فاطمه دانشور: زنان خیابانی چه بخواهیم و چه نخواهیم، شهروندان این شهر هستند و باید کمک‌شان کرد تا به یک زندگی عادی برگردند

روزنامه تماشاگران نوشت: «زنان خیابانی»؛ عادت‌مان داده‌اند تا برای حفظ آبرو و ‌شأن ملی، حرفی از وجود پدیده‌هایی چون زنان خیابانی نزنیم و دقیقاً به دلیل همین نگاه افراطی و غلط تا به حال در راستای مدیریت آنها که به هر حال جزئی از شهروندان هستند، کوششی جدی نشده است و باز هم به همین دلیل «زنان خیابانی» همچنان به عنوان یکی از مشکلات ملموس و معضلی نامانوس در ساختار اجتماعی خودنمایی می‌کنند. فاطمه دانشور، عضو شورای شهر تهران که به دلیل تلاش‌هایش برای کاهش آسیب‌های اجتماعی در انتخابات شورای شهر چهارم تهران در لیست اصلاح‌طلبان قرار گرفت، البته اذعان دارد که در این چند سال کارهایی انجام شده است تا بلکه زنان خیابانی این برهه بد را پشت‌ سر بگذارند.

به گزارش مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران؛ فاطمه دانشور ضمن تأکید بر خودداری از نگاه سیاسی به این مسئله و این که از آنجا که در کشور ما فقر رو به توسعه است و به دلیل تحریم‌ها و بیکاری و … پدیده‌هایی چون زنان خیابانی، اعتیاد و بزه و … فرصت ابراز اندام و رسوخ به لایه‌های مختلف جامعه را پیدا می‌کنند» به پرسش‌های طرح شده پاسخ می‌دهد:

تا می­‌آییم از زنان خیابانی حرف بزنیم، لب و لوچه‌ها طوری آویزان می‌شود که انگار چه اتفاقی افتاده است. فکر نمی‌کنید همین اکراه باعث می‌شود که زنان خیابانی در شرایط بد‌شان بمانند و امکان کمک به آنها کم شود؟

متأسفانه در کشور ما به دلیل فرهنگ غلطی که رواج دارد، سخن گفتن از بعضی مشکلات به قدری تابو است که اگر کسی به آنها ورود کند، به چشم گناهکار نگاهش می‌کنند. این در حالی است که یک مشکل زمانی قابل حل است که مطرح شود تا بشود راهکارهای آن را هم شناخت. البته لازم به توضیح است که در این چند سال اخیر تلاش‌هایی شده تا پدیده زنان خیابانی به بحث گذاشته شود و به همین دلیل به مانند گذشته ورود به این بحث عبور از خط قرمز تلقی نمی‌شود که این اتفاق، اتفاقی خوب است.

با این حال هنوز هم لازم است این ذهنیت را توضیح دهیم که آنها هر که باشند و در هر شرایطی باشند، نیازمند یاری‌اند؛ مخصوصاً به مسئولان.

قطعاً همین‌طور است و هیچکس و هیچ دستگاهی نمی‌تواند نسبت به آنچه در بین آنها می‌گذرد، بی‌تفاوت باشد. زنان خیابانی چه بخواهیم و چه نخواهیم، شهروندان این شهر هستند و باید کمک‌شان کرد تا به یک زندگی عادی برگردند.

آماری دارید که تعداد آنها را مشخص کرده باشد؟

در تهران حدود دو هزار زن خیابانی شناسایی شده است که تلاش می‌کنیم کارهای مربوط به رهایی‌شان از این وضعیت موجود را انجام بدهیم تا روزی برسد که شاهد چنین پدیده متأثرکننده‌ای نباشیم.

البته ظاهراً تعدادشان بیشتر از دو هزار نفری‌ است که شناسایی شده‌اند.

هم ما در شورای شهر، هم شهردار‌ها در شهرداری و هم نهادهایی که به نوعی با این مسئله مرتبط هستند، باید خودشان را مقید به این کنند که زنان خیابانی مشکل‌شان‌ طوری نیست که رفع نشود. اگر این ذهنیت را داشته باشیم، آن وقت است که می‌توانیم کارهای لازم برای نجات‌شان از این وضعیت را انجام بدهیم.

