قسمت چهارم از سلسله مصاحبه های اختصاصی با فرهیختگان مددکاری اجتماعی استان اصفهان | آشنایی با هوشنگ ادیبی

در ادامه حرکت رسانه ای تحت عنوان “معرفی فرهیختگان مددکاری اجتماعی استان اصفهان” که در قالب سلسله مصاحبه های اختصاصی با فعالان و پیشکسوتان این حوزه در استان اصفهان در دستور کار این پایگاه تخصصی قرار گرفته و مرحله به مرحله، به شکل برنامه ریزی شده در دست اجرا می باشد، قسمت چهارم آن مصاحبه با آقای هوشنگ ادیبی می باشد که به شرح ذیل صورت پذیرفته است.

ضمن سلام و عرض ادب و احترام؛ لطفا خودتان را به اختصار معرفی بفرمایید. از سوابق تحصیلی و شغلی خودتان بفرمایید، اینکه چطور شد به حرفه مددکاری اجتماعی علاقمند شدید و این رشته تحصیلی را در آن مقطع زمانی انتخاب فرمودید؟

اینجانب هوشنگ ادیبی مددکار اجتماعی هستم. البته بعد از مددکاری اجتماعی در رشته روانشناسی عمومی ادامه تحصیل دادم و آن میزان عشق و علاقه به مددکاری اجتماعی که داشتم هرجایی که مشغول به کار شدم تحت عنوان مددکار اجتماعی اشتغال به کار کردم. از سال ۱۳۴۸ وارد دانشکده خدمات اجتماعی تهران شدم با مسئولیت خانم دکتر فرمان فرمائیان به مدت ۴ سال به درسم ادامه دادم و در سال ۱۳۵۲ فارغ التحصیل شدم. همان زمان از طریق سازمان بیمه های اجتماعی که اکنون به آن سازمان تأمین اجتماعی می گویند در تهران کاریابی شدم، برای استان اصفهان به همراه یک نفر دیگر از همکلاسی ها در سازمان بیمه های اجتماعی ایران در استان اصفهان از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۹ به عنوان مددکار اجتماعی سازمان بیمه های اجتماعی و بعد ارتقا پیدا کردم به سرپرست مددکار اجتماعی در بیمارستان دکتر شریعتی استان اصفهان مشغول به کار بودم. بعد از انقلاب اسلامی که سازمان بهزیستی تأسیس شد، از سال ۱۳۵۹ وارد سازمان بهزیستی و تا سال ۱۳۸۰ که از سازمان بهزیستی بازنشسته شدم در این سازمان مشغول به کار بودم. به علت علاقه ای که به مددکاری اجتماعی داشتم و میدانستم که سازمان بهزیستی یکی از ارگان هایی است که در حوزه مددکاری اجتماعی فعالیت می کند چون در حوزه خانواده های بی سرپرست، ایتام، معلولین و … فعالیت می کرد، به علت علاقه شخصی خودم را از سازمان تأمین اجتماعی به سازمان بهزیستی استان اصفهان انتقال دادم و در آن جا به عنوان کارشناس امور اجتماعی با کودکان بی سرپرست و شبانه روزی ها مشغول به کار شدم. بسیار باعلاقه کار می کردم و به مدت نصف زمان اشتغال خود را در سازمان بهزیستی در این حیطه گذراندم. در سال ۱۳۷۸ وارد مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی دانشگاه خوراسگان شدم و در سال ۱۳۸۰ فارغ التحصیل شدم که همزمان با بازنشستگی من همراه بود. اکنون نیز با ۲ کلینیک مددکاری اجتماعی همکاری دارم و صبح ها نیز در کمپ قلعه شور فعالیت می نمایم. در بین سال های ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۰ به همراه آقای کرامت نژاد دانشگاه بهزیستی را راه اندازی کردیم و اساتید را مشخص نمودیم و ۲ گروه دانشجو تربیت نمودیم و بعد با دانشگاه خمینی شهر اصفهان به عنوان استاد دروس کارورزی فردی، گروهی و جامعه ایی دانشجویان بودم.

معمولاً انتخاب رشته در زمان ما از طریق آشنایی بود و با رشته آشنا می شد و رشته های جدیدی مثل خدمات اجتماعی که چندان مطرح نبودند در جامعه وقتی شنیده می شد باعث تعجب می گردید. پسر عمه من آقای صمیمی که در شیراز هستند ایشان یکسال از من بالاتر بودند و در رشته خدمات اجتماعی موفق شدند و من کنجکاو شدم و از ایشان پرس و جو کردم و برای من تعریف کردند و من این رشته را چون با روحیات من مطابقت داشت من از همان زمان علاقمند شدم که همین رشته را انتخاب کنم و با کمک درسی که از ایشان گرفتم موفق شدم در این رشته موفق شوم و وارد این دانشکده شوم.

