مددکاری اجتماعی در مناطق روستایی

ایجاد رابطه کارآمد در مداخله مددکاری اجتماعی با کودکان در مناطق روستایی

مداخله مددکاری اجتماعی با کودکان: مسلماً مددکاری اجتماعی، تا حد بسیار زیادی نسبت به بسیاری از مشاغل دیگر، مبتنی بر اعتقاد به ارزش های انسانی است. این حرفه همچنین از نظر تأثیر، وابستگی زیادی به ایجاد و حفظ روابط موثر با کودکان، نوجوانان و بزرگسالانی دارد که از آنها حمایت می کند. اگر این روابط به خوبی برقرار نشوند، یا پایدار نباشند، و به طور کلی در صورت عدم موفقیت، عواقب آن می تواند برای برخی از آسیب پذیرترین افراد جامعه جدی و در نهایت کشنده باشد. مسلما این موضوع به این معنا نیست که مددکاران اجتماعی به تنهایی مسئولیت نگهداری از شبکه کامل روابط را بر عهده دارند و مدیران ، کارفرمایان و آژانس هایی که مددکاران اجتماعی با آنها درگیر هستند در ایجاد شرایطی که می توانند روابط مثبت را شکوفا کنند، نقشی ندارند. اما مسئولیت اصلی همچنان وجود دارد و در عملکرد مددکاران اجتماعی نهفته است. این نوشتار به این موضوع می پردازد که ساخت روابط کارآمد و موثر در مداخله مددکاری اجتماعی در شرایطی که مددکار اجتماعی در روستا، مناطق محروم و فاقد خدمات روانشناسی مشغول خدمات رسانی است تا چه حد مهم و اصول آن چیست.

توجه به این نکته مهم است که مددکاری اجتماعی در سطح محلی نیز، گاهی با این موضوع موازی می گردد و بسیار ضروری است که مددکاران اجتماعی از مهارت های لازم و گاه بیش از تعاریف معمول برای خدمات رسانی برخوردار باشند. وجود ارتباطات موثر و مهارت های لازم برای ایجاد ارتباط با مددجو در حرفه مددکاری اجتماعی چیز جدیدی نیست و همواره به عنوان یکی از کدهای اخلاقی و مهارت های مهم در این حرفه از آن یاد شده است. همچنین برقراری ارتباط موثر یکی از مهارت های مهم در شیوه های مداخله و حتی درمان در مددکاری اجتماعی است. مددکاران اجتماعی معمولا با خانواده ها، کودکان و نوجوانان در شرایط بسیار استرس زا و بحرانی در ارتباط هستند و خدماتی را جهت درمان، بهزیستی و توانمند سازی ارائه می دهند. توجه به این نکته بسیار مهم است که هنگامی که مددکاران اجتماعی با کودکان در مناطق محروم و یا روستایی کار می کنند و قرار است تا خدماتی را در جهت توانمند سازی، بهزیستی و کاهش آسیب های آنها ارائه دهند، باید به صورت مستقیم و تخصصی با این کودکان ارتباط برقرار کنند، حال آنکه با چالش های محیطی، خانوادگی و کمبود امکانات مواجه می گردند. شنک در مقاله ای در سال ۲۰۰۴ در این باره می نویسد: ” از مددکاران اجتماعی که در مناطق محروم و یا روستایی مشغول به کار هستند انتظار می رود تا با مداخلات تخصصی بسیاری از درمان ها را به بهترین نحو انجام دهند. بسیاری از این مددکاران اجتماعی مهارت های لازم برای ارائه خدمات تخصصی را ندارند و تمایل دارند تا مددجو را ارجاع دهند. این در حالی است که با مشکل فقدان امکانات و عدم دسترسی به سایر متخصصین روبرو می شوند”. بنابراین با توجه به اینکه در بسیاری شرایط ممکن است گزینه های ارجاع در مناطق روستایی و محروم محدود باشد، ارائه خدمات و مداخله مستقیم و حرفه ای به کودکان توسط مددکاران اجتماعی توصیه می گردد. در این نگارش با مرور چندین مقاله در این خصوص، نکات مهم و چالش های قابل پیش بینی مددکاری اجتماعی در مناطق محروم و یا روستایی ارائه خواهد شد. مددکار اجتماعی در روستاها و مناطق محروم:
اگر مددکار اجتماعی در مناطق محروم و یا روستایی مشغول به کار است و در این مناطق لزوم خدمات رسانی به کودکان وجود دارد، می بایست مداخلات تخصصی ارائه دهد. بنابراین لازم است تا به کودکان کمک کند تا در فرآیند خدمات رسانی، مشاوره و درمان، مشارکت داشته باشند. جلب مشارکت کودکان روستایی در فرآیند خدمات مددکاری اجتماعی، به برقراری ارتباط موثر و وجود مهارت های ارتباطی و شنیده شدن این کودکان بستگی دارد. اگر چه مهارت های برقراری ارتباط بسیار مهم است اما باید توجه داشت که این مهارت ها از جمله مهارت های پایه ای در مددکار اجتماعی نیز هستند. بنابراین آنچه بسیار مهم است وجود مداخلات و درمان های خلاقانه همچون بازی درمانی و هنر درمانی است. این نوع مداخلات که مددکار اجتماعی باید تخصص ویژه ای در آنها داشته باشد، انگیزه و تمایل کودک برای طی کردن مسیر درمان را نیز افزایش خواهد داد.

