عشق و تاب آوری

یادداشت اختصاصی از رسول ناگزیر، دانشجوی مددکاری اجتماعی و فعال اجتماعی

عشق و تاب آوری: لیلی و مجنون ، شیرین و فرهاد ، رومئو و ژولیت ، زهره و منوچهر ، وِیس و رامین ، اُتِلو و دِزدِمونا ، ناپلئون بناپارت و دِزیره ، پاریس و هِلِن ، جواد جوادی و مژگان عباسی و عاشقان و معشوقان نام آشنا و گمنام دیگری که در رسیدن به وصال جانان ناکام مانده و بعضاً در تنهایی و انزوا بدرود حیات گفته اند که می توان وجه اشتراک این اسطوره های جاودان را بدینگونه شرح داد :

عشق و تاب آوری

عشق آتشین یا هَوَس (EROS)، عشق افراطی و یک طرفه به دیگری (SELFLESS LOVE)، هیجان بالا و غیرقابل کنترل، عشق در یک نگاه، اشتیاق و عجله فراوان و دست به هرکاری زدن برای رسیدن به معشوق که با روایات مختلف داستان هایشان را خوانده و آنها را مورد ستایش قرار داده، با آنها همدردی کرده، برایشان دل سوزانده و در مسیر آنها بارها و بارها گام نهاده که منجر به تکرار سرنوشت تلخ کامی و ناکامی آنان برای خویشتن گشته لیکن همچنان بر این رویه مُصِر بوده که نتیجتاً به رونقِ بازارِ داغِ خوانندگانِ بی کیفیت و نویسندگان رُمان های بی محتوای عاشقانه کمک کرده و جامعه ی جوانِ بی تجربه ی آسیب دیده و دردمندمان را به حال خویش رها کرده که سبب به وجود آمدن انواع آفات اجتماعی نظیر خیانت، دزدی، قتل، تجاوز، بی مسئولیتی و عدم تعهد و… گشته و در صورتی که متخصصین امر برای درمان این وضعیت راهکاری عملی ارائه نکنند جامعه ی ما که در میانه ی فروپاشی اجتماعی قرار دارد به طور کامل رو به زَوال نهاده و دچار از هم گسیختگی و فروپاشی اجتماعی گشته ، به طوری که در آینده سخن گفتن از انسانیت و اخلاق به یک تابو بَدَل می گردد. علی ایحال بهتر است برای روشن شدن موضوع که عشاق مذکور الگو هستند و یا درس عبرت به ادامه یادداشت بپردازیم و از اَمثال و حِکَم مدد بجوییم. در ادامه قصد دارم داستان چهار تَن از عاشقان مذکور را به اختصار شرح و تحلیل نمایم؛ باشد که از سرگذشت پیشینیان پند گیریم.

عشاق اوّل (رومئو و ژولیت): حاصل عشق ورزی یک شبه ، ۴ قتل را رقم زد.رومئو برای دیدار عشقش رُزالین به یک مهمانی می رود و در آنجا عاشق ژولیت می شود که به این معناست که رومئو دچار عشق هَوَس و شهوت (EROS) شده و به قولی ، فردی هَوَل و سست عنصر بوده و هیچ درکی از عشق حقیقی نداشته و به همین خاطر هم به رُزالین خیانت کرده و باعث مرگ خودش و ژولیت و دو شخص دیگر شد که می توان گفت عاشق حقیقی، خائن، سست عنصر، قاتل و صرفاً به دنبال امیال شهوانی نیست.

عشاق دوم (پاریس و هِلِن): پاریس شاهزاده تروآ در جشن صلح میان دو کشور تروآ (تروی) و یونان ، عاشق هِلِن همسر ملانئوس (برادر آگاممنون پادشاه یونان) شده و هنگام مراجعت به تروآ ، هِلِن را با خود به تروآ می برد که در نتیجه بخاطر این خیانتِ بزرگِ پاریس ، تمدن و کشور تروآ برای همیشه از صفحه روزگار محو می شود که می توان گفت عاشق حقیقی ، خائن و دزد ناموس نیست و یک هَوَس می تواند خانه مان برانداز باشد به طوری که هم به شخص و هم به اطرافیانش (هرچند مانند طفلی در گهواره بی گناه باشند) آسیب های جبران ناپذیری وارد آورد.

عشاق سوم (لیلی و مجنون): داستان لیلی و مجنون یکی از مشهورترین و سوزناک ترین داستان های عاشقانه ای می باشد که روند تبدیل شدن عشق مجازی به عشق حقیقی را توضیح می دهد به این صورت که در ابتدای امر ، قیس بن مُلَوَّح عامری عاشق لیلی بِنت مَهدی بن سَعد بن مَهدی عامری شده که نوع عشقش ترکیبی از EROS (هَوَس) و SELFLESS LOVE (عشق یک طرفه) بوده که بعد از مرگ لیلی تبدیل به عشق AGAPE (عشق الهی) می شود. گرچه این داستان را همگی شنیده و با آن LOVE ترکانده ایم لیکن بَطن ماجرا متضادِ با ظاهر امر می باشد و می توان صراحتاً اِذعان داشت که مجنون عاشق حقیقی لیلی نبوده زیرا عاشق حقیقی دچار ضعف و اِستیصال و عَجز و لابه نمی شود بلکه عاشق حقیقی صبوری می کند و با قدرت برای رسیدن به وصال یار تلاش کرده تا بتواند زمینه را مهیای زندگی مشترک گرداند نه اینکه با حرافی و شاعری عُمر گران مایه را مُتَلَف نماید. که در این باره حضرت سعدی به نیکویی می فرمایند : ((اِی آشنای کوی مَحَبَت ، صبور باش))!
و امّا چهارمین و آخرین عشاقی که قصد دارم به ماجرایشان بپردازم زوجی هستند که آنها را می شناسید و احتمالاً همگی خوانندگان عزیز ، سریال تلویزیونی ایرانی بچه مهندس را دیده و از عشق جواد جوادی به مژگان عباسی آگاهید.در ابتدای امر عشق جواد به مژگان از نوع LUDUS (عشق ساده – دوستی معمولی) بوده که به مرور زمان تبدیل به عشق SELFLESS LOVE (عشق یک طرفه) شد و مژگان برای جواد تبدیل به یک هدف ، انگیزه ، آرمان ، آرزو و در نهایت تبدیل به یک الهه قابل پرستش شد همان طوری که طبق GREEK MYTHOLOGY (اساطیر یونانی) SATIRES (ساتیرها موجودات نَر که بالا تنه انسان و پایین تنه بُز بودند) همیشه در طلب عشق و تصاحب FOREST NYMPHS (حوری های جنگلی ، موجودات زیبای همیشه جوانِ ماده) بوده که هیچ گاه کامروا نشدند ، جواد هم برای رسیدن به مژگان از هیچ تلاشی مزایقه نکرد لیکن ناکام ماند و در صورتی که بخواهم واقع بینانه بیان کنم باید بگویم که جواد به دلیل کوچک بودن محیط اجتماعی که در آن قرار داشته و فاقد انتخاب های متعدد بوده و خلاء عاطفی که از کودکی همراه او بوده به مژگان که اولین جنس مخالفی بود که به جواد روی خوش نشان داد وابسته شده و دچار اختلال دلبستگی واکنشی
(REACTIVE ATTACHMENT DISORDER که به اختصار به آن RAD می گویند) شده و از خود بیخود و وجودش پُر از مژگان شد و جز مژگان نه می دید نه می شنید و نه فکر می کرد و همین اشتباه باعث شد جواد ضعیف شود و در حد یک مدعی در حسرتی ابدی باقی بماند.

جمع بندی:
جواد هیچ وقت عاشق مژگان نبود همان طوری که فرهاد عاشق شیرین نبود همان طوری که قیس (مجنون) عاشق لیلی نبود همان طوری که رومئو عاشق ژولیت نبود و… زیرا عشق حقیقی ، انسان را به گونه ای دچار ضعف و یأس و اِستیصال نمی کند که در گوشه ی عزلت ، اندوهناک، غم را در آغوش گیرد و از سر عَجز و ناتوانی فریاد و آهِ واحسرتا سَر نَهَد و جوی اَشک از چشمه ی دیدگانش روان شود و فرار را به قرار ترجیح داده و سر به کوه و بیان گذاشته و در خیال باطل خویش بیاندیشد که با کارهای بیهوده ای همچون تراشیدنِ دلِ کوه و قتل آدمیان و خودکشی و شاعری و به آب و آتش زدن برای رسیدن به وصال یار به او تَرَحُمی شده تا به سر منزل مقصود و به عیش جانان رسد. *زهی خیال باطل!* زیرا عشق حقیقی درد و رنج و آه و اندوه و حسرت و ضعف به دنبال ندارد و عاشق حقیقی برای دلفریبی از معشوق و کامیاب شدن ، رو به بازیگری و خودنمایی و ظاهرسازی نمی آورد که اگر چنین کاری کرد همان طوری که داستان تمامی این عشاق مجازی مُبَدَل به درس عبرتی برای سایرین گشت او نیز تبدیل به درس عبرت خواهد شد.
تاب آوری: وجه اشتراک تمامی عشق های آتشین، عدم توانایی مدیریت کنترل هیجانیست که ثمره آن اتخاذ تصمیمات احساسی پرشور شده که نتیجه ای جز شَر در پی ندارد. حال یک سؤال اساسی مطرح می شود بدین مضمون که: چگونه تصمیم احساسی نگیریم؟
در هنگام فَوَران احساسات، تصمیم گیری را متوقف کنید زیرا در این شرایط مغز به درستی کار نمی کند به این خاطر که به شدت درگیر هورمون ها و انتقال دهنده های عصبی مختلف است.
باید بتوانید احساساتتان را با استفاده از قانون مکث مدیریت کنید بدین گونه که از محیط و از شخص و هرعامل محرک دیگری که باعث می شود نتوانید احساساتتان را مدیریت کنید برای مدتی فاصله گرفته تا بعد از فروکش کردن هیجانات اوّلیه بتوانید درست و منطقی فکر کنید.
قبل از تصمیم گیری به خودتان آرامش بدهید تا ضریب خطا در تصمیم گیری کاهش یافته که برای این کار می توانید شیوه های مختلفی مانند : مدیتیشن ، قدم زدن در یک پارک یا باغ گل و…را امتحان کنید تا با رسیدن اکسیژن بیشتر خون رسانی بهتری به مغزتان صورت گیرد تا بدین گونه احساسات و هیجاناتتان فروکش کرده تا بتوانید بهتر فکر کرده و تصمیم بگیرید.
درباره مزایا و معایب تصمیمتان فکر کنید یا به قولی با فکری باز ویژگی های معشوقتان را سَبُک و سنگین کنید و بعد از دودوتا چهارتایی حساب شده و منطقی تصمیم گیری کنید.
حقیقت را ببینید زیرا احساسات، حقایق نیستند بلکه تصورات یا شاید بتوان اذعان داشت که توهمات ذهنی عاشق نسبت به معشوق هستند پس بهتر است قبل از آنکه این توهمات ذهنی کار دستتان بدهند با چشمی باز حقایق را آنگونه که هستند ببینید نه آنگونه که می خواهید ببینید.
بنویسید تا ذهنتان از هیجانات و احساسات پُر شَر و شور خالی شود و سپس مطالب نوشته شده برروی کاغذ را بارها مورد مطالعه و تفکر قرار دهید تا با درک حقایق و با اتخاذ تصمیمی بهتر دچار عواقب کمتر و سود بیشتری شوید.
از افراد آگاه و معتمد کمک بگیرید که فی الواقع می توان گفت این تیرخلاصی است برای تصمیم گیری احساسی که بدین معناست که اگرهیچکدام از ۶ مورد قبل مثمرثمر واقع نشدند در این مرحله آخر پیشنهاد می شود که با یک مشاور (مددکار اجتماعی ، روان شناس و…) یا در نهایت با یکی از نزدیکانتان که فردی منطقی است مشورت کرده تا آنها بتوانند در تصمیم گیری به شما کمک کنند زیرا آنها خارج از گود هستند و در این ماجرا ذی نفع یا متضرر نیستند پس بهتر و منطقی تر می توانند به شما کمک کنند و مواردی را که خودتان که داخل گود هستید و از درک آنها غافل و عاجزید را بهتر می بینند و نکات لازم را به شما گوشزد می کنند. کلام آخر :
((عشق هایی کَز پی رَنگی بُوَد
عشق نَبوَد عاقبت نَنگی بُوَد))

_________________________

نویسنده یادداشت اختصاصی؛

رسول ناگزیر، دانشجوی مددکاری اجتماعی و فعال اجتماعی

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
Back to top button