نزدیک به ۱۵۰هزار نابینا در کشور ما زندگی میکنند، اما اینها تمام کسانی نیستند که با مشکلات چشمی درگیرند. به ازای هر نابینا، ۶ نفر وجود دارند که کمبینا محسوب میشوند، اما توجه چندانی به آنها نمیشود.
به گزارش مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران؛ روزنامه تعادل نوشت: هجوم نور در نخستین قدمهای صبحگاه، شورش رنگها در آستانه فصل سرد، بلندای آسمان آبی، وسعت دشتهای بیپایان و حکومت بیقانون برجهای ناموزون بر کندوهای انسانی، بخشی از تصاویری است که نابینایان از دیدن آن محروم هستند. شاید در نگاه اول این مساله دردناک به نظر برسد، اما در واقع اینگونه نیست؛ درست است که نابینایان و کمبینایان تصاویر را آنگونه که در چشمان سایر افراد نقش میبندد، نمیبینند اما آنها نیز به سطحی از درک و فهم دسترسی دارند که برای افراد بینا دست نیافتنی است. کمتر بینایی را میتوان یافت که مانند نابینایان، لذت لمس کلمات را چشیده یا چهره یک عزیز را تنها با دست کشیدن به صورت او درک کرده باشد. کمتر کسی است که ببیند اما بتواند به راحتی خود را از دیدن نازیباییهای فراوان زندگی معاف کند. کمتر فردی پیدا میشود که چشم بینا دارد، اما دغدغه تاریکی و روشنایی را ندارد و از جبری که خورشید بر ما روا داشته رسته است. نابینایان از قدرت درک محیط اطراف محروم نیستند، تنها روشی دیگر برای درک دارند که از قضا برای افراد بینا به راحتی در دسترس نیست. آنچه نابینایان را در زندگی با مشکل مواجه میکند، ندیدن نیست، بلکه این است که افراد بینا، آنها را در جامعه ندیدهاند. مشکل بزرگ این است که آنها که چشمانشان سو دارد، یادشان رفته دیگرانی هم هستند که نمیتوانند ببینند، و جامعه را طوری ساختهاند که دیدن در آن ضروری است. امروز، ۲۴ مهرماه، مصادف است با ۱۵ اکتبر که در تقویم جهانی، به عنوان روز عصای سفید نامگذاری شده است. به همین بهانه با دو نفر از فعالان حقوق نابینایان به گفتوگو نشستهایم تا معضلات صاحبان عصاهای سفید را بیشتر و بهتر بشناسیم.
نزدیک به ۱۵۰هزار نابینا در کشور ما زندگی میکنند، اما اینها تمام کسانی نیستند که با مشکلات چشمی درگیرند. به ازای هر نابینا، ۶ نفر وجود دارند که کمبینا محسوب میشوند، اما توجه چندانی به آنها نمیشود. البته مانند تمام موارد دیگر، آمار کاملی از تعداد نابینایان و کمبینایان در کشور وجود ندارد، اما با توجه به ارقام بالا میتوان گفت که در کشور بین ۹۰۰هزار تا یکمیلیون نفر از مشکلات چشمی رنج میبرند. این در حالی است که جامعه چندان با این بخش از اعضای خود مهربان نیست و گام موثری برای تامین نیازهای آنها بر نمیدارد.
فردی که نابیناست، یقینا هزینههای بیشتری را نسبت به فردی که زندگی عادی دارد، متحمل میشود. اما این هزینهها چقدر است و چه تاثیری بر زندگی فرد میگذارد؟ برای یافتن پاسخی بر این پرسش، با مدیرعامل انجمن باور که در حوزه توانبخشی معلولان فعالیت میکند، تماس میگیرد. سهیل معینی دقیقا همان کسی است که دنبالش میگردم، چراکه جدای از اطلاعات زیاد و قدرت بیان قوی، خود نابیناست که به معنای آن است که خود مشکلات را از نزدیک لمس کرده است.
معینی که بسیار متین سخن میگوید، عوامل بسیاری را بر میشمرد که بر هزینههای زندگی افراد نابینا و کمبینا میافزاید. نخستین عامل حمل و نقل است، چرا که حمل و نقل ارزان برای این گروه چندان در دسترس نیست. در حال حاضر مترو ارزانترین روش حمل و نقل در تهران محسوب میشود، اما معینی میگوید که طبق آماری که خود شرکت مترو ارائه داده، تنها ۴۰ ایستگاه از ۱۰۷ ایستگاه متروی تهران برای نابینایان مناسبسازی شده است، آن هم به شکلی که چندان با اصول مناسبسازی منطبق نیست. مسالهیی که باعث میشود استفاده از مترو برای این گروه ایمن نباشد. او در سخنان خود به حادثه دلخراش جانباختن هما بدر اشاره میکند. زن نابینایی که دقیقا ۷ سال پیش، در تاریخ ۲۴ مهرماه ۱۳۸۹ در چاه متروی ایستگاه شهید حقانی سقوط کرده و با قطار تصادف کرد.