واقعیت این است که این نوشتار قصد دارد تا در ارتباط با خدمات مددکاری اجتماعی به کودکان روستایی و مناطق محروم به دو موضوع مهم اشاره کند: اول اینکه لازم است مددکار اجتماعی مهارت های تخصصی در حوزه کاری خود مانند مشاوره، مداخله و درمان را به خوبی فرا گرفته باشد تا در صورت عدم وجود امکان ارجاع، خدمات رسانی را به بهترین شکل انجام دهد. دوم اینکه لازم است تا ارتباط موثر، شیوه های جلب مشارکت کودکان، مداخلات خلاقانه و درمان های تخصصی را بداند. به عبارت دیگر مددکاران اجتماعی در جوامع روستایی صرف نظر از مشکلات موجود در جوامع روستایی برای ارائه مداخلات درمانی فردی به کودکان به چالش کشیده می شوند و لازم است تا این چالش ها را بدانند.

دلیل اصلی ایجاد ارتباط موثر با کودکان از منظر مددکاری اجتماعی ایجاد بستری برای حمایت و جلب مشارکت است. در واقع ایجاد ارتباط موثر با کودک باعث می گردد تا اعتماد او برای گفتگو و فاش کردن اطلاعات دشوار تسهیل گردد. مددکاران اجتماعی در ارتباط با کودکان روستایی و یا کودکان در مناطق محروم در ابتدا باید یک ارتباط موثر ایجاد کنند تا کودکان احساس امنیت کرده و قادر به بیان مشکلات و ابراز خود باشند.

عوامل زمینه ای مناسب که بر یک ارتباط موثر بین مددکار اجتماعی و مددجوی او تاثیر گذار است:

اولین عامل زمینه ای در ایجاد یک ارتباط موثر با مددجوی کودک، ایجاد امنیت است. کرول در مقاله ای در سال ۲۰۱۰ عنوان می کند که مددکار اجتماعی باید دنیا را از دیدگاه مددجوی خود ببیند و این در مناطق محروم و روستایی به علت تفاوت های جغرافیایی و اجتماعی بیشتر مورد نیاز است. همچنین گلیکن، سیبری و همکاران در مقاله ای که در سال ۲۰۱۱ به چاپ رسیده است معتقد هستند بر اساس رویکرد های روان پویایی رفتار توسط ناخودآگاه و انتظارات حاصل از تجربیات اولیه تعیین می گردد. بنابراین مددکار اجتماعی باید زمینه های موقعیتی و مهم در زندگی کودک را درک کند. همچنین آنها معتقد هستند با توجه به اینکه در حال حاضر در بسیاری کشورها آسیب های اجتماعی کودکان شهری و روستایی مشترک است (مانند اعتیاد به مواد و الکل والدین)، لازم است تا مددکاران اجتماعی به این نکته توجه کنند که این کودکان نیز مانند بسیاری کودکان دیگر، بزرگسالان را افرادی ناامن، غیر قابل پیش بینی و غیر قابل اعتماد می دانند. از این رو مددکار اجتماعی باید بداند که تجارب کودکان در مناطق محروم و روستایی، دیدگاه ها و و رفتارهای آنها را شکل می دهد و گاهی نیز آنها قربانیشرایط اجتماعی، باورهای غلط، جرائم والدین و یا محیط جرم خیز هستند. کرول نیز در ادامه مقاله خود به این موضوع مهم می پردازد که آمار قابل توجهی در بین کودکان روستایی از وجود سبک های دلبستگی ناایمن خبر می دهد که باعث می شود این کودکان در ایجاد روابط سالم ناتوان باشند.

به طور کلی مقالات مورد مطالعه در ارتباط با مددکاری اجتماعی در مناطق محروم و یا روستایی نشان می دهد هنگامی که مددکار اجتماعی قصد خدمات رسانی به کودکان را دارد باید سطح امنیت، پیش زمینه زندگی و تجربیات و همچنین ارتباط با اعضای خانواده کودک را در عرض ۲۴ تا ۴۸ ساعت و بر اساس اطلاعات موثق مورد بررسی قرار دهد و با ایجاد ارتباط موثر، امنیت و حمایت، اعتماد کودک را جلب کند. در این بین ارزیابی سطح امنیت کودک نیز بسیار مهم است که نشان دهنده نوع مراقبت و محافظت از او است.

نقش والدین به عنوان بخش مهمی از فرآیند خدمات رسانی مددکاران اجتماعی:

نکته قابل تامل در ارتباط با مددکاری اجتماعی کودکان در مناطق محروم و روستایی، نقش مهم و نفوذ غیر قابل انکار والدین و خانواده است. اغلب پذیرش یا عدم پذیرش و به طور کلی نوع برخورد والدین با مددکاران اجتماعی، در تصویری که کودکان از مددکاران اجتماعی دارند موثر است. اگر والدین رفتار سرد و برداشت منفی با مددکار اجتماعی داشته باشند به احتمال قوی برخورد کودکان نیز منفی و از روی ترس خواهد بود که این خود باعث فاصله گرفتن و عدم شکل گیری موفق یک ارتباط خواهد شد و یا اینکه کار مددکار اجتماعی را بسیار سخت خواهد کرد. از این رو نقش خانواده در خدمات رسانی به کودکان روستایی بسیار حیاتی است و نباید دست کم گرفته شود. همچنین ممکن است والدین از قبل با کودکان هماهنگ کنند که چه مواردی را به مددکاران اجتماعی بگویند یا چه چیزهایی را پنهان کنند.
بر این اساس بسیار مهم است که مددکاران اجتماعی خانواده ها را در کنار خود و برای مشارکت بیشتر نگه دارند و آنها را با سنجش نظرات و پیشنهاداتشان در فرآیند کار خود سهیم کنند. همچنین شنیده شدن خانواده، شفاف بودن با آنها و پرسش در مورد مسائل و مشکلات بسیار مهم و کارگشا خواهد بود.

