دکتر محمد زاهدی اصل: ایرانیها اهل تعارفاند جز در رانندگی
یادداشت دکتر محمد زاهدی اصل: به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران؛ دکتر محمد زاهدیاصل (مددکار اجتماعی) در گفت وگو با «آرمان» می گوید: بنابر این در رابطه با رانندگی با جامعه نرمال و توسعه یافته روبهرو نیستیم و آشفته بازاری مربوط به رانندگی در کشور دیده میشود. ایرانیها وقتی میخواهند وارد فضایی شوند به یکدیگر تعارف میکنند اما در رانندگی کسی به دیگری اجازه نمیدهد حتی اگر از نظر آیین نامه رانندگی هم اتومبیل دیگر حق تقدم داشته باشند به او اجازه عبور نخواهند داد.
استفاده از وسایل نقلیه یکی از پیشرفتهای بشریت برای تسهیل دسترسی به نقاط مختلف کره زمین بود. با بزرگ شدن شهرها استفاده از وسایل تقلیه شخصی و خصوصی تبدیل به یک الزام برای زندگی شهری شد و دیگر افراد نمیتوانند استفاده از این وسایل را از زندگی خود خارج کنند. حتی افرادی که در پیادهروها تردد میکنند تحت تاثیر نحوه رانندگی در خیابان قرار میگیرند. یکی از مشکلات اجتماعی در ایران نحوه رانندگی در خیابانهاست. فشارهای اجتماعی، وضعیت نادرست جاده و وضعیت نه چندان خوب خودرو میتواند این رفتار را به واکنشی عصبی تبدیل کند که سازنده شرایطی خطرناک برای خود و دیگران خواهد بود. دراین باره با محمد زاهدیاصل مددکار اجتماعی گفت وگو کردیم.
**چرا در ایران انسانها در زمان رانندگی به افرادی عصبی تبدیل میشوند که برای رسیدن به مقصد عجله دارند و در این راه حقوق دیگران را نادیده میگیرند؟
فردی که در خانواده با حوصله است و صبوری دارد در رانندگی هم ممکن است که صبوری کمتری داشته باشد اما به طور کلی متفاوت نمیشود. این به منش افراد باز میگردد. انسانها براساس شیوه تربیتی که در دورههای مختلف زندگی تجربه کرده اند تا به سنین میانسالی و سالمندی برسند و بر اساس عوامل تاثیرگذار بر منش آنها است که به مسائل اطراف خود پاسخ میدهند. این ممکن است به صورت پاسخ کلامی و به صورتهای دیگر باشد. فضای رانندگی ما خاص است و فرهنگ رانندگی نداریم. برای مثال در کشورهای اروپایی انسانهای پیاده و سواره خود میدانند که از کجا باید بروند.
در ایران موتورسوارها برای خود نظم خاصی ایجاد کرده اند و مسیر خود را میروند و هر جا حادثهای اتفاق بیفتد فردی که با موتورسوار تصادف کرده است مقصر است و اینها حتی به عابرپیاده هم پاسخگو نیستند. بنابر این در رابطه با رانندگی با جامعه نرمال و توسعه یافته روبهرو نیستیم و آشفته بازاری مربوط به رانندگی در کشور دیده میشود. این روند افراد صبور را هم عصبی میکند. گفته میشود ایرانیها اهل تعارف اند جر در رانندگی! ایرانیها وقتی میخواهند وارد فضایی شوند به یکدیگر تعارف میکنند اما در رانندگی کسی به دیگری اجازه نمیدهد حتی اگر از نظر آیین نامه رانندگی هم اتومبیل دیگر حق تقدم داشته باشند به او اجازه عبور نخواهند داد.
فضای رانندگی ما به نبرد و ستیز تبدیل شده است و انسانها میخواهند در حین رانندگی خشمها را بیرون بریزند و رفتار ناشایست از خود نشان دهند. این رفتار بارها تکرار شده و شیوه درست رانندگی به ما نشان داده نشده است. تبلیغات درست در این زمینه وجود ندارد. وقتی میگوییم مهارت زندگی کردن، منظور مان زندگی در داخل خانه نیست بلکه این مهارت در شهر و خیابانها هم معنا پیدا میکند.
ما نتوانستیم در مدرسه و دانشگاه و خانواده سبک زندگی درست را بیاموزیم و بدانیم با اعضای خانواده، همسایه و غریبه و دوست چطور رفتار کنیم و همچنین نمیدانیم که به چه شیوهای رانندگی کنیم تا حق و حقوق دیگران رعایت شود. هیچ کدام اینها به ما آموزش داده نشده است. به صورت خودجوش نسبت به نحوه رانندگی تصمیم گیری میکنیم و توجهی به مقررات نداریم. ورود ممنوع و یک طرفه میرویم و دیگر قوانین را زیر پا میگذاریم و اگر کسی بخواهد اعتراض کند این رفتار منجر به درگیری خواهد شد که ممکن است هزینههای زیادی به همراه داشته باشد.
**آیا این رفتار در حدی است که افراد به روانشناس یا روانپزشک مراجعه کنند؟
اگر از روانشناسان بپرسید، از نظر آنان ۷۰ درصد مردم گره روانی دارند. این تلقیها هم نادرست است. بعضا دوستان روانشناس چنین تعبیری دارند، اما در این صورت همه روانی میشوند در حالی که به این صورت نیست. باید به شرایط زندگی مردم توجه کرد؛ انسانها از ابعاد مختلف تحت فشار و از نظر شغلی گرفتار است. بخش بزرگی از جوانان ما بیکارند و به هر دری میزنند تا ماشینی پیدا کنند بلکه زندگی خود را تامین کنند و به در و دیوار میزنند تا بتواند هزینههای زندگی را تامین کنند.
چنین فردی مجبور است که به در و دیوار بزند تا بتواند سریعتر رانندگی کند تا شاید یک سرویس بیشتر کار کند. همه اینها روی انسانها عصبیت و استرسی ایجاد میکنند و باعث میشود فرد از رفتار عادی خارج شود و این عصبیت در رانندگی از خطرناکترین انواع است. فردی که در رانندگی عصبانی شود میتواند برای خود و دیگران حادثهساز باشد.
**آیا چنین وضعیت روانی میتواند در بالا بردن آمار تصادفها نقش داشته باشد؟
در گزارشها می بینیم که تصادف رانندگی منجر به فوت شده است و حتی در تصادفی که در دانشگاه علوم و تحقیقات پیش آمد راننده به اندازه دانشگاه مقصر شناخته شد. در اغلب گزارشها عامل انسانی را عمده میکنند اما اگر فرض را بر این بگیریم که عامل انسانی هم مقصر بوده باشد، چه عواملی باعث شده است که آن عامل انسانی مقررات را رعایت نکند؟ چه عواملی باعث شده است که حادثه از محمل عامل انسانی یعنی راننده تبدیل به تصادف و موجب مرگ انسانها و بروز خسارت شود. ما عامل انسانی را دلیل تصادفها میدانیم اما بررسی نمیکنیم که این عامل انسانی چرا تصادف کرد؟ این عامل انسانی چرا با این شیوه رانندگی کرد؟ تنها چیزی که اعلام میشود این است که او سرعت رفت یا سبقت گرفت و چنین حادثهای رخ داد.
عوامل تصادف را ریشهیابی نمیکنیم. چه عواملی دست به دست میدهد که ما عصبی رانندگی کنیم و عصاره زندگی ما به عجله گره خورده است؟ چرا میخواهیم زودتر برسیم؟ گفته میشود در ۳۰ کیلومتری شهرها تصادفات بیشتر میشود. چه عاملی باعث شده فردی که ۱۰ ساعت رانندگی کرده است در آخرین ساعات رانندگی بخواهد زودتر به مقصد برسد و کاری انجام دهد که منجر به تصادف شود؟ اینها باید بررسی و شناخته شود. مجموعه عواملی که در سطح خرد و کلان دست به دست میدهند. کشوری هستیم که در جهان بالاترین آمار تصادفهای رانندگی را دارد و در اثر این حوادث حتی اگر دیه را تبدیل به ریال کنیم به اعداد سرسام آور میرسیم. در حالی که ارزش جان آدمی با ریال قابل مقایسه نیست.
به عواملی که انسانها را مجبور به خلاف میکند توجه نمیکنیم. همه اینها یک طرف باید به شرایط عمومی جامعه توجه کنیم. وقتی در جامعه بد اخلاقی رایج شود یکی از بداخلاقیهای خطرناک بداخلاقی در رانندگی خواهد بود. گویی به فردی که پشت فرمان مینشیند چیزی تزریق میکنند تا انسان دیگری شود. انسانهای با شخصیت وقتی پشت فرمان مینشینند تغییر میکنند و عصبی میشوند. انسانها در زمان رانندگی شرایطی دارند که جایگاه اجتماعی خود را فراموش میکنند.
وقتی اخلاق در عرصههای مختلف جامعه جایگاه خود را از دست دهد، رانندگی هم یکی از عوامل تحت تاثیر خواهد بود. افراد به درستی رانندگی نمیکنند چون اخلاق در جامعه از بین رفته است. افرادی که توصیههای اخلاقی میکنند خود بد اخلاق شده اند. در جلسهای میگفتند دانشگاه را باید به مرجعیت بازگردانیم اما زمانی که گروههای مرجع به گروههای بداخلاقی تبدیل شده اند اثری از حوصله برای افرادی که باید با این بداخلاقیها مواجه شوند و فشارهای زندگی را تحمل کنند باقی نمیماند. همه اینها دست به دست میدهد تا وضعیت جامعه بدتر از گذشته شود. آمار نشان میدهد که فقدان اخلاق رانندگی در جامعه رو به افزایش است. آمار ارائه شده درباره افرادی که جان خود را در حوادث رانندگی از دست میدهند با توجه به جمعیت ایران برازنده نیست.