سرگردانیِ نوزاد مابین والدین معتادش؛ گزارش اقدامات مددکار اجتماعی خیریه مهرآفرین در این خصوص

فریاد کشید، مانند همه نوزادانی که به سبک خودشان به زندگی سلام می‌کنند، توی دستان پرستار بی‌تابی می‌کرد، اما نه برای آغوش مادر؛ وحیده بیش از شیر نیاز به هروئین داشت. او معتاد به دنیا آمده بود.

بیمارستان، خانه من است

کبودی انگار از پیشانی‌اش سر خورده بود و رسیده بود به انگشت کوچک پای نوزاد. جای دست‌های پدر با رد سیگار قاطی شده بود و همه جای بدنش پیشروی کرده بود. حالا چند ماهی از نخستین فریاد اعتراض وحیده گذشته است و بیمارستان هم مانند هروئین در زندگی او بسامد بالایی پیدا کرده بود.

وحیده را این بار، نه به خاطر این کبودی‌ها که به دلیل تشنج به مرکز طبی کودکان آورده بودند؛ ضربات سختی که به سر نوزاد وارد شده بود، مرگ را به کودک نزدیک کرده بود؛ مرگ.

۱۵ روز کما و تشنج، شکستگی مچ پا، نیاز به هروئین و… در مقابل بدن بی‌رمق نوزاد چند ماهه.

پدر، مادر، ما متهمیم

زندگی «وحیده» از وحید و مونا آغاز شده بود؛ زن و مرد جوانی که زندگی «شیشه‌ای»‌شان را با کارتن‌خوابی در بوستان‌های جنوب تهران آغاز کرده بودند و بعد از دستگیری و به اصرار هم، به عقد یکدیگر درآمدند.

حاصل صبح تا شب جست و جو و پرسه زدن در میان زباله‌ها، چند هزار تومانی بود که نیمه شب‌ها دود می‌شد و نه تنها خماری زوج جوان را می‌گرفت، به خورد جنینی می‌رفت که آرام آرام داشت با هروئین و شیشه شکل می‌گرفت.

درد که با خماری قاطی شد و پیچید توی تمام بدن «مونا» وقتش بود که نوزاد معتاد به دنیا بیاید.

پای یک معتاد در میان است

«وحیده» حتی رمق فریاد زدن هم نداشت، تنها یک ناله کوتاه و سکوت کش‌داری که تیم پزشکی را به هراس انداخته بود. جثه غیرعادی کوچک نوزاد و آسیب‌های جدی باعث شد پای موسسات خیریه به میان کشیده شود.

رقیه موسوی، مددکار اجتماعی مؤسسه خیریه مهر آفرین می‌گوید: مونا و وحید هر دو بیش از ده سال سابقه مصرف مواد مخدر از جمله شیشه و هرویین داشتند که به دلیل همین سوءمصرف مواد و تغذیه نامناسب، نوزاد با مشکلات متعددی در بدو تولد رو به رو بود.

وی می‌افزاید: حال نوزاد در زمان وضع حمل مونا به حدی وخیم بود که تیم پزشکی با مؤسسه مهرآفرین تماس گرفت و عنوان کرد نوزاد متولد شده شرایط مناسبی ندارد و بدون حمایت‌های لازم قطعاً از بین می‌رود.

سرپناهی که «وحیده» هبه کرد

پدر و مادر جوان وحیده در حالی از سوی مؤسسه خیریه مورد مصاحبه‌های متعدد قرار می‌گیرند که نوزادشان، ۱۸ بار برای رفع مشکلی در مچ پا جراحی می‌شود.

با تلاش تیم پزشکی و انجام جراحی‌های مختلف، وحیده زنده می‌ماند و از اعتیاد فاصله می‌گیرد.

موسوی ادامه می‌دهد: بعد از مصاحبه با مونا و همسرش، به دلیل اینکه این زوج جوان سرپناه مناسبی نداشتند، در یکی از مسافرخانه‌های تهران اسکان داده شدند و وحیده هم به آن‌ها سپرده شد.

البته این پایان کار نبود؛ این مددکار اجتماعی می‌گوید: پس از تأمین نیازهای اولیه و هماهنگی با شهرداری تهران خانه‌ای برای این خانواده تهیه شده و آنها از مسافرخانه به خانه جدیدشان نقل مکان کردند.

نوزاد موادفروش، چند؟

حضور وحیده با «خیر» فراوان همراه می‌شود؛ پدر و مادر صاحب خانه می‌شوند و همه چیز در مسیر اصلاح قرار می‌گیرد، اما داستان وحیده، شیرین پیش نمی‌رود…

به جای زباله گردی می‌توان راه‌های دیگری هم برای کسب درآمد انتخاب کرد؛ این فکری است که ذهن مونا و وحید را قلقلک می‌دهد؛ وحیده.

نوزادی که پاک شده بود، دوباره معتاد می‌شود و بیش از شیر به دود هروئین نیاز پیدا می‌کند، بعد با تمام معصومیتش تبدیل می‌شود به ابزار؛ ابزاری برای جابه جایی مواد. دیگری چیزی باقی نمانده است که وحیده تجربه نکرده باشد.

طمع پول بیشتر این بار اندیشه فروش کودک را به ذهن وحید می‌آورد. چند خریدار پیدا می‌شود و توافق‌های اولیه هم صورت می‌گیرد، اما…

جدایی وحیده از مونا و وحید

وحیده قرار بود فردا واگذار شود؛ به چه کسی، برای چه، چرا و چگونه؟!

سور و سات وحید و مونا با پیش پرداختی که گرفته بودند، آن‌چنانی شده بود. دود پخش شده بود لا به لای سلول‌های خاکستری مغز و توهم آغاز شده بود. مصرف بالای مواد مخدر و ترکیب مواد مختلف صنعتی زوج جوان را بی خود کرده بود و وحیده میزبان رفتارهای پرخطر والدین خود شده است.

مددکار اجتماعی مؤسسه خیریه مهر آفرین می‌گوید: پس از این اتفاق و به دلیل سرکشی‌های متعدد صورت گرفته از خانواده معتاد وحیده، اقدامات قانونی برای گرفتن نوزاد از وحید و مونا آغاز شده است.

منبع: مهر

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
Back to top button