اما نقش آگاهی رسانی تا چه اندازه در همراهی و مشارکت خانواده ها و والدین موثر است؟ والدین ممکن است نقش ایجاد تغییرات در کوتاه مدت را به راحتی به مددکار اجتماعی بسپارند. اما با تحت فشار قرار دادن او و یا وجود انتظاراتی مبنی بر سرزنش و تنبیه یا نصیحت فرزندانشان، مددکار اجتماعی را از رسالت و رفتار حرفه ای دور کنند. در اینجا نقش آموزش و آگاهی به والدین در روستاها و مناطق محروم بیش از پیش مهم و ضروری می نماید. مددکاران اجتماعی بایستی والدین را آموزش داده و آنها را برای مداخلات کودکان با خود همراه کنند. در این صورت والدین از نقش های دستوری و انتظارات مخرب و غیر واقع بینانه از مددکاران اجتماعی فاصله خواهند گرفت.

موانع رویکردهای مبتنی بر رابطه موثر برای مددکاران اجتماعی در مناطق محروم و یا روستایی:

در مقاله ای که توسط مروه و کاسان در سال ۲۰۰۷ نوشته شده است نکات مهمی از محدودیت ها و موانع برای مددکاران اجتماعی برشمرده شده است. نگارندگان در این مقاله این پرسش اصلی را مطرح می کنند که آیا در مناطق محروم، جرم خیز و یا روستایی، همواره مددکاران اجتماعی فرصت برقراری ارتباط موثر را دارند؟ اگر با بحران مواجه باشند و یا کودکی در خطر باشد عملا فرصت محدودی برای برقراری ارتباط موثر وجود دارد؟

این مقاله به این موضوع اشاره دارد که نباید فراموش کنیم که گاهی مددکاران اجتماعی در یک مداخله در بحران قرار دارند. از سوی دیگر بسیاری نهادها و سازمان ها دستورالعمل هایی برای مددکاران اجتماعی در نظر می گیرند که آنها را از برقراری ارتباط عمیق، منع و به حل بحران به سرعت و در لحظه تشویق می کنند. در همین مقاله همچنین عنوان می گردد که در برخی کشورها تعداد بالای پرونده ها و یا تاکید بر کمیت به جای کیفیت باعث می گردد تا مددکاران اجتماعی دچار فرسودگی شغلی و استرس شوند که این بر عملکرد آنها و ایجاد رابطه موثر با مددجو تاثیر منفی خواهد داشت. همچنین روچ در مقاله ای در سال ۲۰۱۰ عنوان می کند که شرایط نامناسب جغرافیایی و اجتماعی روستا و همچنین مسافت دور و سختی دسترسی به روستا یا مناطق محروم نیز می تواند بر عملکرد مددکاران اجتماعی و عدم وجود انرژی و انگیزه برای برقراری ارتباط موثر با مددجو و یا ارائه خدمات مناسب به آنها تاثیر گذار باشد.

آیا مددکاران اجتماعی در مناطق محروم و روستایی برای درمان و برقراری ارتباط با کودک به امکانات خاصی نیاز دارند؟

لندرت در سال ۲۰۱۲ تحقیق بر روی کودکان روستایی انجام داد تا بفهمد که آنها در مراجعه به مرکز مددکاری اجتماعی در روستا به چه امکانات درمانی نیاز دارند و نسبت به استفاده از کدام وسایل بازی واکنش مثبت تری نشان می دهند. او در این تحقیق به این نتیجه رسید که مددکاران اجتماعی برای برقراری ارتباط با کودکان در مناطق روستایی قطعا به وسایل و امکانات برای بازی درمانی نیاز دارند. اما تجربیات این مقاله نشان می دهد که کودکان روستایی و مناطق محروم با توجه به سبک زندگی و ساختار اجتماعی و همچنین به این دلیل که در معرض فضاها و بازی های خلاقانه نبوده اند، توانایی مشارکت در برخی بازی ها را ندارند. بنابراین نوع بازی و تناسب آن با سن، خلاقیت، ساختار اجتماعی و نوع درمان مناسب است. همچنین نتایج این مقاله اضافه می کند که عدم دسترسی به مکان مناسب و خصوصی برای آموزش و بازی درمانی کودکان در روستاها می تواند فرآیند های درمانی را با مشکل مواجه سازد.

