کاربرد نظریه روان پویشی در مددکاری اجتماعی
کاری از پایگاه خبری مددکارنیوز
نظریه روان پویشی یک نظریه روانشناختی است که بر اهمیت افکار، احساسات و انگیزه های ناخودآگاه در رفتار انسان تأکید دارد. این نظریه توسط زیگموند فروید و پیروانش در اوایل قرن بیستم مطرح شده است.
نظریه روان پویشی در مددکاری اجتماعی به ویژه در زمینه رشد کودک، اختلالات شخصیت و روان درمانی تأثیرگذار بوده است. مددکاران اجتماعی که از تئوری روان پویایی استفاده می کنند معتقدند که تجربیات اولیه دوران کودکی می تواند تأثیری پایدار بر شخصیت و رفتار فرد داشته باشد. آنها همچنین معتقدند که افکار و احساسات ناخودآگاه می توانند در مشکلات سلامت روان نقش داشته باشند.
در مددکاری اجتماعی، تئوری روان پویشی اغلب برای درک دنیای درونی مراجع و ایجاد طرحهای درمانی که به تعارضات ناخودآگاه رسیدگی میکند، کاربرد دارد. مددکاران اجتماعی همچنین ممکن است از نظریه روان پویایی برای کمک به مراجعان برای ایجاد بینش نسبت به رفتار خود و ایجاد تغییرات در زندگی شان استفاده کنند.
درک نظریه روان پویشی
نظریه روان پویشی یک چارچوب روانشناختی است که در اواخر قرن نوزدهم با آثار زیگموند فروید در دنیای علوم روانشناختی مطرح شد و از آن زمان به بعد با مشارکت شخصیت های برجسته دیگری همچون اریک اریکسون، آنا فروید و کارل یونگ تکامل یافته است.
تئوری روان پویشی در هسته اصلی خود بیان می کند که رفتار انسان توسط فرآیندهای ناخودآگاه، درگیری ها و احساسات حل نشده هدایت می شود.
برخی از اصول کلیدی نظریه روان پویشی
در اینجا برخی از اصول کلیدی نظریه روان پویشی آورده شده است:
- ناخودآگاه: ناخودآگاه بخشی از ذهن است که برای آگاهی خودآگاه قابل دسترسی نیست. تصور می شود که حاوی افکار، احساسات و خاطرات سرکوب شده است.
- مکانیسمهای دفاعی: مکانیسمهای دفاعی، استراتژیهای ناخودآگاهی هستند که افراد برای محافظت از خود در برابر اضطراب استفاده میکنند. برخی از مکانیسم های دفاعی رایج عبارتند از: انکار، فرافکنی و منطقی سازی.
- انتقال: انتقال پدیده ای است که در روان درمانی زمانی رخ می دهد که مراجع به طور ناخودآگاه احساسات و نگرش های افراد مهم زندگی اش در گذشته را به درمانگر منتقل می کند.
- انتقال متقابل: انتقال متقابل پدیده ای است که در روان درمانی زمانی رخ می دهد که درمانگر به طور ناخودآگاه احساسات و نگرش های مراجع را به سمت خود هدایت می کند.
کاربردهای نظریه روان پویشی در مددکاری اجتماعی
حال، بیایید بررسی کنیم که چگونه نظریه روان پویشی را می توان در زمینه مددکاری اجتماعی به کار برد:
- درک رفتار مراجع: مددکاران اجتماعی اغلب با مراجعینی برخوردار از رفتارهای پیچیده و چالش برانگیز مواجه می شوند. تئوری روان پویشی می تواند به مددکاران کمک کند تا با کنکاش در تجارب ناخودآگاه و تعارضات حل نشده مراجع، دلایل اصلی این رفتارها را درک نمایند.
- ایجاد روابط درمانی: ایجاد یک اتحاد درمانی قوی در مددکاری اجتماعی بسیار مهم است. اصول روان پویشی می تواند مددکاران اجتماعی را در ایجاد یک محیط امن و همدلانه راهنمایی کند که در آن مراجع در کاوش افکار و احساسات درونیاش احساس راحتی کند.
- مراقبت از تروما: بسیاری از افرادی که به دنبال خدمات مددکاری اجتماعی هستند، تروما را در زندگی خود تجربه کرده اند. نظریه روان پویشی می تواند به مددکاران اجتماعی در تشخیص تأثیر آسیب های گذشته بر عملکرد و رفتار فعلی مراجع کمک کند.
- انعکاس خود و انتقال متقابل: مددکاران اجتماعی باید خودآگاه بوده و با واکنش ها و احساسات خود در هنگام کار با مراجعین هماهنگ باشند. تئوری روان پویشی مددکاران را تشویق می کند تا سوگیری های ناخودآگاه، واکنش های انتقال متقابل و پاسخ های عاطفی خود را برای خدمت رسانی بهتر به مراجعینشان بررسی کنند.
- شناسایی تاب آوری و نقاط قوت: در حالی که نظریه روان پویشی اغلب بر تعارضات اساسی تمرکز می کند، همچنین می تواند به مددکاران اجتماعی کمک کند تا نقاط قوت، تاب آوری و پتانسیل رشد پنهان مراجع را کشف کنند. این دیدگاه مثبت می تواند مراجعین را برای غلبه بر چالش ها توانمند سازند.