به نظر شما کیفیت ارائه خدمات تخصصی اجتماعی، از گذشته تا به امروز چه تغییراتی داشته است؟ کیفیت ارائه خدمات تخصصی اجتماعی امروز را چگونه ارزیابی می فرمایید؟ خدمات قابل ارائه به جامعه هدف ما مددکاران اجتماعی به نظر شما کافی است یا نیاز به بسط و گسترش خدمات اجتماعی چه از لحاظ کمی و چه کیفی وجود دارد؟

بعد از انقلاب اسلامی دانشکده خدمات اجتماعی به تعطیلی کشیده شد و دو شکل پیدا کرد، یکی با عنوان رشته خدمات اجتماعی و دیگری رشته محض مددکاری اجتماعی. به عقیده من وقتی فاصله افتاد بین رشته ها و بین مددکاران اجتماعی بعد از انقلاب باعث شد مددکاران اجتماعی از هم فاصله بگیرند و اطلاعات زیادی به دست نیامد و در مجموع دورادور که با همکاران صحبت می کردیم من پیشرفت خاصی در این رشته ندیدم البته تلاش می کردند تا گردهمایی و انجمن داشته باشند ولی به هر حال چیز قابل توجهی به نظر من نرسیده است که باعث ارتقای این رشته شده باشد. ولی برای ارتقای این رشته باید از طریق این که مددکاران اجتماعی خود آن ها فقط متکی به دروس دانشگاهی خودشان نباشند و از طریق مطالعه کتب بر علم و مهارت خود بیافزایند تا سایر رشته آن ها را قبول کنند و به جایگاه در خور شان خود دست یابند و از طریق آموزش و دانشگاه بر علم خود به مراتب بیفزایند.

مهمترین اقشار جامعه هدف مددکاران اجتماعی در آن مقطع زمانی چه کسانی بودند؟ مهمترین آسیب اجتماعی آن مقاطع زمانی کدام آسیب یا آسیب ها بودند؟

همانطور که همیشه در جامعه مطرح بوده است خانواده رُکن اصلی تمام مسائل و مشکلات جامعه را تشکیل می داده است. افرادی که به دنیا می آیند و بعد از دوران کودکی و تحصیلی در خانواده رشد پیدا می کنند بدون شک هر نتیجه ایی حاصل می شود از تربیت والدین و از درون خانواده نشأت می گیرد. بنابراین چیزی که مورد توجه یک مددکار اجتماعی قرار می گیرد به نظر من خانواده، ارتباط زناشویی، ارتباط والدین با فرزندان و هر آسیبی که به بچه ها وارد شود زیر نظر والدین و خانواده است و بعد از آن جامعه اطراف است که بچه ها در آن رشد پیدا می کنند مثل محله مثل مدرسه و … بنابراین تربیت هر فرد از خانواده شکل می گیرد و بعد جامعه و مدرسه در آن نقش دارند. بنابراین به نظر من مددکاران اجتماعی خیلی باید روی خانواده ها تمرکز بکنند و تمام فعالیت و ارائه فعالیت آن ها از طریق خانواده برسانند مخصوصا به افرادی که دچار مشکل می شوند و نیازمن کمک هستند.

لطفاً یکی از بهترین خاطرات دوران تحصیلی یا شغلی خودتان را در عرصه مددکاری اجتماعی مطرح بفرمایید

حقیقتاً خاطرات دوران آموزشی علاوه بر گردهمایی هایی که هم کلاسی ها در دوره های آموزشی داشتیم یا اردوهایی که در بیرون از شهر و استان می رفتیم که خاطرات آن ها در ذهن مرور می شود، بیشترین خاطرات مربوط به دوران کارورزی ما بود که بسیار جالب و قابل توجه بود و هر چه با سایر رشته ها مقایسه می کنم چقدر دوره های کارورزی موثر بود در تعلیم و آموزش ما و در نهایت در کارآمدی مددکاران اجتماعی. خاطرم هست که دوره های کارورزی فردی که در مراکز مجتمع های حمایتی آن جا که خانواده ها و کودکان مشغول حرفه آموزی بودند و مشغول گذران اوقات فراغت بودند ما به عنوان مددکار اجتماعی با کودکان و خانواده ها کار می کردیم. بعد از آن کارورزی گروهی و جامعه ای بود که در یکی از روستاهای اطراف شهریار که من کارورزی می کردم و با روستائیان جلسه می گذاشتم در حیطه عمران و آبادانی از طریق همفکری با آن ها و تلاش می کردیم. هم روستائیان در بخش عمران روستا استفاده می کردند و هم برای ما آموزنده بود.

برای مددکاران اجتماعی امروز، در واقع برای این نسل از جامعه مددکاران اجتماعی کشور چه پیشنهادات و رهنمودهایی دارید؟

در زمان ما به مددکاران اجتماعی آموزش می دادند که یک مددکار اجتماعی با ۲ بال حرکت می کند. یک بال علوم اجتماعی است و دیگری روان شناسی. مثل کبوتری است که با دو بال خود حرکت می کند. مددکار اجتماعی با ۲ نیروی علمی یعنی جامعه شناسی و روان شناسی حرکت می کند. در حیطه اجرایی روان شناسی بسیار می تواند به مددکاران اجتماعی کمک کند در حیطه کمک رسانی. پیشنهاد من به مددکاران اجتماعی در دوران کارورزی همیشه می گفتم سعی کنید در بحث روان شناسی خودتان را تقویت کنید و در دروس جامعه شناسی و مردم شناسی قوی هستین ولی در مباحث روان شناسی به علت ناکافی بودن و سطحی بودن دروس روان شناسی کفاف علمی نمی دهد و باید خودتان مطالعه کنید و خودم همین روش را داشتم.

مصاحبه و گردآوری: هُما صدری
پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران

رسانه تاب آوری ایران رسانه تاب آوری ایران
دکمه بازگشت به بالا