یادداشت | سرنوشت کودکانِ کف خیابان

سرنوشت کودکان کف خیابان
نویسنده: دکتر حسین نحوی نژاد؛ مدیرکل بهزیستی گیلان

قامتش کوچک و نحیف است و دست‌ها سیاه و آلوده، لباس‌ها مندرس و بدقواره، اما در عمق چشمانش معصومیت و بی‌آلایشی را می‌بینی که کودکی و نگاه شیطنت‌آمیز خود را به زنجیر کشیده و سخت در تقابل با خود است که تا می‌تواند تمرکز کند و کار کند و اجازه ندهد پر نگاهش در دوردست‌ها به‌ دنبال شاپرک بدود، بغلتد و به پرواز درآید. او کودک کار و خیابان سرزمین من است.

بیش از دو دهه است که بحث ساماندهی کودک کار و خیابانی در نزد دستگاه‌های متولی به‌عنوان یکی از برنامه‌های هدفمند و در راستای کنترل و تحدید آسیب‌های اجتماعی برجسته شده و به غیر از یکی دو دستگاه و NGO متولی خوانده شده آن هم به شکل جسته و گریخته که هزاران راه نیمه رفته را آزمودند و آزمودند و راه به جایی که باید نبردند، اقدامی نکردند که حداقل از دستاوردهای آن برای گسترش برنامه استفاده ببرند. به‌طور قطع بودند و هستند متخصصان صاحب نظری که در این راه پرپیچ و خم به چالش کشیده شدند و زیر فشار سنگین نظارت چند سویه و کم بهره کمر خم کردند اما دخترک‌ها و پسرک‌های زیادی را در کشاکشی نابرابر، تلاش کردند تا نجات دهند گرچه بارها شکست خوردند، فروافتادند و البته اندکی نیز به جلو پیش رفتند.
با نگاهی گذرا به آنچه تاکنون بر اجرا و تحقق این برنامه استراتژیک گذشته، علل مشهود و پنهان فراوانی را می‌توان یافت که از عوامل اصلی عدم موفقیت قابل قبول در تحقق این امر بودند. سیاستگذاران و قانونگذاران گرچه در نقد بی‌محابای خود از دولتمردان و مراکز غیردولتی مدعی هستند که برنامه با اهداف مشخص، تکلیف و تعیین و ابلاغ شده بود و اعتبار تخصیصی همه ساله و به شکل همه گیر، در همه استانها بویژه استان‌های در معرض آسیب بیشتر توزیع شده بود و متولیان امر مشخص شده بود و حتی در مراحلی مجوز به‌کارگیری نیروی انسانی متخصص نیز به دولت داده شده بود بنابراین متولیان در پیاده کردن برنامه موفق نبودند، اما لازم است تا عوامل اشاره شده عمیق‌تر مورد بررسی قرار گیرند.
دستگاه‌های متولی در هیچ دوره‌ای و به شکل همزمان به وظایف و تعهدات خود عمل نکردند و به نوعی با سطحی نگری و عدم توجه به عمق آسیب، تنها به درمانی سطحی بسنده کردند. از سوی دیگر اعتبار مورد نیاز برای مقابله کامل و در نظر گرفتن همه ابعاد این پدیده هرگز تأمین نشده و هرگز دستگاه‌هایی همچون بهزیستی و NGOهای تخصصی در هیچ دوره‌ای نتوانستند تا با تأمین همه هزینه‌ها، پیش نیازها، برنامه‌های آگاه‌سازی، حمایتگری پس از شناسایی اولیه و تربیت و به‌کارگیری افراد متخصص در حد نیاز حتی برای یک دوره به اجرای دقیق برنامه ساماندهی بپردازند.
بروز آسیب‌های نوپدید خارج از اراده و کنترل جوامع شهری و روستایی است و تغییرات آنی و روز افزون نیازمند بدنه قوی و کارآمد در سطوح سیاستگذاری، برنامه‌ریزی و اجراست. تغییر نگرش در اذهان مدیران و متولیان امر در قالب طرح‌های زودگذر و آنی اتفاق نمی‌افتد. سازمان بهزیستی گرچه از کمبود نیروی تخصصی جوان، کارآمد و به روز در رنج است، گرچه هرگز و در هیچ دوره‌ای حتی در حد نیاز اولیه از اعتبارات کافی برخوردار نشده، گرچه NGO‌های تخصصی و حرفه‌ای با حذف بسیاری از هزینه‌ها و دستمزدها صرفاً از روی تعهد و پایبندی به اصول خود پای کار مانده‌اند اما امروز بیش از هر زمان دیگر خواهان اختیارات و امکانات لازمند.
علم و عمل در کنار هم قادر خواهند بود تا در وهله اول و در راستای تحدید و کنترل آسیب قدم‌های کوچک و هدفدار بردارند. برای گذر از این مرحله لازم است تا کالبدی جدید، به دور از تعصبات و نظرات غیرکارشناسی در این برنامه بدمد تا شاید این معصومیت در معرض تهدید بموقع از خطر برهد.

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
Back to top button