در وهله نخست آنچه در نظر عموم افراد از واژه امنیت به ذهن میآید با مفهوم حفظ نظم و آرامش در محدوده مرزهای یک جامعه مترادف است، هر چند وجود امنیت در مجموع ابعاد زندگی فردی و اجتماعی انسان، استمرار، صحت و سلامت حیات اجتماعی وی را تضمین میکند.
به گزارش مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران به نقل از روزنامه جهان صنعت؛ به واقع آسودگی و اطمینان خاطر در هر دو وجه مادی و معنوی جامعه به طور همزمان میتواند فرد را در برابر آسیبهای احتمالی و مخاطرات پیش روی زندگی محکم و استوار نگه دارد. از دیدگاه جهانی بیش از همه موضوع امنیت در نیازهای اولیه انسان مورد توجه و اهمیت قرار دارد.
با این وجود در جامعه ایران، اولویتهای زندگی انسانی از جمله وضعیت تغذیه و خورد و خوراک، مورد غفلت و کمتوجهی واقع شده است. کمااینکه براساس مطالعات سامانه امنیت و تغذیه در ایران بیش از هفت استان کشور از نظر امنیت غذا در شرایط بسیار نامطلوبی قرار دارند.
همچنین پژوهشهای متخصصان حوزه تغذیه در کشور از عدم امنیت غذایی و تغذیه نامناسب به عنوان نخستین عامل مرگومیر زودرس ایرانیها خبر میدهد اما گویا کسی نسبت به این وضعیت بحرانی و شرایط ناخوشایند اعتراضی ندارد.
به نظر میرسد عدم آشنایی و اطلاعات ناکافی افراد در خصوص مفهوم امنیت غذایی، آنها را نسبت به وضعیت نابسامان تغذیه در جامعه خنثی و بیتفاوت نشان میدهد. این مفهوم در سال ۱۹۹۶به تایید سازمان فائو رسید.
براساس تعریف اعضای سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد «امنیت غذایی در سطوح فردی، خانوادگی، ملی، منطقهای و جهانی زمانی قابل حصول است که همه مردم در تمام زمانها دسترسی فیزیکی و اقتصادی به مواد غذایی کافی، سالم و مغذی جهت رفع نیازهای خوراکی و برای یک زندگی فعال و سالم داشته باشند».
با نظر به این تعریف، شرایط امنیت غذایی در هر جامعهای از سه جنبه قابل بررسی است؛ پیش از همه تامین مفهوم امنیت غذایی به وجود به اندازه مواد خوراکی در جامعه بستگی دارد. چه بسا در اکثر کشورهای آفریقایی که با بحران سوءتغذیه و عوارض آن دست و پنجه نرم میکنند، شرایط نامساعد اقلیمی و وضعیت نامناسب اقتصاد کشاورزی در تهیه و تولید مواد غذایی عامل اصلی بروز این آسیب به شمار میآید.
مورد دوم، امکان دسترسی آسان و بیدغدغه به مواد غذایی است که عموما با الگوی توزیع درآمدی جامعه، نرخ تورم، میزان رشد قیمت اقلام خوراکی و درصد جمعیت واقع در زیر خط فقر ارتباطی تنگاتنگ دارد.
همچنین امنیت غذایی از شاخصهای تشکیلدهنده مفهوم توسعه پایدار در جامعه قلمداد میشود که با کیفیت و سلامت تغذیه اقشار مختلف اجتماع در ادوار متفاوت زمانی مورد سنجش قرار میگیرد. شاید هیچ یک از ما تا به حال تصویری مشابه کودکان ضعیف و رنجور آفریقایی را در گوشه و کنار شهرمان ندیده باشیم اما این به منزله وجود شرایط مطلوب امنیت غذایی در جامعه ما نیست.
طبق آخرین آمارهای رسمی وزارت رفاه حدود۴۰ درصد از جمعیت ایران زیر خط فقر قرار دارند که این مساله به وضوح شرایط نامساعد امنیت غذایی در کشور ما را نشان میدهد. به گفته معاون وزیر بهداشت ۳۰ درصد ایرانیان دچار سوءتغذیه ناشی از فقر بوده و حتی نان خالی بر سر سفرههایشان ندارند. همچنین طبق عرایض معاون رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و امور اجتماعی؛ حدود ۱۵۰ هزار کودک ایرانی به کم وزنی و سوءتغذیه مبتلا هستند که از این تعداد تنها ۶۰ هزار نفر تحت پوشش نهادهای خیریه و سازمانهای حمایتی قرار دارند و مابقی در بدترین شرایط به حال خود رها شدهاند.
این کودکان به همراه جمعیتی که به دلایل اجتماعی و فرهنگی در ذیل آمار ارائهشده فوق قرار نگرفتهاند، از بروز نامتعارف مسالهای اجتماعی در جامعه ما خبر میدهند که باید در اسرع وقت مورد رسیدگی و آسیبشناسی اجتماعی قرار گیرد. با این تفاسیر جای تعجب دارد که جراید و رسانهها به اعلام اخبار این موضوع بسنده کرده و از پیگیری هدفمند و بررسی حواشی و ابعاد مختلف آن چشمپوشی کردهاند.
