امروزه هنگامی که بحث خشونت در خانواده مطرح می شود اغلب صاحبنظران علوم اجتماعی زنان و کودکان را قربانیان اصلی خشونت در خانواده تلقی کرده و از سالمندان کمتر یاد می کنند. اگر چه وجود همسر آزاری و کودک آزاری در جوامع مختلف به تناسب ساختار فرهنگی و اجتماعی شان متفاوت بوده و در مقایسه با پدیده سالمند آزاری از فراوانی بیشتری برخوردار است اما این ویژگی دلیل نفی سالمند آزاری نیست.
اصطلاحی تحت عنوان سالمند آزاری داریم که بر خلاف آنچه مردم فکر می کنند به آزارهای جسمی مربوط نمی شود. طبق تعریفی که در مجامع جهانی در مورد سالمند آزاری شده غیر از تنبیهات و آزارهای جسمی و فشارهای روحی و روانی، محرومیتهای اجتماعی، تحقیر و نادیده انگاشتن نیز جزء سالمند آزاری محسوب می شود.
اگر بیماری سالمندی در حال وخامت باشد و به اندازه کافی به او توجه نشود و از درمان و توانبخشی مورد نیاز او غلفت کنیم خود به نوعی سالمند آزاری است. در برخی خانواده ها و مراکز با سالمند به گونه ای رفتار می شود که گویی با یک کودک مواجه هستند یا احساس می کنند او قادر نیست در رابطه با وضعیت اجتماعی و اقتصادی خود تصمیم بگیرد و این حق را برای خود قایل می شوند که به جای او تصمیم بگیرند یا استقلال اقتصادی را از او سلب می کنند، به طور نمونه به حساب بانکی خود دسترسی ندارد و املاکش را مسدود می کنند تمامی این موارد به نوعی سالمند آزاری محسوب شود.
امروز جامعه و خانوادهها خبر ندارند که برخی اقدامات مصداق بارز خشونت سالمندی است. مراقبت از سالمندان مشروط بر به نام زدن اموال و داراییهای آنان یکی از این موارد است.
با گسترش زندگی شهری ناتوانیهای دوران سالمندی افزایش پیدا کرده و همچنین روند زندگی به گونه ای شده که افراد بیشتر شاغل بوده و کم حوصله شده اند، هر ذهن نقادی می تواند تخمین بزند که با این شرایط سالمند آزاری رو به رشد است.
از جمله عواملی که باعث می گردد نسبت به سالمندان خشونت واقع شود مسائل و مشکلات دوران سالمندی است به این صورت که کهولت به علت فرسایش طبیعی اندام ها باعث بروز پیدایش ضعف در قوای جسمانی و دماغی می گردد که بعضا موجب از کار افتادگی و خانه نشینی فرد سالمند می گردد. فرد سالمندی که از انجام دادن کارهای روزمره و طبیعی که از هرفرد انتظار می رود مثل رفتن به توالت، استحمام و مراقبت از خود و … ناتوان است باید از وی مراقبت کرد و این مراقبت برای فرد مراقبت کننده ممکن است مشکل و فشارآور (استرس زا) باشد و در نتیجه باعث آزار سالمند می گردد.
اهمیت پدیده سالمندآزاری زمانی بیشتر نمایان می شود که برآوردها نشان می دهد رشد جمعیت سالمندی ایران تا سال ۱۴۰۴ سه برابر رشد جمعیت کشور می شود. قطعاً با افزایش جمعیت سالمندی این پدیده فراگیری بیشتری خواهد داشت.
سالمندان از هیچ حمایتی قانونی در بسیاری از اشکال آزار برخوردار نیستند. بسیارند فرزندانی که به بهانه سن بالا و عدم توان تصمیم گیری، حق مالکیت سالمند را برای اموال خود سلب می کنند. حتی در بسیاری موارد سالمند حق تصمیم گیری در مورد مکان سکونت خود و یا نوع درمان و محل درمان خود را ندارد.
در این بین نبود قوانین محکم موجب شده تا به راحتی این حقوق از سالمند سلب شود. قوانینی که در تمام دنیا به صراحت از حقوق سالمندان در این حوزه ها دفاع می کند.
اورژانس اجتماعی تنها اُرگانی ست که پدیده سالمندآزاری را بررسی و سعی در تأمین امنیت جانی و روانی سالمندان دارد لیکن این اُرگان تا کجا می تواند به پیش رود؟
شکایت از طرف فرد سالمند از طریق اورژانس اجتماعی امکان پذیر نیست و تنها با رضایت و اظهارات فردی شخص سالمند امکان پیگیری پرونده می باشد، این در حالیست که اکثر سالمندان تحت آزار یا به علت ترسی که از آزارگر دارند و یا مهر و محبتی که نسبت به اطرافیان علی الخصوص فرزندان دارند از شکایت خودداری می نمایند و در نهایت به آخرین راه حل سازمان بهزیستی یعنی پناه بردن به خانه سالمندان تن در می نهند.
اما تا کجا می توان سالمندان را از خانه و کاشانه خود جدا کرد و در مراکز سامان بهزیستی جای داد؟ آیا این نیز مصداق سالمندآزاری نیست؟ سالمندی که سالیان سال تلاش کرده امکاناتی برای خود فراهم نموده است، اکنون باید از ثمره زندگی خود دست بکشد و به خانه سالمندان پناه ببرد تا امنیت جانی و روانی خود را حفظ بدارد یا اینکه با محیط آزار دهنده بسازد و مورد بی توجهی و بی احترامی دیگران واقع گردد.
اکنون که قانون گذاران کشور اسلامی ما ادعای توجه به آسیب های اجتماعی را دارند، جا دارد تا با آشنا کردن جامعه با این پدیده، توجه آنان را به این موضوع به عنوان یک آسیب جدی جلب نماییم شاید که قوانین مناسبی در راستای این معضل تصویب گردد.
هُدی فرح پور | مددکار اورژانس اجتماعی و کارشناس کُرسی صلح دموکراسی حقوق بشر دانشگاه شهید بهشتی
پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران