طرد اجتماعی و آسیب های اجتماعی
آسیب های اجتماعی و مسائل مربوط به آن به درازای تاریخ بشری قدمت دارد. تغییرات شتابان اقتصادی و اجتماعی از علل اساسی پیدایی آنومی در جوامع معاصر، به ویژه کشورهای در حال توسعه است که با پیشرفت تاریخ بشری روز به روز بر کمیت و کیفیت آن افزوده شده است. به طوریکه در دوران معاصر مسئله آسیب و یا انحرافات اجتماعی شکل بسیار پیچیده به خود گرفته است و به عنوان یک پدیده اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جوامع را به شدت مورد تأثیر قرار داده است و زمینه ساز عدم تعادل در نظام اجتماعی است. آسیب های اجتماعی به عنوان پدیده های تهدید کننده به شرایطی مربوط می شـود کـه بـا کـاهش امنیـت، ضـعف در انسجام و کاهش اعتماد اجتماعی همراه است. میزان و نوع آن بر مبنای شرایط ساختی و کارکردی آن جامعه تبیین می شوند که به تعبیر بعضی از اندیشمندان حاصل و معلول مستقیم انقلاب صنعتی هستند و در اکثر جوامع وجود دارند و تأثیرات خود را می گذارند. اما آن چه جوامع مختلف را در این مورد از هم متفاوت می سازد، نوع نگرش این جوامع به علل به وجود آورنده آسیب ها و راهکارهای اصلاح و بهبود آن است. از مولفه های مهم در سوق یافتن افراد به سمت بزهکاری و انحرافات اجتماعی، گسسته شدن پیوندهای عاطفی و روحی میان اعضای جامعه است. دیدگاه غالب حاکم بر جامعه به گونه ای است که به لحاظ برخورد احساساتی و غریزی با موضوع بزه (که یک نوع ترس ذهنی و شناختی از افراد بزهکار دارند) در اغلب موارد به طرد بزهکاران از جامعه گرایش دارند. از این رو افکار عمومی موانعی را بر مسیر پذیرش بزهکار در جامعه ایجاد می کنند به طوری که بعد از اجرای حکم با مجازات های کمانه ای دیگران مواجه می شوند. این امر موجب ایجاد شخصیت و گرایشی در بزهکار می شود که او را به سوی کانال های ارتباطی زیرزمینی سوق می دهد، زیرا در وضعیت عادی، ارتباط شخص با جامعه تیره شده و شهروندان او را به عنوان یک بزهکار که دشمن جامعه است می شناسند.
طرد اجتماعی به معنای محروم شدن از مشارکت در نهادهای اجتماعی و نقض حقوق انسانی و مدنی تعریف شده است و به تعریف دیگر به معنای فرایند جدایی و گسست از بازار کار، اجتماعات و سازمانهای اجتماعی است. ایدۀ طرد اجتماعی که اکنون مورد استفاده سیاستمدران نیز قرار میگیرد برای نخستینبار از سوی جامعه شناسان و برای اشاره به منابع نوین نابرابری مطرح شد که سازه ای چند بعدی است، جنبه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را به طور هم زمان و همراه با فرایندهای شکل گیری و تعامل میان آن ها در بر می گیرد. لذا رویکردی جدید در ادبیات علوم اجتماعی است که از دهه ۱۹۷۰ وارد گفتمان علمی و سیاست اجتماعی اروپا شده و سپس در دیگر کشورها مورد توجه و استفاده قرار گرفته است. محققان خاستگاه اولیه واژه طرد را فرانسه و سپس انگلستان می دانند. این مفهوم به گروه های مختلفی از مردم اطلاق می شد که از حمایت های دولتی کنار گذاشته شده بودند و به عنوان مشکلات/ مسائل اجتماعی بر چسب اجتماعی خوردند. از سوی دیگر طرد اجتماعی در واقع نوعی طرد و رانده شدن را می رساند و معمولاً در برابر مشارکت قرار می گیرد. به عبارت دیگر هر آن کس که مشارکت اجتماعی فعال نداشته باشد و به نوعی منزوی شده باشد دچار طرد شده است و زمانی اتفاق می افتد که افراد جامعه قادر به مـشارکت در اجتماع نباشند و در جـایی اتـفاق می افتـد که افـراد و گروه غیـر ارادی از فـرصت مـشارکت در امـور اجــتماعی مـحـروم می شـوند. طرد اجتماعی فرایندی است که طی آن روابط بین افراد و جامعه ای که در آن زندگی می کنند نقض و سست می شود و در نتیجه، فرد در معرض انواع مخاطرات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قرار می گیرد. از آنجا که فعالیت افراد در عرصه های اجتماعی منوط به پذیرش آنها از سوی سایر افراد و گروه های اجتماعی است، این طرد شدگی خود می تواند زمینه را برای بزهکاری آنان فراهم کند
هیرشی علت همنوائی افراد با هنجارهای اجتماعی را پیوند اجتماعی آنها دانسته است . وی چهار جزء اصلی پیوند شخص با جامعه را که مانع کج رفتاری می شوند بدین شرح توضیح داده است تعلق خاطر افراد به جامعه، “تعهد” آنان به امور متداول زندگی روزمره، همنوایی با هنجارهای اجتماعی “درگیر شدن ” آنها در فعالیت های مختلف زندگی “اعتقاد” به نظام هنجارهای جامعه از یک سو فرد را به همنوایی باهنجارهای اجتماعی سوق می دهد و از سوی دیگر با احتمال کج رفتاری رابطه معکوس. گیدنز طرد اجتماعی را ناشی از شیوه های می داند که طی آن ها، افراد از مشارکت کامل در جامعه بزرگ تر محروم می شوند. وی برای توضیح این مفهوم، از مفهوم زیر طبقه کمک می گیرد؛ زیر طبقه بخشی از جمعیت است که در شرایط فوق العاده محروم و در حاشیه های جامعه زندگی می کند. این افراد دوره های طولانی بیکاری (با شغل های جسته -گریخته و زودگذر) را تجربه می کنند و برای تأمین مایحتاج خود عمدتاً به کمک های دولتی وابسته اند.
