گزارش نشست بررسی «کارتنخوابی و بیخانمانی در شهر» با حضور تعدادی از جامعه شناسان | گورخوابی یعنی جامعه درد دارد
مدتی است که پرده از زیر پوست جامعه برداشته شده است، معضلی به نام گورخوابی. کسانی که شب را در گورهایی که مامن ابدی انسانهاست، صبح میکنند. این اتفاق واکنشهای بسیاری را از جانب هنرمندان، مسئولان و مردم در پی داشته ونخبگان جامعه را مجاب کرده است تا به تحلیل چرایی این پدیده بپردازند تا شاید راهی بیابند برای بستن نطفه معضل گورخوابی در ایران. به همین منظور پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی و انجمن جامعهشناسی ایران برای بررسی «کارتنخوابی و بیخانمانی در شهر»، نشستی با حضور تعدادی از جامعهشناسان برگزار کرده است.
به گزارش مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران، روزنامه آفتاب یزد در ادامه نوشت: این نشست که با حضور جواد میری، بیژن عبدالکریمی، رحیم محمدی و فاطمه موسوی برگزار شد به موضوعاتی مانند عدالت اجتماعی ، شکاف طبقاتی و طردشدگی اجتماعی پرداخته است که در زیر میخوانید.
**حاشیه نشینی بدترین شکل طرد اجتماعی
فاطمه موسوی، دانشجوی دکترای جامعهشناسی در خصوص پدیده گورخوابی و شکاف طبقاتی در جامعه، گفت: سوالی که مطرح است اینکه چرا اصلا تیرهبختی در جهان وجود دارد؟ در سیصد سال گذشته به این سوال، جوابهای مختلف داده شده است. جواب اول براساس جامعه سنتی است که میگوید: سرنوشت و تقدیر چنین بوده که برخی از افراد فقیر شوند. به این دلیل که در جامعه سنتی همبستگی در خانواده بسیار بود و از افراد ضعیف خانواده حمایت میکرد و این حمایت باعث شده بود که تیرهبختی یا وجود فقرا کمتر باشد. وی افزود: در دوره مدرنتر (قرن ۱۸ و ۱۹ ) که بحث صنعتیشدن جوامع مطرح است پاسخ این سوال را اینگونه میدهد؛ فقرا به خاطر اینکه تنبل هستند، فقیرند. به عبارتی بیانضباطاند و پشتکار ندارند. بعد از مدتی با پیشرفتهای اجتماعی این ایده که فقرا، تقصیر خودشان است که فقیرند، زیرسوال رفت و در قرن بیستم دولت رفاه مطرح شد و پاسخ چرا فقرا فقیرند این بود که دولت ساختارهای اجتماعیای که از آنها حمایت کند را بهوجود نمیآورد و از سوی دیگر سیاستهای اجتماعی درست برای حمایت از فقرا وجود ندارد.
این دانشجوی دکترا در تحلیل جامعهشناسی فقر گفت: در تحلیل جامعهشناسی، معمولا بحثهایی که به فردیت مربوط است یعنی اینکه حالا فرد معتاد، بیمار روانی یا تیرهبخت است را کاری نداریم، بلکه کدام ساختارهای اجتماعی، نابرابری را تشدید میکنند، مهم است. بخشی از نابرابریهای اجتماعی حاصل ساختارهای اجتماعی تبعیضآمیز است، مثلا اتباع افغانی در ایران نمیتوانند به مشاغل بالا برسند. بخش دیگر، حاصل تضادهای اجتماعی ویرانگر است مثلا وقتی که نظام اجتماعی کشور یا جامعهای در اثر جنگ داخلی یا شورش بههم میخورد. بخشی نیزحاصل نحوه اجتماعیشدن مردم است یعنی اینکه فقرا فرهنگی را در خودشان بهوجود آوردهاند مبنی بر اینکه تقدیرگرا شده و به سرنوشت اعتقاد پیدا کردهاند و برای تغییر این سرنوشت تلاشی نمیکنند. موسوی بیان کرد: بحثی که روانشناسان مطرح میکنند این است که مهارتهای زندگی در خانواده نابسامان بهخوبی به فرزندان منتقل نمیشود و آنها مهارتهایی مانند کنترل خشم، بهبود روابط اجتماعی و تفکر انتقادی را پیدا نمیکنند و این باعث شده که در جامعه مشاغل سطح پایینتر پیدا کنند و بیشتر از مشکلاتی مانند بیکاری و… آسیب ببینند . موسوی ادامه داد: غلبه جامعه بر عدهای از افراد بهگونهای است که آنها راه نجاتی پیدا نمیکنند. (یعنی احساس میکنند هیچ امیدی نیست) در نتیجه این افراد دچار نوعی انفعال میشوند.
