مددکاری اجتماعی و کودکان خیابانی: یکی از معضلات زندگی شهری که در ایران نیز در حال شکل گیری و رشد است، پدیده کودکان خیابانی است. برخی محققان قدمت این پدیده را حداقل ۵۰ سال می دانند؛ امّا نظرات مختلف دیگری نیز در این زمینه ابراز شده است. مقاله حاضر تلاشی است در سبب شناسی، تاریخچه، تعاریف کودکان کار و خیابان و نقش مددکاران اجتماعی در ساماندهی این کودکان.
مددکاری اجتماعی و کودکان خیابانی
کلید واژه ها: کودکان خیابانی – کودکان در خیابان – کودکان کار – شهرنشینی – رنسانس – مددکاری اجتماعی.
انقلاب صنعتی در نیمه دوم قرن هفدهم، پایه های دنیای قدیم را در هم ریخت. روندی که در تغییرات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، علمی و دینی جامعه از رنسانس آغاز شده بود، با انقلاب صنعتی به اوج خود رسید و دنیای جدید رابطه خود را با دنیای کهن به طور کامل قطع کرد.
دوران رنسانس دو قرن و نیم (۱۷۰۰ – ۱۴۵۰ م) دوام آورد و شامل تحولات فرهنگی متعددی بود. اومانیسم با احیاء فرهنگ دنیوی کلاسیک، اروپائیان را که سخت اسیر دین بودند متوجه مسائل دنیوی کرد و باعث شد که علم در جهتی مثبت و نتیجه بخش به کار افتد.
مقارن دوران اومانیسم، اصحاب کلیسا نیز بیکار ننشتند و دست به اصلاحات دینی زدند. لوتروکالوین با ایجاد آئین پروتستان و آئین کالوینیسم، به مخالفت با کلیسای کاتولیک پرداختند، امّا هیچکدام از این نهضت ها نتوانستند در پیشرفت تفکر علمی مؤثر باشند. تنها خدمت آئین پروتستان به تجدد علم این بود که بر ضد استبداد کلیسا برخاست و پرده های فریب و ریای قدیمیان دین را بالا زد. آئین کاتولیک در مقابل آئین پروتستان به دفاع برخاست و به این ترتیب نهضت اصلاح دینی و واکنش آن ، جهان بینی دینی را به تباهی کشانید.
آئین کالوین با حمایت از اقتصاد پول و سوداگری، ناخواسته عرصه صنعت و تجارت و علوم مربوط به آن ها را هموار کرد. طبقه سوداگر که پس از جنگ های صلیبی به برکت پیشرفت تجارت و صنعت پدید آمد و در جریان بسط اروپا قوام یافت، برای رهایی از قیود نظام زمینداری و تحمیلات حکومت کلیسا از قیام پروتستان حمایت کرد.
آئین پیوریتن که از وجوه مذهب پروتستان بود، بر کاستن از تشریفات صوری و رسیدن به تعالی معنوی (نص صریح کتاب مقدس) قبول قیود دین و محدودیت آزادی شخصی و زهد تأکید کرد.
این کوشش ها و تأکیدها به سود نظام سرمایه گرایی تمام شد زیرا سرمایه دار پروتستان رعایت اصول اخلاقی و مثلاً خودداری از لذت جنسی را برای رستگاری خود کافی دانست و با خیال راحت به بهره کشی ناروا و بیدادگری اجتماعی خود ادامه داد.
به این ترتیب آمیختگی روح اجتماع و وضعیت اقتصادی اروپا باعث شد که استثمار انسان از انسان به شدیدترین وجه خود شکل بگیرد. بعد از این دوره، آرام آرام، جامعه به دوطبقه سرمایه دار و کارگر تقسیم شد. سرمایه داران برای رسیدن به بیشترین سود، کارگرها را در فشار قرار دادند و با پشت گرمی لشگر کارگری بیرون از کارخانه ها، هر کارگری را که کارآیی قبلی را نداشت از کار اخراج کردند. با اخراج مردان کارگر و حاکم شدن فقر، آرام آرام پای کودکان به کار در کارخانه ها باز شد و وحشتناکترین دوره ظلم به کودکان آغاز شد.
کار کودکان – به شکل امروزی، پدیده ای شهری است. یعنی شهر و مسائل مختلف آن است که پدیده کار کودکان را به شکل امروزی مطرح می کند. برای شناخت کار کودکان، به نظر می رسد نگاهی به تاریخچه شهر و آمیختگی آن با صنعت، خالی از فایده نباشد.
اولین شهرهای جهان بر مبنای نظر گوردون چایلد در بین النهرین حدود ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح پدید آمدند و شهرهایی را به وجود آوردند که بین ۱۲۰۰۰ تا ۲۴۰۰۰ نفر سکنه داشتند. (رایزمن ۱۹۷۰)
بعضی از جامعه شناسان شهری مانند رایزمن اظهار می دارند که علت پدید آمدن شهر را نمی دانند و بعضی دیگر معتقدند که پیدایش شهر بخشی از تکامل اجتماعی بوده است که پس از این که انسان از مرحله اقتصاد معیشتی عبور می کند و کنترل محیط را بیشتر در اختیار می گیرد برای ساختن شهر آمادگی پیدا می کند. یعنی توانایی ساختن محیط اجتماعی پیچیده تری را به دست می آورد. در هر صورت برای پیدایش شهر، انسان باید از مرحله ابتدایی تنازع بقا عبور کند و وابستگی انسان به طبیعت به طور نسبی کمتر شده، وابستگی اجتماعی او بیشر شود.
همان طور که ذکر شد، اولین شهرهای جهان حدود ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح در بین النهرین در دوره های حاصلخیز دجله و فرات به وجود می آیند. شهرهایی مانند «کیش»، «اور»، «گاش»، «بابل» «آشور»، «سومر» و «نینوا».
آنگاه در مصر باستان حدود ۳۱۰۰ سال قبل از میلاد مسیح شهرهایی مانند «تبس» و «ممفیس» در کنار رود نیل شکل می گیرند و در حدود ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح شهرهایی مانند
«موهنجودارو» و «هاراپا» در کنار رودخانه سند به وجود می آیند. در حدود ۱۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح شهرهایی در کنار رود زرد ساخته می شوند. شهرهای یونان و روم جدیدتر هستند و به ۳۰۰ تا ۴۰۰ سال قبل از میلاد مسیح بازمی گردند.
در نیم کره غربی، در قاره آمریکا بین ۳۰۰ سال قبل از میلاد مسیح تا ۳۰۰ سال بعد از میلاد در تمدن مایا شهرهایی به وجود می آیند که به دلایل نامعلوم از بین می روند (جسیت و فاوا ۱۹۶۹ سوبرگ ۱۹۶۵).
شهرهای قرون وسطی در اثر تغییراتی که در ساختار اجتماعی قدیمی پدید می آید، شکل می گیرند، یعنی اتحاد مجدد قلعه با سکونت گاهها و فعالیت های خدماتی و صنعتی افراد آن و پیدایش بازار پس از رونق مجدد تجارت، بنابراین ساختار جدید شهر و نظام سیاسی – مدیریتی آن یکپارچگی و استقلال را به همراه دارد و در واقع بر مبنای نظر ماکس و بر این ویژگی سیاسی شهر است که آن را مبدل به مکانی خاص می سازد و حدود آن را به عنوان یک نظام اجتماعی مشخص می کند. (وبر ۱۹۶۶) و ایدئولوژی تعلق به شهر را به وجود می آورد که تا امروز هم ادامه دارد.
در واقع هسته اصلی شهر امروز، در قرون وسطی ریخته می شود. حرکت بطئی فئودالیسم قرون وسطایی به سوی نظام بورژوازی و صنعتی، همپای خود شهرها و تغییر شکل آن ها را به دنبال دارد. رشد بورژوازی در بطن فئودالیسم کم کم شهرها را از حالت اولیه قرون وسطایی خارج و به شکل شهرهایی که بستر مناسبی برای رشد بورژوازی و صنعت باشند تغییر شکل داد. تزلزل در تمام اشکال اجتماعی– اقتصادی و سیاسی بعد از دوران فئودالیسم، مورفولوژی شهر را نیز تحت تأثیر قرار داد و کم کم شهرهای تجاری و شهرهای صنعتی از درون نظام فئودالیته سر برآوردند.
در جایی که شهرها در انحصار بورژوازی تجاری بود، ارزش های جدیدی بر مبنای اهمیت و ثروت و سود شکل می گرفت و چون شهر از مناطق روستایی جدا بود، بقای شهر متکی بر توانایی تولیدات صنعتی بود. می توان تکامل شهر را بر مبنای رابطه میان بورژوازی یا گروه تجاری اشراف و سلطنت در کشورهای مختلف تبیین کرد.