انگ زنی و سردرگمی نقش، در مواجه با مددکاران اجتماعی در روستاها و مناطق محروم:

مددکار اجتماعی کیست، چه نقشی دارد و در جامعه روستایی یا مناطق محروم به دنبال چیست؟

اینها سوالاتی است که برای خانواده ها و کودکان در جوامع مورد نظر پیش خواد آمد. اسپری و جودت در مقاله ای در سال ۲۰۱۱ به این موضوع مهم اشاره دارند که اگر مددکار اجتماعی در ابتدای حضور خود به معرفی و شفاف سازی نقش خود نپردازد ابهامات زیادی برای والدین و استرس شدیدی برای کودکان به وجود خواهد آمد. والدین در بسیاری موارد فکر می کنند که نقش مددکار اجتماعی تربیت و تنبیه کودکان و حتی نصیحت آنان است و کودکان به علت ابهامات موجود دچار استرس هایی خواهند شد مبنی بر اینکه مددکار اجتماعی چه کسی است و با آنها چه کاری دارد. همچنین این مقاله اضافه می کند که عدم شفاف سازی نقش و وظایف از سوی مددکاران اجتماعی ممکن است فرآیند مشارکت در درمان را نیز تحت الشعاع قرار دهد. زیرا کودکان در مناطق روستایی و محروم به علت محدودیت در روابط ممکن است به مددکار اجتماعی اعتماد نکنند و یا اینکه از تعامل با او اجتناب کنند. اما نکته بسیار مهم در این مقاله این است که در بسیاری موارد ساختار فرهنگی و اجتماعی در یک جامعه روستایی یا محروم و جرم خیز مراجعه به مددکار اجتماعی، همکاری با او و حضور او در منزل را، شرم آورد و نشان از وجود یک ضعف بزرگ قلمداد می کند. همچنین ممکن است خانواده داستان های ترسناکی را در مورد مددکاران اجتماعی به کودکان منتقل کرده باشند. بنابراین لازم است تا مددکاران اجتماعی ضمن ایجاد ارتباطات موثر نقش خود را به صورت شفاف توضیح داده و در جهت انگ زدایی از حرفه خود اقدام کنند. گفتگو با والدین، افراد ذینفوذ و ذینفع و همچنین کودکان از جمله راهکارهای موثر در این ارتباط است.

مقاومت کودکان در برقراری ارتباط با مددکار اجتماعی در روستاها و مناطق محروم:

انگل و هولیمان در مقاله ای در سال ۲۰۰۲ عنوان کردند که مقاومت را از دیدگاه گشتالت به عنوان “مبارزه بین بخشی از خود که تمایل به تغییر دارد و بخش دیگری از خود که خواهان ثبات و حفظ وضعیت موجود روانشناختی است”، بررسی کردند. در این مقاله نگارندگان توضیح می دهند که مددکاران اجتماعی مورد مطالعه آنها در مناطق محروم و روستایی گزارش داده اند که کودکان اغلب در فرآیند مداخله و درمان، از حضور در جلسات خودداری می کنند، غیبت های زیادی دارند، بی حوصله هستند، نگرش پرخاشگرانه دارند و یا اینکه از شرکت در فعالیت های گروهی ممانعت می کنند. این کودکان حتی پس از انجام فعالیت های یخ شکن نیز همچنان با عکس العمل هایی همچون عصبانیت، بی حوصلگی، ناتوانی و اضطراب، ناامیدی و استیصال، عدم مشارکت در فرآیند خدمات مددکاری اجتماعی را نشان دادند.
نتایج این مقاله نشان می دهد که مقاومت کودکان روستایی ناشی از عوامل گوناگونی از جمله تاثیرپذیری از والدین، وقایع قبل از جلسه درمان و آشنایی با مددکار اجتماعی، بی اعتمادی، کم رویی، حس شرم و خجالت از قضاوت مردم و اطرافیان، انگ زنی به این حرفه، دلایل مراجعه و همچنین نوع شخصیت مددجو می باشد.