معینی میگوید: به خاطر نبود ایمنی، نابینایان مجبورند از وسائل گرانتر مانند تاکسی استفاده کنند. این مساله در مورد زنان نابینا بغرنجتر است، چراکه به غیر از خطرات عادی، خطرات ناشی از سوءرفتارهای فردی و اجتماعی آنها مجبور میکند که از آژانس برای رفت و آمد استفاده کنند. به گفته مدیرعامل انجمن باور، این مساله باعث شده در بسیاری از نقاط دنیا کوپنها و یارانهها ویژه حمل و نقل به نابینایان تعلق گیرد، اقدامی که در ایران از آن غفلت شده است.
محروم از هزینه عمومی
هزینههای زندگی تنها به تردد و حمل و نقل محدود نمیشود. یکی دیگر از مواردی که نابینایان مجبور به استفاده از آنهستند، وسایل توانبخشی است. وسایلی مانند نمایشگرهای بریل که بسیار گران هستند، اما دولت هزینه تامین آنها را تقبل نمیکند و بنابراین نابینایان ناچارند هزینه این قبیل وسایل را از جیب خود بپردازند. این مساله گلایه معینی را برانگیخته است. او میگوید: «در کشورهای توسعه یافته بیمهها یا سازمانهای تامین اجتماعی هزینه تامین وسایل توانبخشی را میپردازند، اما در ایران چندین سال است که سازمان بهزیستی از تخصیص هرگونه بودجهیی در این زمینه سر باز زده است.
مساله دیگر، بحث منابع آموزشی است. تبدیل کتابهای عادی به کتابهای مناسب برای افراد نابینا، فرآیندی بسیار هزینهبر است، اما در حال حاضر هیچ بودجهیی از منابع عمومی به این امر اختصاص نمییابد که این مساله تحصیل را برای نابینایان گران میکند. مدیرعامل انجمن باور میگوید در حال حاضر این خواسته مطرح است که وزارت ارشاد، درصدی از بودجه عمومی تولید کتاب کشور را صرف تولید کتاب نابینایان کند، مسالهیی که تاکنون رخ نداده است.
به عقیده معینی، جمع این موارد و عوامل دیگر، باعث میشود که هزینه زندگی یک فرد نابینا یا کمبینا، بسیار بیشتر از هزینه زندگی سایر افراد جامعه باشد. همین مساله باعث شده که در بسیاری از کشورهای جهان، مبالغی تحت عنوان جبران هزینه به این گروه از جامعه پرداخت شود. مسالهیی که در ایران غافل مانده و زندگی را برای آنها سختتر و سختتر میکند.
قوانینی که اجرا نمیشوند
روحالله ساعی، نایبرییس انجمن بصیر است، انجمنی که در استان آذربایجان شرقی تاسیس شده و در حوزه توانبخشی به نابینایان و کمبینایان فعالیت دارد. با او تماس میگیرم تا درباره وضعیت حقوق نابینایان در سایر استانهای کشور بپرسم. از سروصدای پشت تلفن میفهمم که او مشغول تدارک دیدن مراسمی برای بزرگداشت روز جهانی عصای سفید است. با این حال وقت میگذارد و با من صحبت میکند.
ساعی که خود دکترای جامعهشناسی دارد، بیشتر بر بعد اجتماعی مشکلات نابینایان تاکید میکند و با دیدی کلان به موضوع مینگرد. او در پاسخ به پرسش من، اجرا نشدن قوانین را مشکل اصلی روشندلان میداند و میگوید: «خوشبختانه در ایران قوانین خوبی برای حمایت از معلولان و نابینایان وجود دارد، اما مشکل اینجاست که این قوانین اجرا نمیشوند.»
نایبرییس انجمن بصیر، قانون جامع حمایت از حقوق معلولان را مثال میزند، قانونی که در ۱۶ ماده تهیه و تصویب شده تا تامین رفاه معلولان در جامعه را تضمین کند، اما چندان مورد توجه قرار نمیگیرد.