شهری شدن مُدرن با انقلاب صنعتی شکل می گیرد. در این دوره احداث کارخانه ها در اطراف شهر سیل مهاجرت روستائیان به شهرها را در پی دارد که ریخت جمعیتی شهرها را دچار تغییر و دگرگونی می کند. از طرف دیگر انقلاب صنعتی با تولید انبوه به مصرف کنندگانی نیاز داشت تا با خرید تولیداتش، چرخ کارخانه همچنان در گردش باشد. تولید اجناس ماشینی و مشابه نوعی همگونی مصرف در شهرها ایجاد می کند. این همگونی مصرف باعث همگونی مردم شهرها می شود. شیوه تولید صنعتی، نحوه زندگی فرد را تغییر می دهد و به این ترتیب شهر که موقعی تنها مرکز مبادلات یا مرکزیت سیاسی یا مدیریتی یا جایگاه فرهنگی و سکونتی بود، تبدیل به مکانی جهت تولید، عرضه و مصرف تولیدات و فرآورده های کارخانجات می شود.
جریان صنعتی شدن که نیروی اصلی و خلّاق قرن نوزدهم بود، نامساعدترین محیط شهری را که تاکنون بشر دیده بود به وجود آورد، به طوری که حتی افراد مرفه هم از آن در امان نبودند. شهری شدن و صنعتی شدن رشدی همگام داشت. از یک طرف مهاجرت به شهر و از طرف دیگر افزایش مواد غذایی به ویژه به علت ورود آن از آمریکا و مستعمرات دیگر رشد جمعیت را به همراه آورد. تا قرن نوزدهم صنایع به شکل پراکنده و غیرمتمرکز در کارگاه های کوچک جای داشت، بعد از آن بدترین شرایط کار در کارخانه های متمرکز و بزرگ به وجود آمد. تحول نظام افزارمندی به تولید کارخانه ای، افزایش ساعات کار را به همراه داشت. به طوری که در شهرهای قرن نوزدهم بین ۱۲ تا ۱۴ ساعت کار معمول بود. در فاصله بین سال های ۱۸۲۰ تا ۱۹۰۰، ویرانی و بی نظمی در درون شهرها شدیداً دیده می شود.
در این سال ها استثمار انسان از انسان در نهایت ممکن است استفاده از کار کودکان و زنان به دلیل کم بودن دستمزد آن ها باعث می شود که کودکان در کارهای شاق و طاقت فرسا به کار گمارده شوند. دستمزد کم، عدم وجود امنیت شغلی، عدم وجود بیمه و سازمان های تأمینی و رفاهی و مشکلات دیگری از این قبیل، کارگران آن دوره را تبدیل به ماشین های زود مستهلک شونده ای کرده بود که قدرت هیچ اعتراضی نداشتند زیرا لشگر بیکاران پشت در کارخانه ها منتظر بود تا به محض اخراج یک کارگر، به جای او مشغول شود.
در ایران وضعیت بدین گونه است که در دوران بعد از اسلام، غیر از مردم ناقص العضو و بیمار، عده ای به علت تنبلی، تن آسایی یا نبود کار از طریق تکدی گری امرار معاش می کردند. در زمان آل بویه، گدایان در بغداد تشکیلات عظیم و گسترده ای داشتند و همه گدایان ناگزیر تحت نظارت آن کار می کردند.
دوران قاجار را به جهت فقر و جهل عمومی می توان دوران اوج تکدی و ولگردی دانست. «فرد ریجاردز» در وصف گدایان دوران ناصرالدین شاه می نویسد: «در اذهان، انسان متعجب می شود که جامه هایی بدان ژندگی چگونه بر پیکر گدایان می چسبد. بعضی از کودکان متکدی به کلی از پوشیدن لباس خودداری می کنند، ولی شگفت اینجاست که هرچند منظره این مردم و این اجتماع با همه نقایص جسمانی و زخم ها و بیماری های وحشت انگیزی که دارند بسیار رقت انگیز و نامطبوع است، باز فقر و بدبختی در کشورهای پرآفتاب کمتر وحشت زا می باشد» (راوندی ۱۳۵۷)
نگرانی از کودکان بی سرپرست و سرراهی و بدون مکان موجب گردید که قانونگذار ایران در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۲۸۶ شمسی نگهداری از اطفال بی سرپرست و سرراهی را به بلدیه (شهرداری) واگذار نمود (بابایی ۱۳۶۹).
وجود و رشد این پدیده در جامعه ایران باعث شد که در سال ۱۳۷۸ رئیس جمهور دستور تشکیل ستاد سازماندهی کودکان خیابانی را صادر کند. این ستاد متشکل از نهادهای ذیربط (بهزیستی، دانشگاه شهید بهشتی، نیروی انتظامی، آموزش و پرورش، چند سازمان غیردولتی و …….) با ۲ میلیارد تومان اعتبار تشکیل شد و لیکن این پدیده هنوز به شکل حاد در جامعه وجود دارد و طبق آمار در سطح کشور حدود یک میلیون و دویست هزار کودک خیابانی وجود دارد (کریمی ۱۳۸۲).
کودک خیابانی کیست؟
واژه کودک خیابانی در تمام دنیا پذیرفته نشده است. برخی به دلایل فرهنگی معتقدند که این واژه از خیابان که یکی از محل های ویژه اجتماعی شدن به ویژه در کشورهای گرمسیر است، محلی خطرناک و غیراخلاقی در ذهن تداعی می کند. برخی دیگر معتقدند که این واژه واقعیت را از آن چه که هست کوچکتر می نماید زیرا این واژه مدعی این است که تمام «کودکان در حاشیه قرار گرفته» را در برمی گیرد. حتی برخی آن را عوام فریبانه می دانند، زیرا حقیقتی که این اصطلاح را نشان می دهد، به همان اندازه که کریه به نظر می رسد نیست (UnEsco 1995).
با این حال پدیده کودکان خیابانی[۱]، واقعیتی اجتماعی و جهانی است که نمی توان وجود آن را انکار کرد. این واژه که معادل انگلیسی آن street children ،street childhood street kids است در بسیاری از کشورها اصطلاح ویژه خود را دارد. برای مثال در کامرون به آن ها «جنگاوران» اطلاق می شود و در سنگال «طلبه ها» خوانده می شوند. یعنی کودکانی که بنا به رسم مدارس قرآنی برای زنده ماندن و پرداخت سهم خود به معلمان دینی شان گدایی می کنند.
تعاریفی که از کودکان خیابانی عنوان شده است، متفاوت می باشد، امّا به طور کلی دارای سه جزء مشترک هستند:
- این کودکان وقت زیادی را در خیابان زندگی یا سپری می کنند.
- خیابان منبع معاش کودکان است.
- از آن ها به طور شایسته و مطلوب توسط بزرگسالان نگهداری نمی شود.
ریچتر Richter. L .( 1988 ) در یک زمینه یابی در مورد تاریخچه کودکان خیابانی آشکار می سازد که سه گروه از کودکان خیابانی همیشه در معرض توجه بوده اند.
الف. کودکانی با تماس های مکرر با خانواده که در خیابان کار می کنند و معمولاً به مدرسه می روند و در پایان روز به خانه و نزد خانواده برمی گردند.
ب. کودکان با تماس کم با خانواده که در خیابان کار می کنند و به مدرسه نمی روند و به ندرت به خانه و نزد خانواده برمی گردند.
ج. کودکانی بدون تماس با خانواده که خیابان را به عنوان خانه خود در نظر می گیرند و در جستجوی سرپناه برای گذراندن شب، غذا و حس تعلق به هم سالان هستند.
« لاسوک Lassuk. M » بر ویژگی هایی روانشناختی چهار گروه از کودکان تأکید می کند:
- کودکان فقیر.
- کودکان کارگری که شب ها به خانه برمی گردند و معمولاً به مدرسه می روند و امکان انجام کارهای مجرمانه برای آن ها کمتر است.
- کودکان خیابانی کارگر (شغل های کاذب) که روابطشان با خانواده در حال گسستن است
- کودکان خیابانی که تماس با خانواده را کاملاً قطع کرده اند. آن ها به طور تمام وقت در خیابان زندگی می کنند و کودکان خیابانی واقعی این ها هستند[۲] (Lassuk , 1992 ۳۰۵ )
آپتکار Aptekar فرآیند خیابانی شدن را به مراحلی تقسیم می کند که با گذراندن وقت کم دور از خانه آغاز می شود و به انطباق کامل با سبک زندگی و فرهنگ خیابانی پیش می رود. وی همچنین استدلال می کند که در اکثر موارد، کودکان خیابانی با کودکان کارگر در پایان روز به خانه برمی گردند و با هم جمع شده به زندگی طبیعی خود ادامه می دهند، امّا زندگی خانوادگی را جدی نمی گیرند.
