گزارشی کوتاه از خانه سلامت | خانه سلامت کور سوی امید در فراسوی ناامیدی
خانه های سلامت فضای امن، آرام از لحاظ روحی و روانی برای دختران و زنانی است که به دلیل فشارهای روحی و روانی، بحران هویت و بلوغ از خانه فرار می کنند.
به گزارش وبسایت مددکاری اجتماعی ۲۰۱۵ به نقل از ایرنا، با هماهنگی قبلی برای تهیه گزارش به مرکز اورژانس اجتماعی تبریز مراجعه می کنم و وارد اتاق مدیریت می شوم: حسن برزگر، رئیس مرکز با دو مددکار دیگر در حال صحبت است و با عذرخواهی از من درخواست می کند کمی منتظر بمانم.
به حرفهایشان که گوش می دهم، متوجه می شوم مادر معتادی به دلیل مصرف مواد مخدر در دوران بارداری، نوزاد معتادی به دنیا آورده است.
آنها در خصوص بخشنامه هایی صحبت می کنند که آیا نوزاد پس از ماندن در بیمارستان و سم زدایی به شیرخوارگاه انتقال می یابد و یا تحت مراقبت های مددکاری به مادر سپرده شود.
پس از پایان این صحبت ها از آقای برزگر می خواهم از زنان و دخترانی بگوید که به مرکز مراجعه می کنند و او برای دریافت توضیحات مناسب، مرا با مددکار مرکز مداخله در بحران اورژانس اجتماعی آشنا می کند.
پروانه تورانچه چهره ای آرام و مهربان دارد و در مدتی که در اتاق وی بودم آرامش و حس خوبی که داشت مرا به این فکر انداخت که هر روز با افرادی که دارای مشکلات روحی و روانی و اجتماعی هستند برخورد می کند، ولی چقدر روحیه محکم و سرشار از امیدی دارد؛ حتی همکار او که مسئول پذیرش بود فردی بسیار بشاش و مهربان بود.
از خانم تورانچه می خواهم اطلاعاتی از مرکز ارائه دهد؛ اینکه چه کسانی و چگونه به اینجا مراجعه می کنند و وی می گوید: افراد از طریق خط تلفن ۱۲۳، خدمات سیار و یا از طریق کلانتری با حکم قضایی به مرکز مداخله در بحران ارجاع داده می شوند.
به گزارش ایرنا، وی ادامه می دهد: طیف سنی افرادی که به مرکز مداخله ارجاع داده می شود متفاوت است و می توان گفت از نوزاد شیرخواره تا افراد سالمند به این مرکز معرفی می شوند و در اینجا براساس شرایط تصمیم گیری می شود که به کدام یک از مراکز بهزیستی برای نگهداری ارجاع داده شوند.
تورانچه افزود: زنان و دخترانی که در مرکز سلامت پذیرش می شوند، به مدت شش ماه می توانند بمانند و در این مدت از خدمات مددکاری و مشاوره بهره مند می شوند و در صورت نیاز شش ماه دیگر نیز حضور آنها در مرکز تمدید می شود.
وی اظهار کرد: اکثر کسانی که در مرکز سلامت پذیرش شده اند، زنان و دخترانی هستند که به دلیل اختلالات شخصیتی و مشکلات روانی و خانوادگی از منزل گریزان شده اند.
این مددکار مرکز مداخله در بحران اورژانس اجتماعی تبریز گفت: گاه این زنان و دختران به دلیل نداشتن سرپناه به این مرکز مراجعه می کنند و در این بین افرادی هم هستند که عاصی بوده و درو پنجره های مرکز را برای فرار می شکنند.
وی به این قسمت از سخنانش که می رسد، با تاکید می گوید: خانه های سلامت زندان نیستند و از هیچ وسیله امنیتی برای نگهداری این دختران و زنان استفاده نمی شود و ما به دنبال ایجاد محیطی امن برای آنها هستیم تا در فضایی آرام بر روی آنها کار مددکاری و روانشانسی انجام شود تا بتوانند به زندگی بازگردند.
تورانچه ادامه داد: گاه افرادی که به این مرکز مراجعه می کنند، آنقدر درمانده و غرق در مشکلات مختلف هستند که نمی دانند چگونه با مشکل برخورد کنند.
وی افزود: به طور متوسط ماهانه ۱۵ تا ۲۰ نفر در خوابگاه به سر می برند و مراجعات سرپایی برای مشاوره رورانه حداقل پنج مورد اتفاق می افتد.
این مددکار مرکز مداخله در بحران اورژانس اجتماعی تبریز اضافه می کند: اکثر دخترانی که در سنین پایین از خانه فرار کرده و به این مرکز اراجاع داده شده اند دارای اختلالات شخصیتی هستند و اعتیاد والدین، فرزندان طلاق و نابسامانی های خانواده از دیگر دلایل حضور دختران و زنان در این مرکز است.
وی در خصوص افرادی که اقدام به خودکشی می کنند، می گوید: همکاران سیار اورژانس اجتماعی با اعلام این موضوع به محل مراجعه می کنند و پس از انصراف فرد از خودکشی، وی را به مراکز درمانی بیمارستانی معرفی می کنند تا تحت درمان دارویی قرار گیرند و بعداز ترخیص از بیمارستان نیز اقدامات مددکاری و روانشانسی برروی فرد و خانواده آن تا برگشت فرد به حالت عادی ارائه می شود.
از تورانچه می خواهم تا با یکی از افراد حاضر در خانه سلامت صحبت کنم که از خوابگاه درخواست می کند صبا را به اتاق وی بیاورند.
صبا، دختری ۱۴ ساله که شلوار جین مشکی، مانتوی سرمه ای مدرسه و مقنعه طوسی روشن به سر دارد، جلوی اتاق می ایستد تا با مددکارش صحبت کند؛ منتظر چهره ای متفاوت بودم، ولی صبا دختری بسیار ساده و محجبه بود که اضطراب شدیدی داشت.
خانم تورانچه از صبا دعوت می کند که بنشیند، ولی صبا ترجیح می دهد کنار صندلی و سرپا بایستد؛ درست همانند شاگردی که در مدرسه مقابل مدیر ایستاده و مضطرب است.
صبا ایستاده و از ابتدای صحبت تا پایان ماجرای زندگیش، با انگشتان دو دستش بیش از ۱۰۰ بار دکمه مانتویی را که بر تن داشت، باز و بسته کرد حتی در حین صحبت با صبا وقتی کسی وارد اتاق و یا خارج می ش،د صبا از ترس خود را به عقب می کشید.
پس از اینکه صبا در مورد کارهای روز گذشته و امروزش با مددکار خود صحبت کرد خانم تورانچه مرا به عنوان خبرنگار معرفی می کند و از صبا می خواهد که از دلیل بودنش در این مرکز به من بگوید.
صبا که حتی در زمان صحبت کردن کمی عجول است و گاه نمی داند چه باید بگوید، این گونه آغاز می کند: در دو سالگی پدرو مادرم از هم طلاق گرفتند و من با خواهر هشت ساله خود و همچنین دختر خاله ای که مادرش فوت کرده است، نزد مادربزرگ مادری ام زندگی می کنم.
وی اظهار می کند: دوست ندارم در آن خانه بمانم.
دلیلش را می پرسم و او ادامه می دهد: دلیل خاصی ندارم. فقط نمی خواهم در خانه ای که با منت به من نان داده می شود و یا به زور می خواهند کاری کنم که مایل نیستم، بمانم.
مددکار مرکز مداخله در بحران اورژانس اجتماعی تبریز به این قسمت صحبت های صبا که می رسد، می گوید: مادربزرگ و مادر صبا افرادی بسیار خوب و نجیب هستند ولی به دلیل ازدواج مادر، صبا در نزد مادر بزرگش می ماند؛ مادربزرگی که برای تربیت این دختران بسیار حساس است و حتی وقتی این ها در خانه تنها هستند در را قفل می کند و بیرون می رود که مبدا اتفاق ناگواری در نبود این پیرزن برای آنها بیافتد.
تورانچه با اشاره به رفتار و حرکات صبا می گوید: صبا، دختری بی قرار و مضطرب است که باید تحت درمان دارویی قرار گیرد و مشکل او با خدمات روانشناسی قابل حل نیست؛ از این رو برای بستری به بیمارستان رازی معرفی می شود تا تحت درمان روانپزشکی قرار گیرد.
زهرا دختر ۱۴ سال دیگری است که بسیار زیباروست، ولی چهره اش به واسطه نوع آرایش اش مانند زن ۲۵ ساله ای است؛ او برای اولین بار در سن ۱۱ سالگی به دلیل فرار ازمنزل از طریق کلانتری به این مرکز اراجاع داه شد.
زهرا که پس از مدتی نزد خانواده خود بر می گردد، این بار با مردی که مورد علاقه اش بود ازدواج می کند، ولی به دلیل اختلالات روانی که داشت توسط مادر شوهر در خانه محدود می شود و حق نداشت بدون اجازه و حضور آنها از خانه خارج شود.
اما او بالاخره از پنجره طبقه دوم خانه برای فرار از آنجا خود را پایین می اندازد که پایش می شکند و این سرآغاز طلاق زهرا از همسرش می شود.
مدتی در خانه مادری می ماند که باز بعد از مدتی فرار می کند و این بار نیز مادر زهرا پس از شناسایی محل اختفای وی، او را با حکم قضایی از منزلی که می ماند، به مرکز مداخله در بحران اورژانس اجتماعی تبریز معرفی می کنند.
مددکار مرکز مداخله در بحران اورژانس اجتماعی تبریز در خصوص زهرا می گوید که او دچار اختلال شدید شخصیتی است و به همین دلیل به مرکز نگهداری بیماران روانی بهزیستی معرفی شده است.
بر اساس این گزارش خانه سلامت بهزیستی در پنج شهرستان تبریز، مرند، مراغه، میانه و بستان آباد وجود دارد.