انفعالی که در جاهای مختلف آن را میبینیم مثلا بیمسئولیتی و بیاعتنایی اجتماعی که بخشی از شرایط بیگانگی است. وی افزود: وقتی که فرد احساس بیگانگی از جامعه داشته باشد، دچار طرد اجتماعی میشود. منظور از طرد اجتماعی همه مکانیزمهایی است که باعث میشود فرد در جامعه بزرگتر مشارکت نداشته باشد و از فرصتهایی که اکثریت مردم جامعه برای بهبود در زندگی دارند، محروم بمانند مانند استفاده از مدارس، حمل و نقل عمومی، امکانات درمانی و… معمولا طرد اجتماعی با فقر و سکونتگاه نامناسب در ارتباط است، بنابراین حاشیه نشینی منجر به بدترین شکل طرد اجتماعی که معمولا بیخانمانی است ، میشود .این دانشجوی دکتراعنوان میکند: طبق آمار رسمی در تهران ۱۵ هزار کارتنخواب وجود دارد، حال سوال اینجاست که چقدر حاشیهنشین داریم. در واقع نمیتوان مشکل بیخانمانی، کارتنخوابی و حتی گورخوابی را از بین برد مگر اینکه به ریشه آن که همان حاشیهنشینی است، برگردیم، در واقع مشکل اصلی حاشیهنشینی است. وی با طرح این سوال که به عنوان بخشی از افراد این جامعه چه مسئولیتی در قبال گروههای فقیر و طردشدههای اجتماعی داریم، اظهارکرد: نمیتوانیم نسبت به این افراد بیتفاوت بود، چراکه آنها هم بخشی از این جامعه هستند و ممکن است دیگر افراد جامعه به نوعی با آنها روزی در ارتباط باشند، بنابراین به راحتی نمیتوان از کنار گورخواب یا کارتنخواب گذشت.
**گورخوابها قربانیان روابط اجتماعی
در ادامه دکتر رحیم محمدی، استاد دانشگاه امام حسین(ع) در رابطه با بحث گورخوابی و شکاف طبقاتی در جامعه گفت: در نگاه اجتماعی گورخوابی، کارتنخوابی، اعتیاد و بیخانمانی یک فهم خاصی دارد و آن این است که این دست از افراد قربانی اجتماعی هستند. اما نگاه روانشناختی و رویکرد اخلاق سنتی میگوید که خود این افراد مقصر هستند در صورتی که اینگونه نیست بلکه در جامعه مدرن شهری آنها قربانیان روابط اجتماعی هستند. مثلا اگر آنها یک خانواده منسجمی داشتند و در آن تربیت میشدند آیا به این روز میافتادند؟ وی اظهارکرد:نظام آموزش و پرورش در کشور اوضاع نامناسبی دارد و بسیاری از آسیبهای اجتماعی زاییده نظام آموزش وپرورش است . اگر افراد کارتنخواب یا گورخواب در یک مدرسه خوب درس میخواندند آیا به این روز میافتادند؟ از طرفی دیگر اگر یک سیستم حرفهای شهرداری و مدنی داشتیم آیا گورخوابی داشتیم؟ شهرداری در همه جای دنیا یک سیستم حرفهای مدنی برای خدمترسانی به شهروندان است در صورتی که سیستم شهرداری در ایران یک نهاد غیرمدنی است، یعنی از یک طرف نهاد روبوتیک (یعنی چند کارگر مانند روبات کار میکنند) و از طرف دیگر تجارتخانه شده است. یا اگر یک سیستم سیاسی هوشمندی در کشور داشتیم که میتوانست در بخشهای مختلف اجتماعی، مدیریت مناسب داشته باشد، کارتنخواب یا گورخواب نداشتیم. رحیم محمدی ادامه داد: بنابراین در یک نگاه اجتماعی افراد کارتنخواب، قربانیان این ساختارها و چرخهای زندگی اجتماعی هستند، لذا جامعه در قبال این افراد مسئول است. البته خود افراد هم در این مسئله بیسهم نیستند. گاهی این افراد با کوشش میتوانند خودشان را از این وضعیت نجات دهند. استاد دانشگاه امام حسین (ع) بیان کرد:مفهومی به نام جامعهپذیری اجتماعی در جامعهشناسی وجود دارد به این معنا که جامعه نوآموزانی که جدیدا عضو جامعه میشوند را آرام آرام تربیت میکند، مهارت زندگی یاد میدهد، ذخیرههای فرهنگی جامعه را به آنان منتقل میکند ، زبانآموز و زبانپذیر میکند، شرایط اقتصادی کار و مهارت، کسب درآمد و روشهای مختلف زیستن در شهر و جامعه را به آنها میآموزد، بنابراین اگر یک نظام آموزش وپرورش کارآمدی داشته باشیم و این نهاد بتواند به اعضای جامعه زندگی کردن یاد بدهد بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. وی اظهارکرد: در گذشته کسانی وجود داشتند آنهایی را که از جامعه عقب میافتادند، دستشان را میگرفتند در حالی که امروز این نهادها (ریشسفیدان) را ویران کردیم. قرار بود NGO های اجتماعی و موسسات خیریه جای ریشسفیدان را بگیرند و به کسانی که از سیستم اجتماعی عقب مانده بودند را کمک کنند که اینها را هم ویران کردیم و جایگزین مناسبی برای آنها هم نتوانستیم در نظر بگیریم. به همین دلیل است که همه از دولت انتظار دارند در حالی که سیستم اجتماعی و مردم هم نسبت به طردشدگان اجتماعی مسئولاند. اگر شرایط به همین منوال در جامعه پیش برود در آینده گورخوابهای زیادی خواهیم داشت.
**گورخوابی نمادی از دردهای جامعه
در این نشست همچنین بیژن عبدالکریمی دیگر استاد دانشگاه در این باره گفت: در جامعه و زندگی فردی و اجتماعیمان، شاهد پدیدارهای بسیار زشت از جمله شکاف طبقاتی، بیعدالتی اجتماعی و… هستیم. گورخوابی نمادی از دردهای زیادی است که در جامعه وجود دارد. حال سوال اینجاست که وظایف ما نسبت به این مسائل چیست؟ عدهای این اتفاق را محکوم و عدهای هم بیتفاوت از کنار آنها میگذرند. وی افزود: اما سوال من این است که صرف محکومیت اخلاقی یعنی اینکه از نظر اخلاقی گورخوابی را محکوم کنیم آیا نهایت کاری است که میتوانیم برای این افراد انجام دهیم یا نه وظیفه سنگینتری نسبت به این افراد وجود دارد؟ گاهی وقتها دست به نصیحت اخلاقی میزنیم اما اثرگذار نیست. گاهی وقتها مسئله را سیاسی و نهادهای سیاسی را محکوم میکنیم، اما آیا مسئله واقعا سیاسی است؟ عبدالکریمی عنوان کرد: مشکل اینجاست که با یک مسئله لاینحل مواجه هستیم اینکه غیرعادی بودن شرایط را درک نمیکنیم. یعنی بیشتر حرف میزنیم تا اینکه عمل کنیم. برای داشتن کنش مناسب در جهان کنونی نیاز به فهم و درک این جهان داریم. معتقدم مسائل کشور بههیچ وجه از سنخ مسائل مدیریتی نیست یعنی اینکه مداوم بخواهیم مدیری را عوض کنیم مشکلی حل نخواهد شد. البته برای یافتن راهحل مناسب برای مشکلات کشور خیلی دیر شده است زمانهای بسیاری را از دست دادیم و امروز شکاف ما با جهان کنونی بسیار عمیق شده است.