اما روچ در مقاله خود در ارتباط با همین موضوع معتقد است مقاومت در کودکان روستایی بیشتر نتیجه رابطه نامناسب با آنها است و اغلب مددکاران اجتماعی در برقراری رابطه با این کودکان دانش تخصصی کافی ندارند. روچ این نتیجه گیری را بر مبنای بخشی از نتایج مقاله خود انجام داده است که در آنها مددکاران اجتماعی که به صورت داوطلبانه در این تحقیق شرکت داشتند اعلام کرده اند که اغلب در مواجه با مقاومت کودکان روستایی کنترلی بر اوضاع ندارند و نمی دانند چه راهکارهایی مناسب است.

مهارت های مددکاری اجتماعی در ارتباط با کودکان روستایی و مناطق محروم:

گلدفرید و داویلا در مقاله ای عنوان می کنند که مهارت های لازم مددکاری اجتماعی در خدمات رسانی به کودکان روستایی و یا ساکن در مناطق محروم بر اساس کدهای اخلاقی مددکاری اجتماعی و همچنین مهارت های لازم برای جامعه روستایی و محروم است. این مهارت ها به شرح زیر است:

– مددکار اجتماعی در برخورد با این کودکان باید کدهای اخلاقی شامل همدلی، احترام، عدم قضاوت و انگ زنی را رعایت کنند. همچنین آنها باید حقوق کودک را به خوبی بدانند و با او با احترام برخورد کنند. همچنین حفظ محرمانگی یکی دیگر از کدهای اخلاقی در مددکاری اجتماعی است که مددکاران اجتماعی ملزم به رعایت آن هستند.
– مددکار اجتماعی در برخورد با این کودکان باید با اصول مشاوره آشنایی کامل داشته باشد و درمان های خلاقانه از جمله بازی درمانی و هنر درمانی را فرا گرفته باشد.
– مددکار اجتماعی در برخورد با این کودکان باید شناخت کافی از ساختار اجتماعی، ارتباط اعضای خانواده با کودک، مشکلات خانواده و همچنین ویژگی های جغرافیایی و تجربیات گذشته و پیش زمینه های کودک، داشته باشد.
– مددکار اجتماعی در برخورد با این کودکان باید به ایجاد امنیت برای کودک بپردازد. ایجاد امنیت برای کودکی که در فقدان امکانات و امنیت قرار دارد بسیار مهم است. مددکار اجتماعی می تواند از تقویت مثبت استفاده کند و باید این نکته را بداند که تقویت مثبت با تعریف و تمجدید متفاوت است. تقویت مثبت نباید بر اساس تایید یا عدم پذیرش رفتار کودک باشد. زیر در این صورت ممکن است کودک رفتار خود را تغییر دهد تا مددکار اجتماعی را راضی نگه دارد و یا اینکه رفتارهایی را حذف کند یا خود ابرازی را متوقف کند تا با عدم تایید مددکار اجتماعی مواجه نگردد. در عوض تقویت مثبت باید بر مبنای ارزش های فردی کودک و توانایی های واقعی او باشد تا در کودک احساس امنیت کند و از این رو یک ارتباط موثر و مبتنی بر اعتماد شکل گیرد.
– مددکار اجتماعی در مواجه با این کودکان باید برای هر کودک یک طرح مداخله مجزا داشته باشد و نسبت به روند درمانی حساسیت نشان داده و وقت کافی داشته باشد. لازم است تا مددکار اجتماعی تمام موارد مزاحم که بر کار او تاثیر می گذارد را بررسی و تا جای ممکن حل کند. همچنین وجود طرح مراقبت برای هر کودک و نظم دهی به فرآیند درمانی بسیار ضروری است.
– مددکاران اجتماعی در مواجه با این کودکان باید در یک مرحله قبل از ارتباط با کودک، با خانواده او نیز ارتباط برقرار کنند و به جمع آوری اطلاعات و داده ها در مورد کودک پرداخته و خانواده را با خود همراه کنند. در این مرحله اضطراب و افکار منفی خانواده کاهش می یابد و آنها در مسیر درمانی همکاری بیشتری خواهند داشت. همچنین برای خدمات رسانی به این کودکان لازم است تا از قبل در مورد جلسه مددکاری به آنها اطلاع داده شود زیرا تحقیقات نشان می دهد این کودکان با توجه به عدم وجود اطلاعات کافی در مورد مددکار اجتماعی و یا احیانا برخورد و تاثیر خانواده، دچار دلهره و استرس خواهند شد.
