توالی بروز اتفاقات ناگوار برای کودکان و بازتاب های وسیعی که در جامعه دارد گذشته از دل آزردگی شدیدی که در افکار عمومی ایجاد می کند، زنگ خطری رسا را نیز به صدا درآورده است؛ خطری که مدت ها است از سر غفلت و تغافل همه ما کودکانمان را تهدید می کند و اتفاقاتی مانند آنچه برای ستایش ۶ ساله رخ داد تنها نمونه ای از مواردی است که رخ می دهد و خبر نمی شویم.
از روزهای پایانی هفته گذشته که خبر تجاوز و سپس قتل فجیع «ستایش» دختر ۶ ساله افغان در ورامین تهران برای اولین بار در رسانه ها پیچید، موجی از واکنش افغان ها در شبکه های اجتماعی شکل گرفته از جمله کمپینی به عنوان «من ستایش هستم» تشکیل شد که البته نشاندهنده عمق ناراحتی افکار عمومی از این جنایت است ولی واقعیت هم این است که نباید تنها به همین عکس العمل های مقطعی و احساسی اکتفا و دلخوش کرد.
آسیب های اجتماعی روند رو به رشدی دارند و امنیت کودکان بویژه در مناطق پر خطر باید بیش از پیش مدنظر والدین و مسئولان قرار گیرد.
کودکان احتیاج به امنیت دارند و در درجه اول این والدین هستند که باید امنیت را برای کودکانشان فراهم کنند. نهاد حاکمیت البته در این زمینه مسئولیت های سنگین و فراوانی دارد؛ مانند استفاده از ابزارهای سخت افزاری، قوای قهریه تا افزایش سطح گسترده آموزشهای فرزند پروری.
فارغ از بحث آسیب های اجتماعی که گریبان بخشی از جامعه ایران را گرفته و زمینه ساز سوق یک نوجوان هفده ساله به سوی چنین جرمی (که در واقع ترکیبی از چندین جرم دهشتناک است) است و نیاز به تحلیل های جامعهشناختی و انسانشناختی جدی و دامنهدار دارد، قبح عمل فراتر از آن است که جامعه به افغانستانی یا ایرانی بودن مجرم و قربانی توجه شود.
بی شک در وقوع بزه و جرم های اینچنینی ملیت ها، قومیت ها و ویژگی هایی اینچنینی فاکتور موثری نیستند و این جرایم متأثر از فرهنگ، تربیت، آموزش (چه شخصی – خانوادگی چه اجتماعی) شرایط روحی – روانی مجرم و عوامل اینچنینی است. با توجه به آنچه که شرحش رفت باید گفت در هنگام وقوع جنایاتی از این قبیل که حسب اتفاق از سوی دو گروه متفاوت ملی، یا قومی، یا مذهبی یا با هرخصوصیت هویتی دیگر رخ می دهد، منطق و عقل سلیم و ویژگی ها و اقتضای یک جامعه رو به رشد حکم می کند که بزرگان و افراد موثر و نیز مسئولان منتسب به دو طرف بلافاصله با نوعی ابراز همدلی سعی بر حساسیت زدایی جامعه از فاکتورهای هویتی کرده و آن را همان گونه که هست یعنی جرمی اجتماعی تلقی کنند و با ابراز همدردی و کمک به کسان و گروهی که دچار خسارت جانی، مالی و روحی در آن شده اند زمینه های همگرایی و همدلی هرچه بیشتر دو گروه مختلف اجتماعی را فراهم سازد. لذا هویت زدایی (اعم از ملی گرایی و …) در هنگام وقوع جرایم اجتماعی می بایست یکی از اقدامات مهم توأم با اراده سیاسی جدی در جوامع مختلف و از جمله ایران باشد، قطعاً در این بین نقش گروههای اجتماعی و مدنی، رسانه های رسمی و شبکه های اجتماعی، نخبگان و … می تواند بسیار تاثیر گذارتر باشد. امری که همانطور که اشاره شد باید توام با همراهی و کمک دولت ها و مقامات مسئول باشد.
لذا در پرونده قتل فجیع «ستایش» نیز علاوه بر محکوم کردن این اقدام شنیع و متوحشانه و برخورد قانونی، لازم است تا به بررسی دقیق و عملگرایانه زمینه ها و عوامل موثر در وقوع چنین رخدادی پرداخته شود.
فاطمه دانشور | رییس کمیسیون اجتماعی شورای شهر تهران و مدیرعامل موسسه حمایتی نیکوکاری مهرآفرین