در یک تقسیم بندی که به وسیله صندوق کودکان سازمان متحد (یونیسف) صورت گرفته است، کودکان خیابانی با توجه به تموّلشان طبقه بندی شده اند که این باور را منعکس می کند که تجربه کودکانی که در خیابان کار می کنند به طور قابل ملاحظه ای متفاوت از کودکانی است که به یک گروه همسال یا گروه تبهکار برای تکمیل نیازهای اولیه همچون تغذیه شرکت می کنند. آپتکار خاطر نشان می کند که برخی پژوهشگران که در حیطه کودکان خیابانی به تحقیق می پردازند، کودکان خیابانی را با توجه به انواع مختلف از تجربیاتی که دارند – شامل کیفیت بازی، کار و روابطشان با هم سالان – طبقه بندی می کنند. در ضمن سن و جنس نیز از تعیین کننده های مهم به شمار می آیند.
یونیسف Unicef کودکان خیابانی را تحت چهار گروه اصلی مشخص می کند:
- کودکانی که تنها نگرانی آن ها بقاء و سرپناه می باشد و در خیابان ها زندگی می کنند.
- کودکانی که از خانواده های خود جدا شده و در پناهگاه های موقتی مانند: کانون، خانه ها و ساختمان های متروکه زندگی می کنند یا از مکانی به مکان دیگر حرکت کرده و با دوستان خود زندگی می کنند.
- کودکانی که ارتباط خود را با خانواده هایشان حفظ می کنند، امّا به علت فقر، جمعیت زیاد سوء استفاده جنسی یا سایر سوء استفاده های دیگر در خانواده، بعضی از شبها و بیشتر روزها را در خیابان سپری می کنند.
- کودکانی که تحت مراقبت مؤسسه ای هستند و از وضعیت بی خانمانی درآمده و در معرض خطر بازگشت به وضعیت بی خانمانی اند[۳].
در علوم اجتماعی تعریف یکسانی از کودک خیابانی وجود ندارد. مؤسسه های درگیر در مسائل کودکان، تعداد کودکان خیابانی را بر مبنای این که چه تعداد از آن ها در خیابان می خوابند و میزان ارتباط و تماس آن ها با خانواده هایشان و این که چقدر از طرف خانواده حمایت می شوند، مشخص می نماید. بر این اساس کودکان خیابانی به دو دسته تقسیم می شوند:
الف – کودکان در خیابان children on the street
کودک در خیابان معمولاً در طول روز در خیابان است و شب ها به خانه برمی گردد. این گروه از کودکان اغلب برای کمک معاش خانواده خود به «مشاغل کوچک» مشغول و گاهی نیز بیکار هستند. این کودکان در واقع کودکان شاغل در خیابان هستند که برای کسب درآمد در خیابان کار می کنند، ممکن است میزان ارتباط این کودکان با خانواده روزانه یا در حد چند بار در سال باشد امّا احساس تعلق به خانواده در این کودکان وجود دارد.
این بخش از کودکان، با کودکان کار برخاسته از خانواده های فقیر نزدیکی زیادی دارند و در واقع آن بخش از کودکان کاری که به مشاغل خیابانی می پردازند جزء این دسته از کودکان هستند این کودکان ممکن است به مدرسه دسترسی نداشته باشند، امّا ارتباط خود را با خانواده حفظ نموده اند و میزان ناهنجاری و آسیب پذیری آن ها کمتر است. تعداد این گروه خیلی بیشتر از گروه کودکان خیابانی است.
ب – کودکان خیابان children of the street
به اعتقاد بعضی از محققان هنگامی که از کودک خیابانی در معنای دقیق یا صریح کلمه سخن می گوییم، منظور کودکان خیابان هستند و تصور غالب نیز از کودکان خیابانی همین است. واژه فرانسوی که هم در تفسیر موّسع و هم تفسیر مضیق به کار می رود عبارتست از: Les enfants de larue که نسبت به واژه انگلیسی street children در برگیرنده children on the street و همچنین تعریف مضیق children of the street است، دارای نقص و اشکال است. همچنین به کودک خیابانی (کودک بی خان و مان) یا Homeless children نیز می توان گفت.
کودکان خیابانی گروه کاملاً آسیب پذیری هستند که غالباً تنها روی پای خود و در معرض فشار منفی از سوی هم سالانشان می باشند، به راحتی وارد کارهای بزهکاری جزئی، مصرف الکل و مواد مخدر می شوند و در بدترین شکل های کار کودک قرار دارند.
عوامل مؤثر در ایجاد و گسترش پدیده کودکان خیابانی
این عوامل با توجه به جمع بندی نظریات کارشناسان و مطالعه منابع موجود در این زمینه، به شرح زیر طبقه بندی شده است:
الف: عوامل اقتصادی
فقر، بی عدالتی، بیکاری، فاصله زیر طبقاتی، درآمد کم.
ب: عوامل اجتماعی
ازدیاد جمعیت، مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ یا از کشوری دیگر (مثل افغانستان)، ساختار جمعیتی (جوان بودن جمعیت) و ناتوانی در پاسخگویی به نیازهای آنان، جنگ و پیامدهای آن (آوارگی، بی خانمانی، مهاجرت ….) تغییر ارزش های اجتماعی و فاصله زیاد بین نسل ها، نارسایی و کمبود قوانین حمایتی از کودکان، اعتیاد، بزهکاری وجود نگرش ها و سنت ها و باورهای نادرست در مورد کودکان از جمله نگرش به کودک به عنوان منبع درآمد، خشونت با کودکان و …….. .
ج: عوامل خانوادگی
خانواده های پرجمعیت، خانواده های پرتنش، فوت یا جدایی والدین، اعتیاد در خانواده سابقه بزهکاری والدین، خشونت والدین، وجود ناپدری و نامادری، بیماری های روانی والدین.
د : عوامل زیستی، روانی (فردی)
ویژگی های شخصیتی کودکان، بحران هویت، بحران بلوغ، فرار از خانه و مدرسه، اعتیاد و بزهکاری که بیشتر تحت تأثیر عوامل اجتماعی و خانوادگی قرار دارد[۴] (قاسم زاده ، ۱۳۸۰).
نقش مددکاران اجتماعی در برخورد با کودکان خیابان
در بیانیه نشت عمومی اعضای فدراسیون بین المللی مددکاری اجتماعی که در تابستان سال ۲۰۰۰ در شهر مونترال کشور کانادا برگزار شد، مددکاری اجتماعی این گونه تعریف شده است:
«حرفه مددکاری اجتماعی خواستار بالا بردن سطح بهزیستی مردم از طریق ارتقای تحولات اجتماعی، حل مشکل روابط انسانی و همچنین قادر سازی و آزادی عمل آن ها می باشد. در این راستا بهره گیری از نظریه های رفتار بشری و نظام اجتماعی و نیز مداخلات مددکاری اجتماعی در مواضعی که مردم متأثر از محیطشان می باشند، مدنظر خواهد بود. رعایت موازین حقوق بشر و عدالت اجتماعی، اساس این حرفه را تشکیل می دهد».
آن چه در این تعریف روی آن بیشتر از سایر موارد تأکید شده است، بحث رعایت موازین حقوق بشر و عدالت اجتماعی است. این موارد اساس حرفه مددکاری اجتماعی عنوان شده است. به تعبیر دیگر مددکاری اجتماعی تلاشی است برای استقرار دموکراسی، رعایت حقوق بشر و اجرای عدالت اجتماعی و روشی که در این تعریف از آن برای اجرای روش های مددکاری نام برده شده است، مداخلات در مواضعی است که مردم از محیطشان متأثر می باشند.
مددکار اجتماعی می تواند و باید در وضعیت جامعه مداخله کند. این مداخله، مداخله ای مثبت و آگاهانه جهت بالا بردن سطح بهزیستی مردم و قادر سازی آن ها می باشد. روش های این مداخله می تواند در جوامع گوناگون و موارد متفاوت، مختلف باشد.
در بحث از عوامل مؤثر در ایجاد و گسترش پدیده کودکان خیابانی، یکی از قوی ترین عوامل، بی عدالتی عنوان گردید. طبق تعریف بالا از مددکاری اجتماعی، اساس این حرفه رعایت عدالت اجتماعی است، امّا برای رسیدن به این عدالت و مداخله در پدیده کودکان خیابانی، مددکار اجتماعی حداقل به چهار روش می تواند عمل کند. توضیح این که یک مددکار اجتماعی می تواند هر چهار روش را به کار گیرد و اعمال یکی، منُافی اعمال دیگر روش ها نمی باشد.