– مددکاران اجتماعی در مواجه با این کودکان و در اولین برخورد باید از کودک بپرسند که دوست دارد با چه نامی صدا زده شود. همچنین در برخورد اول نیازی نیست مددکار لزوما شروع به صحبت کند و یا سوال خاصی بپرسد. به این معنا که بهتر است در طول این مرحله که مرحله آشنایی کودک با مددکار اجتماعی است بودن در حضور یکدیگر و مشغول کاری مثل نقاشی کشیدن یا بازی با گل رس انجام شود تا انجام دادن مراحل مشاوره یا پرسش و پاسخ. این کار به این دلیل است که حس امنیت کودک افزایش می یابد. پس از آن مددکار اجتماعی می تواند تنها اتاق مشاوره را برای آشنایی بیشتر به کودک نشان دهد و برای او توضیحاتی متناسب با سن بدهد که این اتاق برای چه کاری است.
– مددکاران اجتماعی در مواجه با این کودکان باید برای تثبیت موقعیت در کنار آنها باشند. مثلا در هنگام ورود از پشت میز خود برخواسته و آنها را برای ورود به اتاق و نشستن هدایت و راهنمایی کنند.
– مددکاران اجتماعی در مواجه با این کودکان و در جلسات اول باید از گفتگوهای ساده با موضوعاتی ساده شروع کنند. به جای تمرکز اولیه بر مشکل از علاقه مندی ها و دوستان او بپرسید و اجازه دهید تا ابتدا یک ارتباط محکم شکل بگیرد. همچنین این رویکرد از میزان استرس و نگرانی کودک و یا شرم و خجالت احتمالی او کاسته و به کودک اجازه می دهد تا قدری بر موقیت تسلط داشته باشد. اما توجه داشته باشید که برخی کودکان نیز دوست دارند به سرعت در مورد مشکل خود صحبت کنند و در صورت وجود تاخیر در این امر از سوی مددکار اجتماعی دچار استرس و یا خشم می شوند. بنابراین در عین حال که کودک را با یک برخورد گرم اولیه مواجه می کنید دقت داشته باشید که تا چه حد تمایل به ادامه گفتگو بر سر موضوعات ساده دارد و تا چه حد تمایل دارد به موضوعات مهم تری بپردازد.
– مددکار اجتماعی باید برای کودکان در مناطق محروم و یا روستایی نقش خود را به صورت شفاف توضیح دهد. زیرا این کودکان تنها در این صورت می دانند که مددکار اجتماعی کیست و باید چه نوع رابطه ای با او برقرار کنند و یا چه نوع انتظاری از او داشته باشند. در غیر این صورت ایجاد رابطه با کودک به خطر خواهد افتاد.
– مددکاران اجتماعی باید بدانند که زبان کودک رفتار او است. بنابراین لازم است مددکاران اجتماعی برای برقراری ارتباط با کودک و شناسایی مشکلات او بازی درمانی و هنر درمانی را به خوبی فرا گرفته باشند. در واقع در سبک پرسش و پاسخ کودک چندان درگیر فرآیند درمانی نخواهد شد و در مواقعی که مسئله و مشکل او برای بیان کردن بسیار سخت است(مثلا آزار جنسی) سبک های گفتگو مانع از ابراز خود در کودک خواهد شد. همچنین درمان های خلاقانه به کودک انگیزه شرکت در جلسات بعد و ادامه مسیر درمانی را خواهد داد.
– لازم است تا مددکاران اجتماعی پیش از پایان جلسات مددکاری اجتماعی کودک را مطلع کنند تا او احساس طرد نکند. همچنین در طول جلسات درمانی مشارکت کودک و ارائه قدرت نسبی به او الزامی است زیرا در این صورت کودک احساس می کند قدرتی که طی آسیب از او گرفته شده است به او باز گردانده خواهد شد.

