شهروند فردی است که در رابطه با یک دولت، که از سویی برخوردار از حقوق سیاسی و مدنی است و از سویی دیگر در برابر دولت تکالیفی بر عهده دارد. شهروندی منزلتی برای فرد است که در ارتباط با یک دولت ایجاد میشود که از نظر حقوق بین الملل نیز محترم شمرده میشود. به حقوق فرد و تکالیف او در برابر دولت رابطه شهروندی اطلاق میشود که چگونگی آن را قانون اساسی و قوانین مدنی کشور معین میکند. اساساً کسی شهروند شمرده میشود که تنها فرمانبر دولت نباشد، بلکه از حقوق فطری طبیعی نیز برخوردار باشد و دولت این حقوق را رعایت و از آن حمایت کند. منزلت شهروندی را قوانین هر دولتی تعیین میکند و معمولاً تابع دو عنصر است: زادگاه و دیگری ملیت پدر و مادر. شهروندی یک کشور از راه ازدواج با زن و مرد شهروند آن کشور نیز بدست می آید. اما اینگونه شهروندی معمولاً همه حقوق شهروندی از جمله کسب مشاغل دولتی را با خود به ارمغان نمی آورد.
مفهوم شهروندی همراه با مفهوم فردیت و حقوق فرد در اروپا پدید آمده است و اساساً کسی شهروند شمرده میشود که تنها فرمانبردار دولت نباشد بلکه از حقوق فطری و طبیعی نیز برخوردار باشد و دولت این حقوق را رعایت و از آنها حمایت کند. آنتونی گیدنز حقوق مدنی را حقوق قانونی همه شهروندانی میداند که در اجتماع ملی معینی زندگی میکنند.
اما یکی از مسائل مهمی که در رابطه با مفهوم شهروند و شهروندی وجود دارد چگونگی تعلیم و آموزش این مفاهیم به شهروندان یک جامعه است تا بر اساس آن شاهد اجرای صحیح حقوق شهروندی در جامعه و شناخت وظایف و تکالیف مبتنی بر آن بود. در این رابطه صاحبنظران، مدرسه را بهترین مکان برای آموزش و تعلیم این مقوله می دانند. آنها معتقدند چون مدرسه بعد از خانه دومین محیطی است که کودکان و نوجوانان قسمت اعظم وقت خود را در آن سپری میکنند و نقش مهمی در رشد شخصیت و انتقال دانش و مهارتهای زندگی به آنها دارد، در نتیجه آشنایی با حقوق شهروندی نیز از جمله مهارتهایی است که در مدرسه باید آموزش داده شود و دانش آموزان رده های مختلف تحصیلی باید حقوق، تکالیف و مسئولیتهای شهروندی را در مدرسه فرا گیرند. به عبارت دیگر گنجاندن مطالب مهم و ضروری در مورد حقوق شهروندی براساس اصول و قواعد در برنامه درسی و کاربردی ساختن آنها توسط نظام آموزش و پرورش حاکم بر هر کشوری، افراد متعهد، مسئول و آگاه را پرورش خواهد داد که خواهند توانست نظام نماینده _شهروند را که نظامی عادل و قانونمند است بنا نهند؛ نظامی که افراد جامعه در آن حق آزادی، حق مشارکت، حق انتخاب و … را داشته باشند. برخی از صاحبنظران نیز ضرورت آموزش شهروندی را پرورش قابلیتهایی در فرد که با افراد دیگر جامعه همزیستیِ اجتماعیِ سالمی پیدا کنند می دانند. در واقع فرد با آموزشهایی که در زمینه حقوق شهروندی از طریق نظام آموزشی و مدارس دریافت می کنند به فردی مستقل که دارای احساس مسئولیتهای اخلاقی و اجتماعی رشد یافته ای باشد تبدیل شود و عضو سودمندی برای جامعه گردد. به همین دلیل آشنا شدن با این حقوق و ضرورت آموزش آنها به شهروندان، مزایای زیادی می تواند داشته باشد و ضرورت شکل گیری آن احساس میشود.
حق آزادی و اظهارنظر، امنیت فردی، آزادی مهاجرت، آزادی اجتماعات، برخورداری از محیط زیست سالم، برخورداری از تسهیلات آموزشی بدون تبعیض، تعهدات دولت به مشورت با جامعه، احترام به عقاید همه، برابری انسانها، ضرورت اشتغالزایی و آموزش برای مردمِ محلی، آزادی انتخاب و شغل، حق رأی دادن و نامزد شدن در انتخابات و … میبینیم که هر کدام از این مولفه ها حق آزادی و اظهارنظر به فرد میدهند. یعنی اینکه فرد می تواند اختیار بیشتری در سیاستگذاری دولت داشته باشد و در این صورت احتمال انعکاس خواسته ها و آرمانهای مردم بیشتر می شود. این مردم عادی هستند که نتایج سیاستهای دولت را عملاً لمس می کنند و تنها اگر مجراهایی کارآمد و منسجم برای فشار آوردن و تأثیرگذاری از پایین وجود داشته باشد، دولت نیز نتایج واقعی عملکردهای خود را منعکس می کند.
حال اگر در مدارس دانش آموزان با آزادی هایی که جزء حقوق مدنی و سیاسی افراد است و از جمله آنها آزادی بیان، آزادی اجتماعات، امنیت فردی و … آشنا شوند، نه تنها موجب رشد فردی در آنها فراهم می گردد، بلکه باعث افزایش روحیه مشورت، مشارکت، شرکت در تصمیم گیریهای گروهی و توجه به انجام کارهای جمعی در آنها نیز می گردد. لازم به ذکر است که آشنایی دانش آموزان با حقوق مطرح شده و پیوستن به دیگران و تلاش برای اهداف مشترک، با هدفها یا تصمیم گیریهای جمعی و نظارت مردم بر دولت تفاوتی ندارد. چون این حقوق، پایه های اساس چنین قدرتی را برای جامعه فراهم می آورند. در ضمن دانش آموزان با درک اینکه حقوق آنها مغفول واقع نمی شود و تضییع نمیگردد در انجام کارهای محوله فعالیتهای بیشتر و بهتری انجام میدهند.
رقیه واحدی؛ دانشجوی رشته مددکاری اجتماعی
مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران