مددکاری اجتماعی به مثابه پدافند آسیبهای اجتماعی و ضرورت سازماندهی آن
فهرست عناوین مطلب
مددکاری اجتماعی به مثابه پدافند آسیبهای اجتماعی و ضرورت سازماندهی آن
این یادداشت پیرو مصاحبه اخیر نویسنده (مجتبی اسلامی) تحت عنوان «طرح تشکیل سازمان نظام مددکاری اجتماعی در دستور کار مجلس دوازدهم باشد» و مباحث مطروحه در آن است.
مقدمه
پدافند غیرعامل (passive defense) نوعی دفاع غیرنظامی است؛ و به مجموعه اقداماتی گفته میشود که به جنگافزار نیاز ندارد و با اجرای آن میتوان از وارد شدن خسارات مالی به تأسیسات حیاتی و حساس نظامی و غیرنظامی و تلفات انسانی جلوگیری نموده یا میزان این خسارات و تلفات را به حداقل ممکن کاهش داد.
بنابر این تعریف از پدافند غیرعامل، آسیب های اجتماعی را میتوان بحرانی تلقی کرد که برای پیشگیری از بروز مجدد آنها یکی از مهمترین واحدهایی که برای آن در نظر گرفته شده، مددکاری اجتماعی می باشد، گرچه مددکاری اجتماعی در بسیاری از موارد با آسیب های اجتماعی به صورت مستقیم برخورد می کند و به رفع آنها می کوشد و از همین رو می توان آن را هم پدافند عامل و هم غیرعامل آسیبهای اجتماعی قلمداد کرد.
بحث
آیا مددکاران اجتماعی برای پیشبرد هر چه بهتر پدافندی آسیب های اجتماعی، نیاز به یک نظام صنفی منسجم و سازماندهی شده که منافع آنها را در نظر بگیرد دارند؟
به نظر می رسد که جواب آری باشد، زیرا افراد پراکنده در سطح کشور به عنوان مددکاران اجتماعی نمی توانند وظیفه پدافندی خود را انجام دهند تا زمانی که سازماندهی نشوند.
حرفه مددکاری اجتماعی در صورت سازماندهی نشدن توسط یک سازمان مشخص و تخصصی مددکاری اجتماعی، فشل نشان می دهد و به دلیل گستردگیِ این رشته و درهم آمیختگیِ آن با بسیاری از رشته های علوم اجتماعی و روانشناختی، این توهم به وجود میآید که هرکسی با مقداری از کسب دانش مددکاری اجتماعی می تواند صلاحیت عملی آن را به دست آورد.
سازماندهی مددکاری اجتماعی در ایران از این جهت ضرورت دارد که به مراتب عدیده کسوت مددکاری اجتماعی به تنِ غیر مددکاران اجتماعی دیده شده و در این مورد کافی است به مراکز بهزیستی دولتی و بسیاری از نهادهای دولتی دیگر که واحد مددکاری اجتماعی دارد، سر زد.
مددکاران اجتماعی امروزه پس از فارغ التحصیلی، دغدغه شغل دارند و این در حالی است که بسیاری از غیرمددکاران در جای آنها قرار گرفته اند و همچنین به دلیل نبودنِ نظامی که به شدت منافع مادی آنها را پیگیری کند و از حقوق آن ها دفاع کند، حرفه مددکاری اجتماعی به خوبی به سازمانهای دیگر معرفی نشده و نتیجه اش این می شود که به راحتی سازمانها برای انجام وظایف مرتبط با مددکاران، غیر آنها را از رشته های جامعه شناسی، روانشناسی و … پذیرش می کنند.
تشکیل سازمان نظام مددکاری اجتماعی از این جهت ضروری است که این رشته ظرفیتی دارد که به راحتی می توانند افرادی غیر حرفه ای در آن به عنوان مددکار اجتماعی نقش مددکاران را بازی کنند و به دلیل سیالیت و پیچیدگی آسیبهای اجتماعی، کمتر کسی متوجه نقصان کار آنها می شود و به همین دلیل تشکیل سازمان برای جلوگیری از این اقدامات و ساخت پیکره ای برای نظام بندی این گونه اقدامات می باشد زیرا در غیر اینصورت مددکاری اجتماعی همچنان پراکنده کاری را در پیش می گیرد و همچنان به عنوان آچارفرانسه برای نهادهای گوناگون به کار گماشته می شود.