نتایج :
1- آنچه مشخص است این که کودکان روستایی و یا ساکن در مناطق محروم، آشنایی گسترده ای با وسایل بازی و استفاده از آنها ندارند بنابراین مددکاران اجتماعی باید پیش از شروع بازی درمانی اطلاعاتی متناسب با سن و نوع آشنایی کودکان داشته و سپس این درمان را آغاز کنند.
2- به علت عدم وجود امکانات درمانی در این مناطق لازم است مددکاران اجتماعی دوره های لازم را در حد گسترده و تخصصی فرا بگیرند و به جای تاکید بر ارجاع که اغلب امکان آن وجود ندارد خود فرآیند درمانی را به انجام رسانند. بنابراین علاوه بر آموزش وجود یک سوپروایزر و ناظر از راه دور نیز بسیار مهم است.
3- توجه به دلیل مقاومت در بین کودکان روستایی و مناطق محروم برای برقراری ارتباط با مددکاران اجتماعی بسیار مهم است.
4- مددکاران اجتماعی باید ابتدا ارتباط قوی در سطح محلی و خانوادگی ایجاد کنند تا مانعی برای خدمات رسانی به کودکان ایجاد نشود.
5- لازم است بهترین برنامه ها برای درگیر کردن کودکان، برقراری ارتباط موثر و جلب مشارکت و اعتماد آنها ارائه و عملی گردد.
6- مددکاران اجتماعی در این مناطق باید کدهای اخلاقی و مهارت های تخصصی را به طور کامل رعایت کنند.
7- ویژگی های حرفه ای مددکاران اجتماعی در نزدیک شدن به مددجو بسیار مهم و شخصیت او نیز بسیار تاثیر گذار است. همچنین کیفیت تعامل با کودک است که مشخص می کند مسیر درمان و نوع گفتگوی مددکاران اجتماعی با کودک به یک نتیجه تاثیر گذار ختم خواهد شد و یا اینکه مسیر درمانی را متوقف خواهد کرد.

منابع :

– ENGLE, D. & HOLIMAN, M. 2002. A gestalt-experiential perspective on resistance. Psychotherapy in Practice,58(2):175-183.
– GOLDFRIED, M. & DAVILA, J. 2005. The role of relationship and technique in therapeutic change. Psychotherapy: theory, research, practice, training,42(4):421-430.
– KROLL, B. 2010. Only connect building relationship with hard-to-reach people: establishing rapport with drug-misusing parents and their children. In: RUCH, G., TURNEY, D. & WARD. A. (ads) Relationship-based social work: getting to the heart of practice. London: Jessica Kingsley.
– LANDRETH, G.L. 2012. Play therapy: the art of the relationship (3rd ed). New York: Routledge.
– RUCH, G. 2010. The contemporary context of relationship-based practice. In: RUCH, G., TURNEY. D. & WARD. A. (eds). Relationship-based social work: getting to the heart of practice. London: Jessica Kingsley.
– SPRAY, C. & JOWETT, B. 2012. Social work practice with children and families. London: Sage Publications.
– VAN DER MERWE, M. & KASSAN-NEWTON, K. 2007. Conservation of resources: a primary intervention for continues traumatic stress in South Africa: A case study. Social Work/Maatskaplike Werk, 43(4):350-365.
– GLICKEN, M.D. 2011. Social work in the 21st Century: an introduction to social welfare, social issues and the profession. London: Sage Publications.
– SCHENCK, C.J. 2004. Problems rural social workers experience. Social Work/Maatskaplike Werk, 40(2):158-171.

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
Back to top button