مسئله دیگر هم این است که معلوم نیست آسیب‌­های اجتماعی را باید شهرداری کنترل کند یا شورانشین‌ها یا بهزیستی. در این بین گروه‌هایی هم داوطلبانه وارد می‌شوند تا یاد ضرب‌المثل یک ‌‌آش و دو آشپز بیافتیم.

به نکته خوبی اشاره کردید. زنان خیابانی، کودکان کار، زنان بی‌ یا بد سرپرست و حتی مهاجرهای خارجی انواع مشکلات و کمبودها را دارند که مشخص نیست باید چه مرجعی دقیقاً مسئول مستقیم آنها باشد. این مشکل‌ها باید توسط یک نهاد مشخص مدیریت شود. دولت اصلاحات در راستای این دغدغه‌ها وزارت رفاه و تأمین اجتماعی را ایجاد کرد که متأسفانه در دولت احمدی‌نژاد این وزارت‌خانه با وزارت‌خانه کار ادغام شد تا بیشترین فشارِ آسیب‌های اجتماعی به دوش سازمان بهزیستی بیفتد. این سازمان هم همان‌ طور که از اسمش پیداست، توانایی و اختیارش فقط در حد یک سازمان است و به همین دلیل نمی‌تواند به مانند وزارت رفاه پیشین در این مورد تأثیرگذار باشد.

اصلی‌ترین مانع برای حل مشکل زنان خیابانی چه موردی است؟

زنان خیابانی به طور متوالی زایش شده و به‌وجود می‌آیند. متأسفانه در کشور ما فقر رو به توسعه است و به دلیل تحریم‌ها و موارد دیگر مردم ایران در چند سال گذشته نداری و در نتیجه گرفتاری را با تمام وجود حس کرده‌اند و دقیقاً در چنین فضایی است که پدیده‌هایی چون زنان خیابانی، اعتیاد و بزه و… فرصت ابراز اندام و رسوخ به لایه‌های مختلف جامعه را پیدا می‌کنند. به همین دلیل تأکید این است که تا وقتی حداقل‌های معیشتی و آسایشی در دسترس مردم نباشد، این معضلات نه‌ تنها رفع نمی‌شود، بلکه روز به‌ روز بیشتر شاهد آوارگی زنان خیابانی، معتادین و… در معابر شهری خواهیم بود. مسئله‌ای که شاهدش هستیم و اتفاقا، اتفاق خوب و مؤثری هم است، این است که شاخک‌های جامعه نسبت به معضلاتی این‌چنینی حساس شده است.

مگر بیان مشکلات به تنهایی چیزی را حل می‌کند؟

حتما. این مشکلات برای حل شدن برنامه‌ای مدون می‌خواهد که البته دستگاه‌های مختلف در ذیل شورای عالی اجتماعی فعالیت‌هایشان را در این زمینه به‌ طور جدی پیگیری می‌کنند اما تجربه من می‌گوید که حتماً وزارت رفاه و تأمین اجتماعی دوباره شروع به کار کند و به‌ طور تخصصی آسیب‌های اجتماعی را از بین ببرد. چون وقتی تأمین اجتماعی نداریم، کارها بدون کار ساختاری صورت می‌گیرد و دقیقاً به همین دلیل هیچ مشکلی از ریشه حل و فصل نمی‌شود. به عنوان مثال زنان خیابانی بعد از سپری کردن روزهای ترمیم، اگر باز هم به حال خود رها شوند دوباره به سمت اعتیاد یا بزه می‌روند اما اگر وزارت رفاه و تأمین اجتماعی به‌ طور مستقل برای رسیدگی به این مسأله وجود داشته باشد، آن وقت است که هم درمان در دستور کار قرار می‌گیرد و هم این که برای پیشگیری و جلوگیری از این پدیده، بودجه و امکاناتی کافی در دسترس خواهد بود. در شرایط فعلی هیچ قانون یا امکانی نداریم که از بیکاران و بی‌خانمان‌ها مراقبت کنیم.