به عنوان مثال در متن ماده ۷ این قانون آمده که دولت موظف است برای اشتغالزایی برای معلولان، حداقل سه درصد (۳درصد) از مجوزهای استخدامی (رسمی، پیمانی، کارگری) دستگاههای دولتی و عمومی اعم از وزارتخانهها، سازمانها، موسسات، شرکتها و نهادهای عمومی و انقلابی و دیگر دستگاههایی که از بودجه عمومی کشور استفاده میکنند را به افراد معلول واجد شرایط اختصاص دهد. همچنین در این ماده تسهیلات دیگری نیز برای معلولان و نابینایان پیشبینی شده است. تسهیلاتی مانند تامین حق بیمه سهم کارفرما توسط سازمان بهزیستی کشور و پرداخت آن بهکارفرمایانی که افراد معلول را به کار میگیرند، پرداخت تسهیلات اعتباری به واحدهای تولیدی، خدماتی، عمرانی و صنفیو کارگاههای تولیدی حمایتی در مقابل اشتغال افراد معلول به میزانی که در قوانین بودجه سالانه مشخص میگردد، پرداخت تسهیلات اعتباری خود اشتغالی (وجوه اداره شده) به افراد معلول به میزانی که در قوانین بودجه سالانه مشخص میشود و اختصاص حداقل ۶۰درصد از پستهای سازمانی تلفنچی (اپراتورتلفن) دستگاهها، شرکتهای دولتی و نهادهای عمومی به افراد نابینا و کم بینا و معلولانجسمی، حرکتی. با این حال آمارها حاکی از آن است که بیش از ۵۰درصد افراد کمبینا و نابینای کشور بیکار هستند و این به آن معناست که ماده ۷ قانون جامع حمایت از حقوق معلولان چندان کارآمد نبوده است.
ساعی، راهحل رفع عمده مشکلات نابینایان را نیز یک اقدام میداند: اجرای صحیح قوانین. به عقیده او با اجرای قوانین میتوان تا ۸۰درصد مشکلات موجود در کشور برای این افراد را کم کرد و لازم به گفتن نیست که ۸۰ درصد، بخش قابل توجهی از معضلات را در بر میگیرد.
شهرهای نامهربان
در تهران امروز، مانند جنگلی آشفته از برجها شده است که ساختمانهای کوچک نیز میان آنها به مثابه علف هرز روییدهاند. اتوبانها و خیابانها، رودها و جویبارهایی هستند که بیهیچ نظمی در این جنگل وحشی پیچیدهاند و گیاهان آن را سیراب میکنند. زندگی در این جنگل برای کسانی که به زندگی در آن عادت دارند کار مشکلی نیست، اما اگر نتوانید ببینید، قضیه فرق میکند، چراکه آنچه جلوی پای شماست، الزاما آنچه نیست که انتظارش را میکشید. دیگر شهرهای بزرگ ایران نیز کم و بیش همین به همین مشکل دچارند، چراکه آنها نیز در آشفتگی و رشد بیضابطه با تهران اشتراک دارند.
ساعی یکی از مشکلات پیش پای نابینایان و کم بینایان را همین مساله میداند: مناسبسازی محیط. به عقیده او، مشکل شهرهای کشور ریشهایست و به مرحله طراحی باز میگردد. «در طراحی ابنیه، خیابانها، محیطهای عمومی و شهرها این مساله به خوبی قابل مشاهده است که نابینایی یا معلولیت به عنوان یک ویژگی احتمالی شهروندان در نظر گرفته نشده است.»
البته نایبرییس انجمن بصیر بر این موضوع صحه میگذارد که چند سالی است که در شهرهای بزرگ اقداماتی برای مناسبسازی محیط انجام گرفته است، اما او چندان از روند کار راضی نیست، چراکه «به نظر میرسد، اقدامات انجام شده بیشتر برای رفع تکلیف بوده تا انجام خدمت اجتماعی» ساعی از پیاده راههایی میگوید که برای نابینایان طراحی شدهاند، اما به جوی آب ختم میشوند و به جای آنکه به فرد کمک کنند، در خطرش میاندازند.
ساعی معتقد است که مناسبسازی محیط برای معلولان میتواند برای کل جامعه در حکم یک سرمایهگذاری باشد، چراکه جدای از افراد کمتوان یا ناتوان، همه اقشار جامعه از شهری که مناسبسازی شده لذت میبرند، اما میگوید ادامه روند کنونی، بیشتر به هزینه اضافه میماند تا سرمایهگذاری، زیرا این نوع از مناسبسازی به هیچ کس کمک نمیکند.
نابینایان و کمبینایان، مانند همه شهروندان دیگر بخشی از جامعه محسوب میشوند و حق دارند که مانند دیگران، از منابع عمومی برای تامین نیازهایشان بهرهمند شوند. اما در ایران کسی به این مساله توجه نمیکند و همین موضوع باعث شده که جامعه با بخش بزرگی از خود که دیده تاریک اما دلهایی روشن دارند، چندان مهربان نباشد.