مدتهاست به شنیدن و خواندن اخبار تلخ کودک آزاری ها عادت کرده ایم، انگار جزیی از اخبار روزانه حوادث شده اند، پدر شیشه ای فرزندش را سوزاند، کودکی در اثر کتک های ناپدریش فوت کرد، مادری فرزندش را رها کرد، کودکی هر روز از پدر و مادر معتاد یا بی مسئولیتش کتک می خورد، حقوقش رعایت نمی شود، به جای مدرسه در خیابان ها گل می فروشد، آدامس می فروشد و اینکه کودکی نمی کند.
اخبار مربوط به نادیده گرفتن حق زندگی و کودکی، کودکان آنقدر زیاد شده است که عادتمان داده است.
هر روز تعداد زیادی از کودکان در پی بی مسئولیتی والدینشان فوت یا دچار آسیب می شوند و این داستان تلخ همچنان ادامه دارد و جامعه چشم بر این کودکان بسته است.
میتوان حال یک جامعه را از رصد همین اتفاقات فهمید، چه بر سر این جامعه و مردم آمده است که اینگونه فرزندان کوچک و بی پناهش آماج بلا و سختی ها قرار گرفته اند؟ علاوه بر بُعد فردی، خانوادگی و اقتصادی خانواده ها که در بروز این گونه آسیبها تأثیر مستقیم دارد، در سطح کلان نشان از تنزل سرمایه اجتماعی، اخلاق اجتماعی و مسئولیت اجتماعی است.
اخلاق و مسئولیت اجتماعی ارتباط معکوسی با بروز آسیبهای اجتماعی دارد.
بسیاری از کودکان در اطراف و همسایگی ما مورد آزار قرار می گیرند اما ما به دلیل اینکه این کودک در خانواده است، پدر و مادرش است پس حق دارد هر طور که دلش خواست با فرزندش رفتار کند، با انفعال و بی تفاوتی میگذریم و همین سکوت و بی تفاوتی ما زمینه ساز آزار و حتی جنایت در حق کودکان می شوند.
کودکان آسیب پذیرترین عضو یک خانواده و جامعه هستند، دسترسی آنان به منابع اجتماعی کم و حتی غیرممکن است، کودکان نیازمند حمایت و مراقبت هستند و هنگامی که از سوی خانواده و والدین خود مورد آزار قرار می گیرند امکان اعلام یا اعتراض ندارند و مسئولیت اجتماعی هر انسانی این است که در ابتدا با کودکان مهربان و در مقابل آزارهایی که بر سلامت روحی و جسمی کودک تأثیر سو دارد، سکوت نکند.
در جامعه ای که کاهش سرمایه و اخلاق اجتماعی رُخ دهد، با افزایش بروز آسیبهای اجتماعی روبرو می شود و این همان هشداری است که جامعه به سمت بیماری می رود، انرژی و هزینه ای که باید صرف آبادانی و توسعه جامعه شود، صَرف درمان غیرقابل کنترل آسیبهای اجتماعی می شود، امنیت اجتماعی مختل می شود، بهداشت روانی مردم کاهش می یابد.
علاوه بر بحث مسولیت و اخلاق اجتماعی در کودک آزاری به عنوان یک آسیب اجتماعی آشکار و دردناک، موضوع مدیریت و مدیران اجتماعی کارآمد و متخصص مهم می باشد.
پیشگیری و کنترل آسیبهای اجتماعی، موضوعی نیست که به تنهایی از عهده امکانات و ظرفیت های دولتی بر بیاید.
در این امر بهره گیری از ظرفیت های مراکز اجتماعی خصوصی، سازمان های مردم نهاد، کلینیکهای مددکاری اجتماعی لازم و ضروری می باشد.
آسیبهای اجتماعی مسیری پیشرونده دارند و بسیار سریع و متنوع گسترش پیدا میکنند، بهره گیری از ظرفیت های موجود و ارتقاء ظرفیت های اجتماعی می تواند در کنترل آسیبها موثر واقع شود و این موضوع بسیار متأثر از کارآمدی مدیران اجتماعی می باشد و بهره گیری از افراد متخصص و فعال اجتماعی در کنار اعتبارات مالی و امکانات لازم می باشد.
امروزه آسیبهای اجتماعی یک موضوع فراگیر شده است و کلیت جامعه را دربرگرفته است، پیشگیری و کنترل آسیبها نیز نیازمند همکاری همگانی و احساس مسئولیت تک تک افراد جامعه است و برای پیش رفتن به این سمت امکانات و سازمان های دولتی فعال در این حوزه باید به سازمان های مردم نهاد، کلینیکهای مددکاری اجتماعی و مراکز خصوصی اجتماعی به عنوان بازوان و همراهان خود نگاه کند و از طریق این مراکز سعی در افزایش سرمایه و اخلاق اجتماعی در جامعه نمایید.
مریم عباسی | مدیر کلینیک مددکاری اجتماعی پندار و عضو هیئت مدیره کانون کلینیکهای مددکاری اجتماعی استان تهران
پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران