فعالیت سازمانهای داوطلب ریشه در روزگاران کهن دارد اما تنها در دهه های اخیر است که مفهوم جدیدی از سازمانهای داوطلب، به طور وسیع به عنوان وسیله پیشبرد «توسعه» به کار گرفته شد.
برای نخستین بار سازمان ملل، مفهوم سازمانهای غیردولتی (NGOها) را در معنی جدید رسماً در سال ۱۹۴۹ به کار برد (fernado and heston; 1997 به نقل از زاهدی، ۱۳۸۸؛ ۶۵).
اصطلاح «سازمانهای غیردولتی» برابر عبارت Non-Governmental Organization و یا به اختصار NGO است.
همچنان که از عنوان این عبارت مشخص است، این اصطلاح در مورد موسسه هایی به کار میرود که مستقیماً از بودجه دولتی استفاده نمی کنند و اعضای آنها در مقابل فعالیتی که انجام می دهند، مسئولیت واگذار شده دولتی ندارند.
گاهی این اصطلاح هم مفهوم با People Organization یا به اختصار PO به معنای «سازمان مردمی» به کار برده می شود (اعرابی، ۱۳۷۸؛ ۶۲ به نقل از همان؛ ۲۰).
بحث دیگری که بدان پرداخته می شود و در ارتباط با سازمانهای غیردولتی می باشد، بحث مددکاری جامعه ای است.
در تشریح مفهوم مددکاری اجتماعی جامعه ای، برخی از منابع می گویند که اصطلاح مددکاری اجتماعی جامعه ای اولین بار در گزارش موسسه ملی مددکاری اجتماعی برکلی به کار رفت که پیشنهاد می کرد مددکاران اجتماعی باید به شیوه های مستقیم و غیرمستقیم به عنوان برنامه ریزان مراقبت اجتماعی نه صرفاً به عنوان مشاور به مددجویان کمک کنند (توئلوتریز، ۱۳۸۶؛ ۱۸۶ به نقل از زاهدیاصل، ۱۴۰۰؛ ۲).
در گزارشی که بارکلی (۱۹۸۲) ارائه داده است، مددکاری اجتماعی جامعه ای به این صورت تعریف شده: منظور ما مددکاری اجتماعی رسمیای است که شروع می کند از مشکلات تاثیرگذار یک فرد یا گروه و مسئولیت ها و منابع بخشهای خدمات اجتماعی و سازمانهای داوطلبانه که به دنبال استفاده از حمایت، فعال کردن و پشتیبانی شبکه های محلی به صورت روابط رسمی و غیر رسمی هستند.
این تعریف اساسی ما را از جامعه و همچنین توانایی مددجویان جوامع را از آنچه می خواهند، تشکیل میدهد (Barclay; 1982’ p. xvii).
با این توصیفاتی که از مددکاری اجتماعی جامعه ای آمد، نقش مددکاران اجتماعی جامعه ای در ورود به سازمانها، از آنجایی که سازمانها با جامعه سر و کار دارند، بیش از پیش مشخص می شود.
مددکاران اجتماعی، حلقه واسطی هستند بین مددجویان و سازمانها و از آنجا که سازمانها فقط سازمانهای دولتی را شامل نمی شود بلکه سازمانهای خصوصی و داوطلبانه را نیز شامل می گردد، در این نوشته بر آن هستیم که نقش و تاثیری که سازمانهای خصوصی در برطرف کردن مشکلات مردم و ایجاد رفاه از طریق توسعه و تغییر به کمک مددکاران اجتماعی دارند، شفاف سازی و تحلیل شود.
سازمانها در مددکاری اجتماعی، داخل در قسم «امکانات و منابع اجتماعی» میشود.