الف – اقدام اجتماعی: یکی از شاخه های فرعی که برای مددکاری اجتماعی در نظر گرفته می شود «روش اقدامات اجتماعی» است. مددکار اجتماعی در این روش ، نقش «کارشناس» را بازی می کند و سعی دارد با بررسی های کارشناسی برنامه های رفاهی خود را در قالب بخشنامه، آئین نامه و یا قانون و پس از تصویب مراجع ذیصلاح و در سطح کلان به جامعه عرضه نماید. حاصل و نتیجه تلاش مددکار در این روش، به منطقه ای فراتر از یک جامعه شهری یا روستایی و در اغلب اوقات به کل جامعه برمی گردد، حتی ممکن است از مرزهای جغرافیایی سیاسی فراتر رفته و در سطح بین المللی مطرح شود. در سطوح ملی، مددکاری در سازمان مرکزی بهزیستی و یا سازمان ها و نهادهای مشابه دیگر حاصل مطالعات و بررسی های کارشناسی خود را در قالب برنامه (نظیر برنامه حمایت از معلولین – خانواده های بی سرپرست، شیوه های سرپرستی از ایتام برای تحقق رفاه اجتماعی عرضه می دارد.
مددکاری که از طریق کمیسیون های تخصصی مجلس شورای اسلامی در زمینه رفاه اجتماعی در قالب آماده کردن «طرح» یا «لایحه» ایفای وظیفه می کند در زمینه اقدامات اجتماعی تلاش می کند.
در مقایسه بین دو روش مددکاری جامعه ای و اقدامات اجتماعی می توان به دو نکته عمده اشاره کرد: اولاً محدوده جغرافیایی در مددکاری جامعه ای مشخص و غالباً محصور به یک جامعه شهری و یا روستایی است؛ ثانیاً فعالیت مددکار اجتماعی در مددکاری جامعه ای یک فعالیت «صف» تلقی می شود در حالی که در اقدامات اجتماعی عمدتاً جنبه «ستادی» و «کارشناسی» دارد، یعنی حاصل تلاش های حرفه ای مددکار در قالب یک طرح یا برنامه کلان برای اجرا در سطح گسترده به صورت یک مصوبه عرضه می شود…. (زاهدی اصل ۱۳۷۷).
این بخش از کار یک مددکار اجتماعی در برخورد با کودکان خیابانی، یک هدف بلندمدت است. مددکار اجتماعی در قسمت اقدام اجتماعی، با پذیرش معضل کودکان خیابانی و در کنار اقدامات محدود کوتاه مدت، شروع به جمع آوری اطلاعات، نظریه ها، تئوری ها اقدامات موفق جوامع دیگر، نرخ رشد کودکان خیابان در جهان و ایران، شناخت عوامل پدید آورنده و تشدید و یا تحدید کننده کودکان خیابانی، مطالعه دموگرافی کودکان خیابان در جهان و ایران می کند و نگاهی همه جانبه به پدیده می اندازد. سپس با داشتن تمام اطلاعات لازم و کافی در خصوص موضوع و بعد از سال ها تفکر و تجزیه و تحلیل، اقدام به ارائه نظریه ای در خصوص پدیده کودک خیابانی می کند یا در جامعه در سطح محدود انتشار می دهد، به نظر می رسد که در این شرایط اولین گام برای مبارزه با این آسیب اعمال و حل مناسب، علمی و منطقی این مسئله برداشته می شود.
ب – آگاهی بخشی: در این بخش مددکار اجتماعی، سعی می کند حقوق افراد، نهادها و سازمانهای مختلف را به آن ها بشناساند. مددکار اجتماعی کسی است که از سازمان ها و مراجع ذیربط اطلاع و آگاهی کامل دارد. نهادهای حمایت کننده را می شناسد و جای خالی آن ها را نیز تشخیص می دهد. او با این شناخت، از راه های مختلف سعی و تلاش می کند تا این سازمان ها و نهادها را به افراد ذینفع بشناساند. حقوق طبیعی و ملی انسان ها را به آن ها گوشزد می کند و برای این منظور از تمامی راه های ممکن از جمله رسانه های ارتباط جمعی، جراید، چاپ و انتشار بروشورهای کوتاه، ارائه پیام های بهداشتی و سخنرانی استفاده می کند. انسان ها فقط در سایه آگاهی از حقوق خویشتن می توانند در جامعه زندگی مفید و سالمی را داشته باشند. کودکان خیابانی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. اگر این کودکان با حقوق خود آشنا باشند، چه بسا از راه های نهادینه شده و مورد قبول جامعه صدای خود را به گوش مردم و مسئولین برسانند.
