مدیریت افکار توسط مددکار اجتماعی: در مباحث پیشین به اهمیت خودآگاهی در مددکاری اجتماعی پرداخته شد که اگر ما در صدد توسعه خودآگاهی باشیم لازم است مدیریت فکر را تقویت کنیم.
باتلر و هاپ در سال ۲۰۰۷ عنوان می کنند که لازم است ما دیالوگهای درونی خودمان را به نقد بکشیم چون طبق نظریه شناختی، هر نوع احساسی که اعم از شادی و غم ما تجربه می کنیم ریشه در نوع اندیشه های ما دارد و آنها به سیزده نوع از این افکار اشاره می کنند که ما در این نوشتار به تعدادی از آنها خواهیم پرداخت:
۱_فاجعه سازی: ما فکر می کنیم بلا یا مصیبتی بر ما نازل می شود مثلاً همسرمان دیر به منزل مراجعه می کند و ما فکر می کنیم حتماً با اتومبیل تصادف سختی کرده است.
۲_ تعمیم: اگر اتفاقی یکبار افتاده ما فکر می کنیم دوباره روی می دهد مثلاً اگر دوستی به ما بدقولی کرده می پنداریم همیشه به ما بدقولی خواهد کرد.
۳_اغراق سازی: ما موضوع خاصی را که با آن درگیر هستیم سخت تر از آن چیزی که هست تصور می کنیم.
۴_ذهن خوانی: فکر می کنیم که می دانیم مردم در ذهن خود به چه چیزی فکر می کنند، مثلاً من می دانم که مدیرم مرا آدم بی لیاقتی می داند.
۵_پیش بینی وقایع: مثلاً من می دانم که در آینده بدبخت می شوم.
۶_فردی سازی مسایل
۷_سرزنش کردن خود وقتی که مقصر نیستیم
۸_فکر کردن به اینکه اوضاع بهتر بود اگر شرایط متفاوت تر بود: مثلاً اگر من پولدارتر بودم خوشحالتر بودم
ادامه دارد …
منبع: Skills for social work Andy Mantell,2013,Pp 23 (صفحه ۲۴)
فاطمه جعفری | دکتری مددکاری اجتماعی
پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران