امروز در صفحه اول روزنامه ایران یادداشتی با عنوان«حتی در گور هم راحتشان نمیگذاریم» به قلم عباس دیلمی زاده، مدیر جمعیت خیریه«تولد دوباره» منتشر شده، در این یادداشت آمده است:
همین چند وقت پیش بود که بر اساس تحقیقی که انجام داده بودم، این موضوع را مطرح کردم که در ۳۰ سال گذشته فاصله بین نخستین بار مصرف و کارتنخوابی کمتر شده و تعداد بیشتری از مصرفکنندگان مواد در مدتزمان کوتاه تری کارتنخواب میشوند. هرچند شاید علت اصلی این مسأله را باید در فقر و مشکلات اقتصادی جستوجو کرد؛ اما عامل دیگری هم هست که تأثیر بسیار مهمی در کارتنخواب شدن افراد دارد، آن هم انگ و تبعیض علیه معتادان است.
انگ زدن به معتاد در فرهنگ ما نفوذ کرده است در گفتوگوی روزانه بین مردم در صحبتهای سیاستمداران و مسئولان دولتی، در اظهارنظرهای کارشناسی در حوزه اعتیاد، در تولیدات فرهنگی، در سینما، تلویزیون، روزنامه، همهجا انگ و تبعیض علیه معتاد هست. با چنین وضعیتی اعتیاد مساوی میشود با طردشدگی. معتادی که تا دیروز برای جامعه ارزشافزوده تولید میکرد حالا که چهرهاش رازش را آشکار کرده و توانایی و توانمندیاش تقلیل یافته، باید کنار گذاشته شود؛ بنابراین انگ و تبعیضها شروع میشود. او را از کارش اخراج میکنند، در خانواده سرکوفتش میزنند و طردش میکنند. معتاد در چنین شرایطی راهی به جز فرار ندارد. از خانه بیرون میآید و در کوچه و خیابان پناه میگیرد؛ اما مردم کوچه و خیابان هم تاب تحمل دیدنش را ندارند. اعتراض میکنند، میگویند که نمیخواهند معتادی در کوچه و خیابانشان ببینند، صدایشان در نشریات و روزنامهها منعکس میشود و گزارشهای میدانی از اعتراضات مردمی و وجود پاتوقها در کوچه و خیابانهای شهر منتشر میشود. مسئولان حساس و وارد عمل میشوند. به بهانه اینکه مردم دوست ندارند معتادان را در خیابان ببینند طرحهای جمعآوری معتادان متجاهر را اجرا میکنند. آنها را با تحقیر و بهزور به مراکز ترک اعتیاد اجباری میبرند.
همین چند وقت پیش بود که آتش زدن چادرهای کارتنخوابها در پارک هرندی سوژه رسانهها شد. میگفتند که مردم چادرها را آتش زدهاند. چون دوست ندارند معتادان در محله آنها باشند. بعد از این اتفاق بود که مداخلههای زیادی در این محله انجام و طرحهای جمعآوری معتادان هم اجرایی شد تا به مطالبه مردم پاسخ دهند. معتادان متجاهر را دستگیر و برای مدت محدودی به بهانه درمان در جایی نگهداری کردند اما بعد از آزادکردنشان این افراد دوباره مصرف مواد را شروع کردند و به پاتوق هایشان بازگشتند.
معتاد کارتن خواب را نمیتوان حذف یا محو کرد. این یک واقعیت است آنها وجود دارند فقط وقتی در شهرها و در کنار مردم احساس امنیت نکنند، به جایی میروند که احساس آرامش داشته باشند و از خشونتها و انگها در امان باشند. آنها مردگان را به زندگان ترجیح دادند و به قبرستان رفتند. ما قبرستان را آرامگاه ابدی مردگان میدانیم اما قبرستان گویا برای این کارتنخوابها مکانی شده بود که آرامش این جهانی را در آن یافته بودند. چون از خشونت و طردشدگی رهایی یافته بودند.
اما سؤال اینجاست چرا مردم از اینکه تعدادی کارتنخواب دریکی از گورستانهای اطراف تهران زندگی میکنند، برافروخته شدهاند؟ آیا آنها نمیدانند که خودشان کارتنخوابها را به گورستانها و حاشیه شهرها هدایت کردهاند؟ آیا آنها نمیدانند که آنها برای فرار از تحقیر و خشونتهای همین مردم، به این قبرها پناه آوردهاند؟
حدود دو ماه پیش یکی از مراکز کاهش آسیبی که به معتادان خدماترسانی میکند مورد حمله و هجمه مردم محلی قرار گرفت و چه بسیار خبرهایی به گوشمان میرسد که مردم یک منطقه به وجود سرپناه شبانه معتادان در محلهشان اعتراض دارند. آنها میگویند دوست نداریم این سرپناه در محلهمان باشد چون نمیخواهیم فرزند ۷ سالهمان هرروز که میخواهد به مدرسه برود معتاد کارتنخواب در خیابان ببیند؛ اما چرا همین مردم، امروز تحمل ندارند عکس چند معتاد متجاهر را که در قبرها ساکن شدهاند ببینند و فریاد وامصیبتا سرداده اند؟ شبکههای اجتماعی پر شده است از عکس این به اصطلاح «گور خوابها.»
همه سؤالشان این است که چرا باید این افراد در گورها زندگی کنند؟ چرا باید جای آنها در گورستان باشد؟ مگر گورستان با پاتوقهای دیگر که هرروزه در حاشیه اتوبانها از کنار آن رد میشوند چه تفاوتی دارد؟ نکند نگران آن هستیم که این افراد قبرهایی که در آن خواهیم خفت را آلوده و کثیف کنند؟ باید به این مردم بگوییم جای اینها در گورستان است چون شما آنها را از جای اصلیشان راندهاید. جای آنها در محلهها و کوچه و خیابانهای اطراف خانه شما بود. در مراکز کاهش آسیبی که در محلههای شما باید برای این افراد راهاندازی میشد که اجازه ندادید راهاندازی شود، چون نمیخواستید آنها را ببینید. شما اجازه ندادید که آنها در محلههای شما زندگی کنند و خدمات کاهش آسیب دریافت کنند و کمکم کیفیت زندگیشان بهبود پیدا کند و فرایند بازگشت آنها به جامعه تسهیل شود. مگر شما نبودید که میگفتید اینها را جمعآوری کنید؟ گور خواب شدن کارتنخوابها نتیجه تفکر شما بوده اما چرا حالا تاب نمیآورید؟
جناب آقای فرهادی، پرسیده بودند که «چرا و کی چنــــــــــین شدیم؟» ای کاش سؤال دیگری هم مطرح میشد که «کی و چگونه باید شرایط را تغییر داد؟» تا زمانی که سیستمهای رفاه اجتماعی کارشان را درست انجام ندهند و نگاه مردم به اعتیاد و فرد معتاد اصلاح نشود، دیدن معتادان کارتنخواب در قبرستانها و حاشیه شهرها چیز عجیبوغریبی نخواهد بود. باید انگ اعتیاد را از جامعه زدود زیرا تا وقتی که انگ اعتیاد بر پیشانی معتاد چسبیده باشد او نه تنها درمان نخواهد شد بلکه چرخه معیوب تولید کارتنخواب ادامه پیدا خواهد کرد و کارتنخواب هم آرامشاش را در گورستان جستوجو خواهد کرد.