اکثر خانوادههای ایرانی به طور معمول در هنگام تخصیص منابع درآمدی شان، خورد و خوراک را در اولویت قرار میدهند اما در سالهای اخیر کاهش سرانه مصرف برخی فرآوردههای حیوانی نظیر لبنیات و گوشت و مصرف ناکافی سبزی و میوه نشان میدهد که روند رو به رشد قیمت مواد غذایی نسبت به سایر کالاهای مصرفی، سهم غذا را به شکل قابل ملاحظهای از سبد خانوار ایرانی کم کرده است.
در واقع کاهش قدرت خرید خانوارها به دلیل رشد فزاینده قیمتها به ویژه در مورد مواد غذایی در برابر رکود درآمدها و توزیع نابرابر میزان آنها در میان اقشار مختلف به ایجاد نوعی الگوی تغذیه نامناسب در جامعه منجر شده است. آمارها حکایت از آن دارد که در طول دهه گذشته قیمت اقلام خوراکی و آشامیدنی به طرز فزایندهای افزایش یافته و بالطبع خانوادهها را به سمت مصرف کالاهای وارداتی نامرغوب و مواد غذایی ارزان و بیکیفیت که ارزش غذایی قابل توجهی ندارد، سوق داده است. به صورتی که الگوی غذایی غالب خانوادههای ایرانی با مصرف غذاهای پرکالری و به نسبت ارزان قیمت همچون اقلام نشاستهای، چربیها و قند مشخص میشود که به واقع از این طریق به سیر کردن شکمشان بیشتر نمیرسند اما این جایگزینی اجباری در الگوی تغذیه به نوعی آنها را از دریافت مواد مغذی و خوراکیهای سالم و باکیفیت بازمیدارد.
استمرار این سبک تغذیه و عدم استفاده از مواد غذایی مرغوب و متنوع در دراز مدت در کودکان به کاهش بهره هوشی و قدرت یادگیری و افت تحصیلی میانجامد و در بزرگسالان شیوع بیماریهای غیرواگیر نظیر فشار خون، اضافه وزن و چاقی را به همرا دارد. به علاوه ناامنی غذایی و گرسنگی به غیر از آسیبهای جسمی روی افراد به لحاظ روانی و اجتماعی نیز اثرگذار است.
خستگی مفرط، ناتوانی جسمی و کمبود انرژی از جمله مواردی است که فعالیتهای روزمره افراد را با اختلال مواجه میکند.
بیشک تامین امنیت غذایی جامعه تحتتاثیر عوامل متعددی قرار دارد. در چند سال اخیر از یکسو انحصار برخی اقلام خوراکی در دست گروهی از افراد فرصتطلب به نوعی با بر هم زدن تعادل بازار، افزایش ناباورانه قیمت کالاهای مصرفی مردم را در پی داشت و از سوی دیگر سیاستگذاریهای نادرست دولتی در زمینه واردات و صادرات اقلام خوراکی بدون اشراف به نیازهای تغذیهای جمعیت ضربه مهلکی بر ساختار اقتصاد کشاورزی وارد آورد. به صورتی که بخش قابل توجهی از اقشار جامعه برخی از اقلام ضروری در هرم مواد غذایی روزانه را از سفره خانوادهشان حذف کردند.
در شرایط فعلی واردات بیرویه کالاهای خوراکی امنیت غذایی را در ایران با بحران بیسابقه روبهرو کرده است. در شش سال گذشته، تقریبا ۸۵ درصد از درآمدی که از فروش نفت به دست آمده، صرف واردات کالاهای مصرفی به ویژه مواد غذایی شده است تا جایی که سه رقم اول اقلام وارداتی به کشور را برنج، گندم و کنجاله ذرت تشکیل میدهد.
بدون تردید با افزایش ضریب خودکفایی ملی در تولید محصولات کشاورزی دسترسی افراد محروم و کمدرآمد جامعه به مواد غذایی افزایش مییابد ضمن آنکه در تعدیل و کاهش قیمت اقلام خوراکی نیز تاثیرگذار خواهد بود. باید در نظر داشت که برای رسیدن به هدف امنیت غذایی باید ضمن ایجاد زمینه تولید حداکثری مواد غذایی در کشور، حتیالمقدور وابستگی اقتصاد کشاورزی را به خرید محصولات خارجی قطع کرد.
اگرچه وضعیت اقتصادی جامعه و شرایط درآمدی خانوارها به عنوان مهمترین عامل میزان امنیت غذایی افراد به شمار میآید اما در برخی از موارد نیز ذائقه و دانش تغذیه خانواده که در ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی جامعه ریشه دارد در انتخاب الگوی مناسب خورد و خوراک تاثیرگذار و حایز اهمیت است. چه بسا افرادی که به لحاظ اقتصادی و دسترسی به مواد غذایی در جایگاه مطلوبی قرار دارند اما از انتخاب الگوی مناسب تغذیه بازمیمانند