آنچه که مرسوم می باشد در مددکاری اجتماعی، (با توجه به دولتی شدن و دستمزدی شدن این رشته) این است که مددکاران اجتماعی بیشتر با واسطه گی بین مددجویان و سازمانهای دولتی، نقش سازمانهای دولتی را برجسته می کنند و در خدمت قدرت آنان می باشند در صورتی که خود مردم نیز می توانند فارغ از قدرتهای سیاسی با کمک مددکاران اجتماعی برای خودشان توسعه و رفاه ایجاد کنند و در این نوشته، می کوشیم که نشان دهیم، مددکاری جامعه ای با مدل اقدام اجتماعی همراه با سازماندهی مردمیای که انجام می دهد، می تواند در توسعه و تغییر وضعیت مردم، نقش مهمی را ایفا کند.
توانمندسازی سازمانهای مردم نهاد
پین (۲۰۰۵) توانمندسازی را کمک به افراد، گروهها و جوامع جهت دستیابی به قدرت تصمیم گیری و عمل در زندگی شان بیان می کند (به نقل از اقلیما و راسی، ۱۳۸۸؛ ۱۸۰).
سام آرام در کتاب خود، سطوح توانمندسازی سازمانی را در قسم فرایندی و نتایجی می بیند که «تصمیم گیری جمعی و مدیریت مشارکتی» را به عنوان فرایندهای توانمندسازی سازمانی و «توسعه سازمان و ایجاد شبکه های فعال» را نیز به عنوان نتایج توانمندسازی سازمانی در نظر گرفته است (سام آرام، ۱۳۹۲؛ ۱۲۴).
آنچه باید بدان توجه شود نقش مددکاران اجتماعی در بسیج مردمی و رسیدن به این توانمندسازی می باشد و مددکاران اجتماعی با ایجاد حلقه واسطه ای بین مردم و سازمانهای مردم نهاد، این توانمندسازی را می توانند محقق کنند.
مددکاران اجتماعی ابتدا با آگاهی دادن به ایجاد و توانمندسازی سازمانهای مردم نهاد (در صورت وجود بستر مناسب)، آن را ایجاد و توانمند می کنند و در ادامه با کمک همان سازمانها، به سازماندهی مردمی در جهت پیشبرد اقدام اجتماعی می پردازند.
سام آرام (۱۳۹۲؛ ۱۲۵) در بیان اصول توانمندسازی سازمانهای مردم نهاد که رعایتشان برای مددکاران اجتماعی ضروری است، این موارد را برمی شمارد:
اصل «بافت فرهنگی و اجتماعی و نه سیاسی سازمان»، تمرکز بر درک اعضای سازمان از اجتماعی و فرهنگی بودنشان به جای سیاسی بودن از اصول توانمندسازی سازمانهای مردم نهاد است.
در همه امور سازمان، رعایت این اصل موجب توسعه گفتگوی دوجانبه و چندجانبه اعضا در جهت اهداف سازمان می شود … و اعضا را قادر می کند تا احساسات و درک خودشان را از واقعیت های جهانی و مسائل فرهنگی کشور بیان کنند.
اصل «خود تصمیمگیری و مسئولیت پذیری اعضا» کمک به اعضای سازمان تا بتوانند در تصمیم سازیها و تصمیم گیریهای مرتبط با زندگی شان تاثیرگذار باشند.
بدیهی است میزان شناخت اعضا از هدف های خود و سازمان، او را در حمایت از تصمیم مفیدتر کمک می کند و مسئولیت پذیری او را افزایش می دهد.
اصل «اتصال به سازمان» تمرکز بر کاهش احساس طردشدگی اعضا و وصل کردن آنها به یکدیگر در قالب سازمان از اصول توانمندسازی است.
این اصل موجب افزایش اعتماد به نفس بیشتر در اعضای سازمان می شود.
اصل پیشگیری از ابزار قدرت شدن چه در دست دولت و چه در دست سازمانهای بین المللی و بیگانگان. رعایت این اصل موجب استقلال و قادرسازی سازمان می شود.
جهت دریافت متن کامل مطلب فایل PDF اینجا کلیک کنید.
اقدام اجتماعی مددکاری جامعه ای اقدام اجتماعی مددکاری جامعه ای اقدام اجتماعی مددکاری جامعه ای اقدام اجتماعی مددکاری جامعه ای اقدام اجتماعی مددکاری جامعه ای اقدام اجتماعی مددکاری جامعه ای