ج – تغییر در جهان بینی افراد: رفتارها از نگرش ها ریشه می گیرند و نگرش های افراد را جهان بینی های آن ها شکل می دهد. اگر نگرش انسان های یک جامعه به کودکان، نگرشی منطقی، پیشرو و انسانی باشد، قطعاً رفتارهای آن ها نیز در همین راستا خواهد بود.
وجود کودکان در جامعه، حاصل نوع جهان بینی بزرگسالان آن جامعه است. جامعه ای که به کودکان به عنوان ابزار نگاه می کند، گریزی از داشتن کودکان خیابانی ندارد. مددکار اجتماعی در این قسمت با آگاهی دقیق و اعتقاد به منزلت انسان و ارزش کودکان، سعی می کند از راه های مختلف جهان بینی انسان ها را در مورد کودکان و حقوق آن ها بهبود بخشد. تنها در این صورت است که رفتارهای بزرگسالان با این کودکان تغییر کرده زمینه های ریشه کنی این پدیده در جامعه آماده خواهد شد.
د – ارتباط چهره به چهره: با تمام تفاصیلی که ذکر شد، به نظر می رسد مددکاران اجتماعی با ذهنیّت خاصی که در خصوص انسان ها و منزلت آن ها و همچنین پدیده های اجتماعی دارند، از کارآمدترین افرادی هستند که می توانند با این کودکان مستقیماً کار کنند.
در این بخش مددکاران اجتماعی از طریق نهادهای دولتی و یا سازمان های غیردولتی (NGOs) مستقیماً وارد عمل شده با کودکان خیابانی چهره به چهره برخورد می کنند. در این برخوردها مددکاران اجتماعی با توجه به تخصص و مهارت خود سعی می کنند به صورت مددکاری فردی با این کودکان ارتباط برقرار کرده و در حد امکان مشکلات آن ها را حل کنند. کودکان خیابانی انسانهایی هستند که این نوع زندگی برای آن ها رقم زده شده است. آن ها در نوع زندگی خودشان نیز ممکن است مشکلاتی داشته باشند که کارآیی آن ها را تحت الشعاع قرار دهد. مددکار اجتماعی ضمن پذیرش وجود آن ها و ضمن تلاش بی وقفه برای ریشه کنی این معضل، در نهایت امکان از مددکاری فردی نیز جهت کمک به این کودکان و حل مشکلاتشان استفاده می کند.
نویسنده: رضا ببری | مددکار اجتماعی و مدرس دانشگاه
مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
منابع و مآخذ
- مبانی مددکاری اجتماعی : دکتر محمد زاهدی اصل ، انتشارات علامه طباطبایی ، تهران ۱۳۷۷.
- توانبخشی گروه های خاص : حمیدرضا کریمی درمنی ، نشر گسترده ، تهران ۱۳۸۲ .
- تاریخ اندیشه اجتماعی : بارنز و بیکر ، ترجمه جواد یوسفیان ، انتشارات امیرکبیر ۱۳۷۰ تهران ، جلد اول و دوم .
- پیش نویس طرح پذیرش و اسکان کودکان خیابانی ، عطاالله محمدی ، کانون اصلاح و تربیت ، تهران ۱۳۷۷ .
- طرح تجهیز و راه اندازی مراکز جمع آوری : تشخیص و جایگزینی کودکان خیابانی و متکدیان ، سازمان بهزیستی کشور ۱۳۷۸ .
- ولگردی از نظر حقوق جزای تطبیقی : رساله دکتری جواد افتخاری ، دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی دانشگاه تهران ، ۱۳۴۷ .
- تاریخ اجتماعی ایران : مرتضی راوندی ، انتشارات امیرکبیر ۱۳۵۷ ، چاپ سوم ، جلد سوم .
- نگرشی بر پدیده بی سرپرستی و مشکلات فرزندان دور از خانه : ناصر بابایی ، انتشارات بهزیستی ۱۳۶۹ .
- پژوهشی در مورد وضعیت کودک آزاری در ایران : فاطمه قاسم زاده ، ۱۳۸۰ .
[۱]– The phenomenon of street children.
[۲]– Lassuk, m. ( 1992 ) street children of Rio de ianerio . International .
[۳]– Unicef, contention on the rights of the children.
[۴] – قاسم زاده ، فاطمه ، پژوهش در مورد وضعیت کودک آزاری در ایران ، ۱۳۸۰ .