریم. در اینجا بد نیست گریزی بزنیم به نظام دانشجو گزینی در مددکاری اجتماعی که متاسفانه چندان قاعده مند و مبتنی بر اقتضائات حرفه ای مددکاری اجتماعی صورت نمی گیرد.
فرض بگیرید به هر دلیلی (دلایل آن فعلا مورد بحث ما نیست) یک دانشجویی که اساساً تا قبل از ورود به دانشگاه اعتقادی به ارزش ها و اصول اخلاقی مددکاری اجتماعی نداشته است و حتی ممکن است ناقض صریح برخی از آن ها در نوجوانی و جوانی بوده باشد، از نابسامانی وضع موجود وارد دانشگاه شود و سر کلاس درس مددکاری اجتماعی بنشیند.
مگر قرار است در آن کلاس، دوره و دانشگاه چه اتفاقی بیفتد که انتظار داشته باشیم این فرد بعداً با آموزش ها، اصول اخلاقی حرفه ای را رعایت نماید. پس به نظر می رسد مهمترین بخش، ورودی حرفه مددکاری اجتماعی است که اگر قصد داریم در آینده شرایط رعایت اصول اخلاقی در حرفه مددکاری اجتماعی بهبود یابد یا حداقل آسیب نبیند، باید زیربنایی عمل کنیم.
مبحث دیگر، نحوه مواجهه ما با بیانیه اخلاق هست. واقعیت این است که که اصول اخلاقی اگرچه در کلیت جهان شمول هستند اما همانطور که در بیانیه جهانی اخلاق هم اشاره و تاکید شده است می بایست مبتنی بر ملاحظات فرهنگی اجتماعی جوامع مختلف بازتعریف و سازگار شود. برای مثال عرض می کنم مثلاً در حوزه اعتیاد در کشور ما جایگاه مددکاری اجتماعی در درمان معتادان اصطلاحاً متجاهر! (درمان ماده ۱۶) به چه شکلی است و اصل احترام به شأن و مقام کرامت انسانی، حق خودتصمیم گیری و مشارکت و اصول متعدد دیگر اخلاقی چگونه می بایست رعایت شود؟ آیا آنچه در حال انجام است هم راستا با بیانیه اخلاق است؟ در تضاد است؟ کجای آن در تضاد است و کجای آن سازگار؟ پاسخ آنهایی که معتقدند این افراد (معتادان متجاهر!) حقوق شهروندان دیگر را نادیده گرفته و به حق شهروندی آنان تعرض کرده اند از سوی ما چیست؟ قانون مبارزه با مواد مخدر که صراحتاً بر درمان اجباری معتادان متجاهر در قالب درمان اجباری در مراکز ماده ۱۶ اشاره کرده است چه جایگاهی دارد؟
حال مددکار اجتماعی در این شرایط با همه این حجم مسائل در هم پیچیده چه تصمیمی باید اتخاذ کند که هم مغایر با اصول اخلاقی حرفه ای نباشد و هم نقش خود را ایفا کرده باشد.
مثال هایی از این دست بسیار متعدد می باشند به عنوان مثال ساماندهی کودکان خیابانی که در چند ماه گذشته توسط چندین دستگاه اجرایی شد و اتفاقاً برخی کلینیک های مددکاری اجتماعی نیز نقش محوری در آن داشتند و بحث های جدی را بوجود آورد. حال اینکه اگر چه کلیاتی تحت عنوان اصول اخلاقی پیش روی چشم همه ما مددکاران اجتماعی هست اما به دلیل عدم وجود استانداردهای معین و عملیاتی مشخص در مواقع حساس تصمیم گیری چندان کاربردی ندارد و صرفاً تزیئنی به آن نگریسته می شود. اکنون مصداق نقض اصل خودتصمیم گیری در جامعه ما چیست؟ مصداق های دیگر اصول اخلاقی چه هستند؟
بنابراین در شرایطی که زیست بوم مددکاران اجتماعی در کشور ما هر روز آبستن مسائل و موضوعات جدیدتر و پیچیده تری است ما نیز به عنوان فعالان این حرفه با درک این پیچیدگی ها باید به سراغ بومی کردن مصداقی بیانیه اخلاق باشیم و قدرت تصمیم گیری مان را در شرایط بغرنج و چالش برانگیز اخلاقی ارتقاء بخشیم در غیراینصورت بیانیه اخلاق صرفاً کارکرد ویترینی خواهد داشت و بدون شک حرفه مددکاری اجتماعی اولین زخم خورده آن خواهد بود.
امیر مغنی باشی
عضو هیأت مدیره انجمن مددکاران اجتماعی ایران