شایان ذکر است که تقلیل سازمان مددکاری اجتماعی به کانون کلینیک های مددکاری اجتماعی از اشتباهات فاحشی است که قابل چشم پوشی نیست.
مددکاری اجتماعی از آن حرفه هایی است که کلینیکال نیست و مددکار در بستر باز اجتماعی در قالب نهادها و بازدید از گروهها و افراد مراجع آسیب دیده فعالیت می کند. در غیر اینصورت تفاوتی بین مددکار اجتماعی با مشاوران و روانشناسان وجود ندارد.
بنابراین اولویت مددکاری اجتماعی به مثابه پدافند عامل و غیرعامل آسیبهای اجتماعی، توانمندسازی جامعه در بستر خود جامعه است نه در بستر کلینیک.
اما از آنجا که این اقدامات مددکارانه بهتر است در بستری منجسم صورت بگیرد غالباً مددکاران در نهادهای مختلفی مانند مدارس، بیمارستان، کمپ های ترک اعتیاد و … به کار گرفته می شوند و از همین جهت شاخه های مختلفی نیز برای این رشته پدید آمده که مددکاران اجتماعی به فراخور تخصص خود در مراکز مربوطه فعالیت می کنند مانند مددکاری سالمندان، مددکاری کودکان و نوجوانان، مددکاری زندانیان و … .
مددکاری اجتماعی بخشی از زندگی فرد مراجع است و مهمترین تفاوت آن با روانشناسان در همین نکته نهفته است. برخلاف روانشناس، مددکار اجتماعی بازدید از منزل دارد و با به دست آوردن شواهد و مدارک و ارائه به بالادستی ها و التیام حضوری به افراد منزل، مسکنی اجتماعی و نه خصوصی برای مردم است.
مددکاری اجتماعی در ایران تا زمانی که در قالب سازمانی صنفی در کنار فعالیتهای علمی، منسجم نشود همچنان پیشرفت نخواهد کرد و به عنوان بخش غیر مهم نهادهای مختلف نگریسته می شود.
با دلایل ذکر شده در بالا مشخص می شود که مددکاری اجتماعی از آن نوع حرفه هاییست که گسترشش نیاز به سازمان دارد و به این شکل نیست که ابتدا گسترش بیابد سپس به فکر سازمان بود گرچه مددکاری اجتماعی گسترش نسبی را در ایران دارد اما درجازدن در تشکیل سازمان نظام مددکاری اجتماعی، تنها سرخوردگی مددکاران اجتماعی تازه فارغ التحصیل، به دست دیگران افتادن فعالیتهای این حرفه و نگاه سطحی نهادها و افراد به این رشته را به دنبال دارد.
این سازمان می تواند انعکاس دهنده دشواری های این رشته باشد و اساساً پیگیری حقوق صنفی و ترفیع دستمزد مددکاران اجتماعی را به دنبال داشته باشد.
حقوق مددکاران اجتماعی با میانگین پایینترین رده از ارگانهای وزارتخانه ها برابر است و این در حالی است که مددکاران اجتماعی در برخورد روزانه و اقدام برای رفع و کاهش بسیاری از مسایل اجتماعی، بار روانی سنگینی را بر دوش خود حمل میکنند که حتی می تواند این حرفه را به عنوان مشاغل سخت محسوب کرد.
نتیجه گیری
آنچه گفته شد، ضرورت سیستم سازی مددکاری اجتماعی در قالب سازمانی منسجم را نشان میدهد که هدف اصلی اش تامین حقوق صنفی مددکاران اجتماعی و تخصصی کردن آن با دادن پروانه اشتغال به مددکاران اجتماعی حرفه ای است.
خدمات مددکاری اجتماعی را با دو انجمن علمی و غیر علمی و کانون پادرهوای کلینیک های مددکاری اجتماعی نمی توان سازماندهی کرد چنانکه شواهد گویای آن است.
کشور برای جلوگیری از آسیبهای احتمالی اجتماعی و اقدام برای رفع آسیبهای به وقوع پیوسته اجتماعی، ناچار است که با سازماندهی در قالب سازمان نظام مددکاری اجتماعی، مددکاران را از این سردرگمی خارج کند تا سرمایه های اندوخته شده توسط مددکاران در دانشگاه ها به راحتی هدر نرود.