**مسائل اجتماعی سیاسیزدایی شود
همچنین سیدجواد میری، استاد دانشگاه و پژوهشگر پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی گفت: وقتی مسئله گورخوابی مطرح شد خیلی زود در تمام روزنامهها و خبرگزاریها چه در داخل و چه خارج از کشور درصدر اخبار قرارگرفت و تحلیلهای متفاوتی را نسبت به این اتفاق داشتند. برخیها هم سعی داشتند بگویند گورخوابی تقصیر ما نیست و مشکل را بر گردن دیگری بیندازند. وی با بیان اینکه باید نسبت به خودمان خودآگاهی پیدا کنیم، اظهارکرد: سوال من این است مگر فقر یا شکاف طبقاتی در دیگر کشورهای دنیا وجود ندارد پس چرا اتفاقی مانند گورخوابی در ایران بسیار انعکاس داشت؟ باید بگویم کشورهای دیگر دایه این را ندارند که برابری در جهان پرچمدارشان باشد، اما تغییر نظامی که در جامعه ایران اتفاق افتاد، شعار و ایدهآلش، عدم شکاف طبقاتی بود. در چنین فضایی وقتی اتفاقی میافتد بسیاری میگویند نتایج این شعار کجاست و به همین خاطر اتفاقی مانند گورخوابی آنقدر بزرگ میشود. میری ادامه داد: این مسئله نشان از این دارد که در فضای جهان امروز که بسیار درهم تنیده است نیازمند این هستیم که کنشها و واکنشها را دقیق و مطالعه شده انجام دهیم، یعنی اگر در یک نظام سیاسی هستیم، دنیا به این نگاه نمیکند که این بازی گروه چپ یا راست است بلکه میگوید مجموعه برآیند کنشهایتان در حوزه اجتماعی یا فرهنگی چگونه بوده است. سیاستگذاریهای اقتصادی بهگونهای بوده است که بنا به گفته آمار ۵۰ درصد از مردم ایران زیرخط فقر زندگی میکنند و ۱۱ میلیون حاشیهنشین اطراف شهر وجود دارد. اساسا فقر و شکاف طبقاتی در جامعه در حال افزایش است.
این استاد دانشگاه اظهارکرد: شکاف طبقاتی فقط یک مفهوم علمی مثلا انتزاعی نیست بلکه اگر کسی در حاشیه شهر زندگی میکند به این معنی است که جامعه نه تنها به سمت درستی پیش نمیرود بلکه برنامهریزی درستی هم در این زمینه ندارد. در تمام جهان فلسفه نظام آموزش وپرورش این است که اگر شکاف طبقاتی وجود دارد، این نظام بتواند این شکاف را جبران کند. مثلا اگر قرار باشد کودکی که در حاشیه شهر با کودکی که در بالای شهر زندگی میکند در مسابقه اجتماعی شرکت کنند دولت باید فضایی را ایجاد کند که دسترسی به تعلیم و تربیت برای هر دو یکسان باشد. اما وقتی نظام آموزش و پرورش را تجاری میکنیم یعنی تنها نقطه امید محرومان جامعه را کور کردهایم. سید جواد میری ادامه داد: نکته مهمی که در مسئله گورخوابی مطرح است اینکه شبکههای حمایتی خانوادگی از هم فروپاشیده است، اما در کنار این فروپاشی، شبکههای اجتماعی مدرن و نهادی حمایتی ایجاد نشده است، بنابراین بخشی از علت گورخوابی، تکدیگری و کارتنخوابی حاصل این اتفاق است. وی اظهارکرد: یکی از دلایلی که تا اتفاقی در جامعه رخ میدهد و همه اذهان و عواطف به آن معطوف میشود به این برمیگردد که مسائل و آسیبهای اجتماعی را در جامعه بههیچوجه نمیتوانیم به عنوان یک امر اجتماعی ببینیم و خیلی زود به یک بازی سیاسی تبدیل میشود که سیاسیشدن هم به معنای حل مشکل نیست بلکه به معنای جناحی شدن مسئله است. وقتی امری سیاسی میشود بسیاری میترسند که به آن مسئله ورود پیدا کنند، بنابراین نیازمندیم از مسائل اجتماعی سیاسیزدایی کنیم. وی با طرح این سوال که امر اجتماعی به چه معناست؟ گفت: امر اجتماعی یعنی امری که در خلا شکل نمیگیرد و از آن مهمتر تک علتی نیست، در واقع امری است که در رابطه با ساحات مختلف جامعه مفهوم و معنی پیدا میکند و اگر قراراست برای حل مشکل راهحلی پیدا شود، راهحلها یک طرفه نیست. در جامعهای که پسذهنش این باشد که هر کسی باید گلیم خودش را از آب بیرون بکشد مگر میتوان کاری کرد که رنگ و بوی جمعی داشته باشد.
**بسیاری از انحرافات از خانواده شکل میگیرد
در ادامه فاطمه موسوی اظهارکرد: گاهی وقتها سوگیری که در برابر تیرهبختی داریم، سرزنشکردن قربانی است یعنی اینکه میگوییم خودش خواسته که معتاد و کارتنخواب شود. در واقع سرزنشکردن راحترین سوگیری است به این دلیل که چنین اتفاقی برای خودشان نیفتاده است، احساس خوب به آنها دست میدهد. این دانشجوی دکترا با بیان اینکه خیلی از انحرافات اجتماعی از خانواده بهوجود میآید، بیان کرد: طی تحقیقاتی، ۸۰ درصد زنان معتاد منطقه شوش پدر، مادر یا شوهر معتاد داشتهاند، بنابراین حقیقت این است که وقتی فردی از یک خانواده نابسامان باشد، یعنی پدر و مادر معتاد داشته باشد و در منطقه حاشیهنشین بزرگ شود، احتمال اینکه فرد ترکتحصیل یا شوهر معتاد و… داشته باشد، بسیار بالاست. در واقع فقر و بدبختی انتخاب فرد نیست بلکه جامعه آن را به او تحمیل کرده است. وی اظهارکرد: حالا جامعه چگونه باید این نابرابری را جبران کند؟ بخشی از آن به دولت برمیگردد. ۵۰درصد کل بودجه کشور اسکاندیناوی صرف حمایتهای اجتماعی برای بیکاران، سالمندان، از کارافتادگان، کودکان، زنان سرپرست خانوار و… میشود و این مسئله باعث شده کشوری با کمترین نابرابری اجتماعی باشد. در حال حاضر در شهر تهران ۱۵ هزار کارتنخواب داریم که فقط هفت هزار و پانصد نفر آن میتوانند به گرمخانه بروند و مابقی باید در خیابان زندگی کنند. دولت اگر هم بخواهد نمیتواند آنها را جمعآوری کند به این خاطر که بار مالی سنگینی برای دولت خواهد داشت، بنابراین این بار مالی را باید NGO ها و سازمانهای خیریه متقبل شوند. اگر حمایت موسسات خیریه و NGO ها نبودند باید خیلی بیشتر فقر و بیچارگی در جامعه میدیدیم. موسوی گفت: بنابراین دولت باید سازمانهای حمایتی را مدون و حمایت کند. در حال حاضر بعد از سالها هنوز قانون نظارت بر حسابرسی سازمانهای خیریه نداریم. یعنی اگر فردی بخواهد یک سازمان یا NGO ثبت کند باید طبق قانون تجارت این کار را کند. در واقع مشکل اینجاست که شبکه حمایتی جامعه سنتی از بین رفته و مدرن شده است ولی سازمان مدرن حمایتی بهوجود نیامده است.
**انگیزهای برای فداکاری وجود ندارد
سپس بیژن عبدالکریمی، استاد دانشگاه در پاسخ به این سوال که چرا در شبکههای اجتماعی افراد از کارتن خواب یا گورخواب حمایت میکنند ولی در خیابان نه؟ گفت: یک دلیل آن، این است که در شبکههای اجتماعی، فعالیت اجتماعی و سیاسی کمهزینه است در واقع شخصیت نسل جدید، شخصیت کلیکی است. اصلا ارتباط نسل جدید با جهان رابطه بهرهمندی است. دلیل دیگر این است که امروز تهزز اخلاقی در انسانها وجود ندارد؛ یعنی باقیماندهای از باورهای سنتی در آنها وجود دارد. در واقع انگیزهای برای فداکاری وجود ندارد. سید جواد میری نیز در پاسخ به این پرسش گفت: در جامعهای که شکاف طبقاتی (به معنای یک مسئله اجتماعی) روی جامعه سیطره میاندازد دیگر نمیتوان با همه مشکلات اجتماعی روبهرو شد در واقع افراد یاد میگیرند به چند نفر، آن هم به این دلیل که وجدانشان آرام شود، کمک کنند. پژوهشگر پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه گورخوابها را به عنوان همنوع قبول داریم حال با توجه به این مشترکات (شهروندبودن، همنوع بودن) آیا گورخوابها خود هستند یا دیگری؟ اظهارکرد: حقیقت امر این است که در یک ساحتی فرد آسیبدیده؛ دیگری شده است، ولی در ساحت دیگری اگر نگاه همدلانه و خودی نداشته باشیم نمیتوانیم التیامی بر زخمها و آسیبهای آن فرد داشته باشیم. محمدی، استاد دانشگاه امامحسین(ع) نیز در پاسخ به این سوال که نهادهای غیردولتی از طردشدگان اجتماعی تا کجا میتوانند حمایت کنند وقتی کار چندانی از آنها برنمیآید، گفت: وقتی که مسئله را مسئله اجتماعی ندانیم، مسئله بر ما مسلط خواهد شد. ما در این جا مشکل حقوقی داریم یعنی سیستم حقوقی یک بیخانمان را مثل یک انسان باخانمان میشناسد. اگر مسئله اجتماعی را اجتماعی تلقی نکنیم، راهحلی هم برای آن وجود نخواهد داشت.