یادداشت یک مددکار اجتماعی پیرامون ابعاد مختلف « عرضه متادون از طریق داروخانه ها به بیماران»
ناگفته هایی درباره عرضه متادون از طریق داروخانه ها
نویسنده: امیر مغنی باشی؛ مددکار اجتماعی
اگر مصرف مواد، سوء مصرف مواد/اعتیاد را بیماری می دانیم پس چه اشکال دارد افراد مصرف کننده مواد هم مانند سایر بیماران قلبی، عصبی، مبتلا به اختلالات روان و … با نسخه پزشک از داروخانه ها دارویشان را تهیه کنند؟
در خصوص مصوبه اخیر ستاد مبارزه با مواد مخدر یعنی عرضه متادون از طریق داروخانه ها بحث های مختلفی در گرفته است. اما به نظر می رسد برخی ابعاد این ماجرا کمتر بدان پرداخته شده است. هرچند بعید میدانم مواردی که در اینجا مطرح میکنم هیچکدام زیربنای این تصمیم باشد اما در این نوشته سعی خواهم کرد طرح بحث کنم نه از باب اینکه بدان چه بیان می شود اعتقاد دارم بلکه شاید پنجره ای باز شود تا در این خصوص نیز گفتگوهایی شکل بگیرد.
سوال اول: آیا این تصمیم در بیمارانگاری و انگ زدایی از اعتیاد تاثیری خواهد گذاشت؟
اگر خوشبینانه نگاه بکنیم پاسخ ما ممکن است بلی باشد. اصولا مجاورت داشتن با یک موضوع(در اینجا اعتیاد و افراد مبتلا به آن) به عادی سازی آن کمک می کند. فرض بگیرید اهالی محله هرندی که هر روز با افراد مصرف کننده مواد سر و کار دارند چقدر با مسئله اعتیاد اخت پیدا کرده اند تا اهالی محله ای در بالا شهر که کمتر با این افراد مواجه شده اند. در این محلات در حقیقت افراد مصرف کننده مواد و معتادان عضوی از اجتماع و محله آن ها شده است و اعتیاد را به عنوان یک واقعیت عینی دریافته اند در حالی که محلات بالاشهر در مواجهه با این موضوع حالت دفاعی (انکار) دارند. حال اینکه اساسا زیربنای جمع آوری معتادان نیز از همان فرهنگ نشات می گیرد که البته بحث آن در این فرصت نمی گنجد و هدف از این سطور نیست.
البته که معتقد نیستم که دروازه عادی سازی و شمول اجتماعی افراد مصرف کننده مواد، ریخت و پاش مواد در خیابان ها باشد اما به خاطر داشته باشیم که افراد گروه هدف این سیاست تحت درمان نگهدارنده و بیمار محسوب می شوند نه معتاد. ممکن است پاسخ این باشد مسمویت های ناشی از دارو ممکن است افزایش یابد. بلی بلاخره اجتناب ناپذیر است اما از این دست موضوعات در حوزه های دیگر نیز وجود داشته است و متخصصان برای آن راه حل پیدا کرده اند چطور؟ به جای تمرکز مداخلات در مرکز، روی مداخلات خانه محور و خانواده محور تمرکز کرده اند و با موسسه زدایی در حقیقت بخشی از تکالیف درمان روی دوش اعضای خانواده نهاده شده است. به عنوان مثال سابقاً افراد معلول یا سالمند یا حتی بیماران روان در یک مرکز به صورت ۲۴ ساعته تحت مراقبت بودند اما اکنون براساس رویکردهای اجتماع محور و خانواده محور این افراد در خانه و اجتماع تحت درمان قرار می گیرند و ممکن است درمانگر بر بالین آن ها برود یا مراجع برای درمان چند ساعتی به مرکز مراجعه نماید.
در شواهد علمی نهادهای مرجع منتشر شده نیز همچون unodc و samhsa صراحتاً بر اهمیت شمول و ادغام اجتماعی افراد مصرف کننده مواد در حال بهبودی تأکید شده است و بخش قابل توجهی از متخصصان بومی کشورمان نیز همواره بر این مهم تاکید دارند. لذا ممکن است شمول اجتماعی و اَنگ زدایی از اعتیاد را بتوان به عنوان کارکرد پنهان این تصمیم در نظر داشت.
از طرف دیگر در خصوص برخی مسائل باید دقت نظر بیتشری داشت. باید تکلیف مان را روشن کنیم. اولا باید مشخص کنیم بلاخره فرد تحت درمان نگهدارنده، بیمار است یا معتاد ؟ چرا این موضوع را مطرح می کنم بدلیل اینکه در برخی بحث و گفتگوها یکی از دلایل مخالفت با این مصوبه را عدم توانایی پرسنل داروخانه ها در مواجهه با مراجعان متقاضی متادون عنوان کرده بودند و بعضاً خشونت های آن ها را بهانه ای برای ایجاد رعب و وحشت! بدبینانه عرض کنم که نباید منافع حقوق بیماران و سال ها تلاش برای جرم زدایی از اعتیاد را را فدای منافع صنفی کرد.
دوماً اگر مصرف مواد، سوء مصرف مواد/اعتیاد را بیماری می دانیم پس چه اشکال دارد افراد مصرف کننده مواد هم مانند سایر بیماران قلبی، عصبی، مبتلا به اختلالات روان و … با نسخه پزشک از داروخانه ها دارویشان را تهیه کنند؟ اگر در خصوص قطع ارتباط بیمار با مرکز/کلینیک نگرانی وجود دارد می توان گفت بلاخره بیمار برای تهیه دارو و دریافت/تائیدیه نسخه باید به پزشک مراجعه نماید (البته که هنوز ساز و کار دقیق رابطه بیمار، پزشک و داروخانه مشخص نیست اما می توان برای آن راه حلی یافت). هرچند که به نظر می رسد تاکید صرف جذابیت دارو برای وصل کردن مراجع به کلینیک نتیجه ای جز اوضاع نامناسب مداخلات غیردارویی حال حاضر مراکز/کلینیک ها در بر نخواهد داشت.
منبع: پایگاه خبری اعتیاد (ادنا)