البته کمیته امداد امام خمینی(ره) هم هست…

کمیته امداد یک نهاد معمولی و خارج از سه قوه است و وظیفه اصلی‌‌اش هم این است که به مشکلات و کمبودهای محرومین رسیدگی کند و بیشتر حمایت از مردم روستاها و قشر ضعیف شهرها را شامل می‌شود. زنان خیابانی مشمول فعالیت‌های کمیته امدادی‌ها نمی‌شوند. بهزیستی هم شدیداً با محدودیت مالی درگیر است و به همین دلیل نه در تأمین شغل می‌تواند کاری انجام بدهد و نه حتی می‌تواند به‌طور ملموس مشکلات معیشتی را کاهش بدهد. به همین دلیل دور باطل درمان و بازگشت به بزه در کشور ما اتفاقی است که مشاهده‌‌اش می‌کنیم.

گروه‌های داوطلب هم به نظر نمی‌رسد بتوانند بار مهمی را به دوش بکشند…

نظر شما را کاملاً قبول دارم. بدون این که بخواهم ناامیدانه حرف بزنم، باید بگویم فعالیت‌های گروه‌های مردمی که اتفاقاً خیلی قابل تقدیر هم هست، تأمین خوراک و پوشاک عده‌ای معدود است و به همین دلیل نمی‌توانند در چرخه بازیابی سلامت اجتماعی حضوری پررنگ داشته باشند.

البته تهدیدهایی که نسبت به نهادهای اجتماعی صورت گرفت هم بی‌تأثیر نبوده است…

در دولت اصلاحات و همچنین در دولت آقای روحانی ان‌جی‌او ‌ها در این زمینه فعالیت کرده‌اند و به هر حال کارهایی را انجام داده و می‌دهند اما متأسفانه در هشت سالی که دولت احمدی‌نژاد روی کار بود، تعمدا از فعالیت نهادها و گروه‌های مردمی جلوگیری شد. حتی صداوسیما بنا به دلیلی که بر هیچ‌کس مشخص نیست، به آنها فضای دیده شدن نداد. در نتیجه شاهد رخوت گروه‌هایی بودیم که اگر ساپورت می‌شدند، می‌توانستند حرف‌های زیادی برای گفتن داشته باشند و گره‌های زیادی را باز کنند.

اما با این وجود مؤسسه محک بسیار خوش درخشیده است…

محک مختص کودکان سرطانی است و به همین دلیل به راحتی می‌توانند فعالیت کنند اما کافی است گروهی دنبال این باشند که درباره کودکان خیابانی یا کارتن‌خواب‌ها حرکتی انجام بدهد. زنان خیابانی هم که تکلیف‌شان معلوم است. چون این مسائل را سیاسی می‌کنند و همین عینک سیاسی هم باعث می‌شود تا اجازه رشد نهادهایی که به این مشکلات ورود می‌کنند را ندهند. در کل تا روزی که از نظر عده‌ای، مصلحت سیاسی مهم‌تر از منفعت ملی و عمومی باشد، چنین مشکلاتی دست از سرمان برنخواهد داشت. به عنوان مثال آقای احمدی‌نژاد دقیقاً به هدف سیاسی یارانه‌های نقدی را داد که همه می‌دانند بخش زیادی از مردم هیچ، تأکید می‌کنم هیچ احتیاجی به این ۴۵ هزار و ۵۰۰ تومان ندارند.‌ ای کاش آقای احمدی‌نژاد و همکارانش به جای این که این همه پول را بی‌برنامه هزینه می‌کردند، بیمه همگانی و درمان همگانی را پی می‌گرفتند و اجازه می‌دادند تا سرمایه ملی در راستای تأمین مشکلات لایه‌های مختلف مردم خرج می‌شد تا طبقه ضعیف روزبه‌روز ضعیف‌تر نشود. طرح یارانه‌ها می‌توانست به راحتی جایش را به طرح بیمه همگانی بدهد. جالب است که زنان خیابانی، شناسنامه ندارند و از دریافت همین ۴۵هزار و ۵۰۰ تومان هم محروم هستند. در پایان لازم است به برخی از مسئولان گوشزد کنم که همه کشورهای جهان زن خیابانی و معتاد و…. دارند و این منطقی نیست که مسئولان با هدف حفظ آبروی کشور سعی در پنهان کردن واقعیت‌های جامعه داشته باشند.»

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
Back to top button