در بعضی مواقع طرد افراد از سوی خانواده صورت می گیرد. پدر و مادر دارای حضور فیزیکی هستند، اما حضور وجودی و معنوی آنان برای فرزندان محسوس نیست. در چنین وضعیتی، فرزندان به حال خود رها شده، ارتباط آنان با افراد مختلف بدون هیچ نظارت، ضابطه و قانون خاصی در خانواده صورت می گیرد. فرزندان پناهگاه اصلی خود را از دست داده و هیچ هدایت کننده ای در جریان زندگی ندارند. از سوی دیگر چگونگی برخورد دوستان، افراد فامیل و همسایگان با فرد بزهکار، در نوع نگاه متقابل وی با دیگران تأثیر به سزایی دارد. در مجموع، اگر این برخوردها، قهر آمیز و به صورت طرد فرد از محیط اجتماعی باشد، جدایی وی از جامعه سرعت بیشتری می یابد. این نوع برخورد، همواره به عنوان هزینه ارتکاب هر جرمی مدنظر است. علاوه بر این، افرادی که دارای منزلت و پایگاه اجتماعی پایینی هستند و یا از نقص عضو، بیماری جسمی، روحی و مشاغل پایین خود یا والدین شأن رنج می برند، نیز از سوی افراد جامعه مورد بی مهری قرار گرفته و ناخواسته طرد می شوند. اینگونه افراد برای جبران این نوع کمبودها و شاید هم برای رهایی از اینگونه بی مهری ها و معضلات، دست به ارتکاب جرائم و انواع انحرافات اجتماعی می زنند. از این رو از آنجاییکه انسان موجودی اجتماعی است پذیرش فرد حتی در صورتی که مرتکب جرم و یا بزه ای شده باشد از تکرار آن جلوگیری می نماید. جدای از عوامل فردی که زمینه ساز انحراف می باشند عوامل اجتماعی از قبیل شرایط خانواده و … نیز در این امر دخیلند. به تعبیر داریل بزهکار بیمار و یا نادانی است که باید به آموزش و درمان او پرداخت نه اینکه او را خفه کرد.
مفهوم طرد اجتماعی احتمالاً واژه ی مناسب تری برای تبیین درآمدهای اندک مردم باشد. زیرا علاوه بر در نظر گرفتن ابعاد فقر به سایر مشکلات افراد در جامعه نظیر کمبود پیوند و روابط اجتماعی مربوط می شود. البته رابطه ی بین فقر و طرد اجتماعی دو طرفه نیست. به این معنا که افرادی ممکن است از نظر مالی دچار کمبودهای جدی باشند اما از اجتماع پیرامون خود طرد نشده باشند. اما افرادی که از اجتماع طرد می شوند ممکن است مرتکب آسیب های اجتماعی شده و یا منزوی و کناره گیر شوند. به عنوان مثال معتادین، افراد بی خانمان، زنان تن فروش، حاشیه نشین ها، کودکان کار و خیابان، معلولین و … از مهمترین گروههای طرد شده به حساب می آیند که می توان با اتخاذ ساز و کار مناسب که مهمترین آن فراهم ساختن زمینه ی اشتغال زایی آنهاست زمینه ساز بازگشت آنها به جامعه و تقویت روابط بین گروهی را به جامعه فراهم ساخت.
مفهوم طرد اجتماعی یکی از مفاهیم بنیادی در حرفه ی مددکاری اجتماعی نیز محسوب می شود. زیرا مددکاران اجتماعی عموماً با افراد مطرود اجتماعی کار می کنند و زمینه ی بازگشت مجدد آنها را به جامعه فراهم می سازند. یکی از مهمترین اقدامات مددکاران اجتماعی تقویت مشارکت اجتماعی و افزایش اعتماد به نفس افراد و خانواده های طرد شده است. با توجه به اهمیت موضوع در آینده ی نزدیک مطالبی در این خصوص به حضور دوستان عزیز خواهد رسید.
منابع
- افراسیابی، علی(۱۳۸۹) امکان بازپذیری اجتماعی بزهکاران در بسترهای کیفری و پسا کیفری در موجود، فصلنامه مطالعات پیشگیری از جرم، سال پنجم، شماره پانزدهم.
- زارع شاه آبادی ، اکبر، بلگوریان، مستانه، بررسی رابطه طرد اجتماعی و بزهکاری در میان دانشجویان دختر دانشگاه یزد، فصلنامه بررسی مسائل اجتماعی ایران،۱۳۹۲، سال چهارم، شماره ۲
- فیروزآبادی، سید احمد، صادقی، علیرضا ( ۱۳۹۲)؛ طرد اجتماعی؛ رویکردی جامعه شناختی به محرومیت؛ انتشارات جامعه شناسان
– غفاری، غلامرضا و تاج الدین، محمد باقر(۱۳۸۴) محرومیت اجتماعی، فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، سال چهارم، شماره ۱
- گیدنز، آنتونی و بردسال کارن(۱۳۸۶) جامعه شناسی، ترجمه حسن چاوشیان، تهران، نشر نی.
نویسندگان: لیلا فرقانی | دانشجوی دکتری جامعه شناسی
سلمان قادری | مددکار اجتماعی و دانشجوی دکتری جامعه شناسی
پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران