چهار مکانیسم مقابله ای ناکارآمد: ناتوانی در کنار آمدن با ناراحتی ها و چالش های زندگی می تواند به احساس عجز و ناتوانی منجر شود. فقدان توانایی مقابله صحیح با مشکلات، برخی افراد را در شرایطی قرار می دهد که تلاشی ناکارآمد را در راستای جلوگیری از درد کشیدن ذهنی ایجاد کنند. آن تلاش ناکارآمد همان مکانیسم های دفاعی قدرتمندی هستند که می توانند فرد را به دردسر بیندازند. به طور کلی فردی که از مکانیسم های دفاعی استفاده می کند در تلاش است تا به تنظیم هیجان دست یابد و عزت نفس خود را حفظ کند (مک ویلیامز ، ۲۰۱۰).
چهار مکانیسم مقابله ای ناکارآمد
مکانیسم های دفاعی با تغییر در شیوه ای که ما چیزی را احساس می کنیم یا تفسیر یک موقعیت وارد عمل می شوند. اما نکته اینجاست که آنها واقعیت را تغییر نمی دهند. بلکه با دور نگه داشتن احساسات غیرقابل قبول فرد از حیطه آگاهی اش، منجر به ایجاد “خود کاذب” می شود. “خود”ی که در ظاهر ناراحتی را احساس نمی کند. اما در واقع استفاده از مکانیسم های دفاعی ناکارآمد به قیمت ناتوانی در ایجاد تاب آوری تمام می شود (Gabbard et al.، ۲۰۱۲). به عبارتی در هنگام رویایی فرد با مسئله چالش برانگیز، نه تنها توانایی پذیرش درد و رنج خود را ندارد. بلکه بطرز ناکارآمدی با زوایای دردناک مسئله در ستیز است و از پرداختن به جنبه های دیگر آن غافل می ماند و نمی تواند تاب آورانه سازگاری خود را به کار بگیرد.
در ادامه می پردازیم به توصیف چند مکانیسم دفاعی دردسرسازی که سبک های مقابله ای ناکارآمد را ایجاد می کنند:
۱. فرافکنی: فرافکنی یک رفتار دفاعی است که با نسبت دادن احساسات یا انگیزه های غیرقابل قبول فرد به شخص دیگر (مثلاً “شما خودخواه ، عصبانی یا ناتوان هستید ، نه من”) از او محافظت می کند. وقتی احساسات خود را به فرد دیگری فرافکنی می کنیم، در واقع با این کار احساسات ترسناک خود را بر روی دیگری تخلیه می کنیم. از منظری دیگر، عمل فرافکنی ایجاد نوعی حواس پرتی است که به فرد اجازه می دهد مقصر واقعی مسئله موجود را نادیده بگیرد. مصداق بارز فرافکنی در ادبیات ما این ضرب المثل معروف است: ” کافر همه را به کیش خود پندارد”.
۲. تجزیه: تجزیه یا گسستگی عبارت است از ناتوانی در بیان جنبه های خاصی از تجربه فرد به زبان کلامی، چرا که فرد خودش را یک موجود واحد و یکپارچه تصور نمی کند. بلکه با استفاده از مکانیسم تجزیه، خود را فردی متشکل از تکه های جدا و گسسته می داند، احساسات غیر قابل قبول خود را از حیطه آگاهی دور نگه می دارد. ذهنیت فرد در به کار گیری این مکانیسم چنین است: “این مسئله ناگوار برای من اتفاق نمی افتد.” انگیزه ناخودآگاه تجزیه، فرار از احساسات طاقت فرسا، هیجانات و افکار آزاردهنده و اضطراب آور مربوط به حافظه رویداد آسیب زاست که به علت قابل تحمل نبودن از حیطه آگاهی فرد خارج می شوند و به بخش ناخودآگاه انتقال می یابند. بدین شیوه فرد در ظاهر مسئله را حل و فصل کرده و دردی نمی کشد. در حالی که موفقیت در درمان و تغییر پایدار مستلزم تماس فرد با جنبه های غیرقابل دسترسی آن احساسات درونی است. به عبارتی راه خروج از تروما ، گذر از آن است (اپشتین ، ۱۹۹۴).
۳. خود درمانی: ممکن است اعتیاد به عنوان یک راهکار دفاعی برای جلوگیری از احساس عجز یا ناتوانی استفاده شود (اولمان و پاول ، ۲۰۰۶). در این وضعیت فرد سعی می کند با رفتارهای اعتیاد آور، احساسات دردناک از جمله احساس تنهایی، استرس، شک و اضطراب را جبران کند. استفاده از مواد اعتیاد آور احساس پذیرش و احساس اعتماد به نفس موقتی را ایجاد می کند. با این حال، اعتیاد مانع از این می شود که فرد پریشانی خود را درک کند و ظرفیت عاطفی لازم برای تسکین خود را ایجاد کند.
۴. انکار: اصطلاح انکار (یا سرکوب) را می توان به عنوان نادیده گرفتن انتخابی اطلاعات تعریف کرد. انکار می تواند یک دفاع محافظتی در برابر اخبار غیرقابل تحمل برای ایجاد احساس امنیت کاذب باشد، مانند تشخیص قطعی سرطان. در وهله اول پذیرش این واقعیت برای فرد می تواند به حدی غیرقابل تحمل باشد که جواب آزمایشش را نپذیرد و دکتر خود را تغییر دهد. انکار نوعی خودفریبی است که فرد را از واقعیت جدا می کند. در نهایت انکار در دراز مدت ناموفق عمل می کند. زیرا با تحمیل افکار آسیب زا به بخش ناخودآگاه ذهن، موجب ایجاد اضطراب می شود. معمولا افراد برای حفظ دیدگاه مثبت نسبت به خود، در برابر خبرهای خوب و وقایع مثبت، اعتقادات خود را اصلاح می کنند اما خبرهای بد را نادیده می گیرند. به عنوان مثال، افرادی که در مصرف الکل افراط می کنند برای اینکه برچسب الکلی بودن را متحمل نشوند، اصرار دارند مشکلی در نوشیدن ندارند. اعتیاد می تواند منبعی از شرمساری وحشتناک، نفرت از خود و کم ارزش بودن خود باشد. در واقع، اولین قدم در انجمن الکلی های گمنام هم این است که ابتدا فرد بپذیرد مشکلی دارد و سپس اقدام به جستجوی منابع حمایتی و دریافت کمک کند.
مکانیسم های دفاعی شکل هایی از راهکارهای تنظیم هیجانی برای جلوگیری یا به حداقل رساندن احساساتی است که تحمل آنها بسیار دشوار است. معمولا هنگامی که امکان ترک شرایط در دنیای واقعی وجود ندارد، افراد از مکانیسم های دفاعی ناکارآمد که غالبا شکل فرار از واقعیت به خود می گیرند استفاده می کنند تا بدین طریق حداقل از لحاظ ذهنی از واقعیت فرار کرده باشند. اما این مسئله تنها پنهان کردن بخش آسیب زای هیجانات، افکار و احساسات از حیطه آگاهی است. مثل این است که یاد می گیریم از دست خودمان پنهان شویم. رشد روانشناختی مستلزم “پذیرش خود” است، “پذیرش خود” پایان بخش کشمکش های طاقت فرسایی است که به طور معمول برای تبدیل شدن خود به شخصی که آرزویش را داریم، به کار میگیریم.
سپیده سلطانی پور
روانشناس؛ مترجم و عضو تیم تخصصی تاب آوری انجمن ازدواج و خانواده کشور