سالمندی، پدیده ای اجتماعی و نابرابر: آیا تجربه سالمندی بین زنان و مردان، یکسان است؟ آیا سالمندان با سطوح درآمدی مختلف، تجربه یکسانی از سالمندی دارند؟ آیا سالمندی طبقات اجتماعی مختلف به یک شکل است؟ آیا تجربه زیسته سالمندان روستانشین و شهرنشین یکسان است؟ مرکزنشین ها و حاشیه نشین ها چطور؟ در نهایت آیا تجربه سالمندی بین خود جامعه زنان تجربه ای یکسان است یا نابرابر؟
سالمندی پدیده ای صرفاً بیولوژیکی و جسمی نیست، بلکه پدیده ای اجتماعی است و در بین جوامع و افراد مختلف به شکل نابرابری تجربه میشود.
تجربه سالمندی بین سالمندان ناهمگون و نابرابر است.
سالمندان با توجه به سرمایه های انباشتی طی مسیر زندگی، تجربه متفاوتی از سالمندی خود دارند؛ برخی سالمندی جسمی و فیزیولوژیک را زودتر و حتی قبل از رسیدن به سن تقویمی سالمندی تجربه میکنند اما در مقابل افرادی نیز هستند که زندگی سالم، فعال و موفقی را در زندگی سالمندی تجربه میکنند. ولی نباید فراموش کرد که روایت غالب سالمندی در ایران روایت سالمندی سالم، فعال و موفق نیست و تجربه زیسته سالمندان ایرانی فاصله زیادی با سالمندی سالم، موفق و فعال دارد. بنابراین تجربه سالمندی بین سالمندان ناهمگون و نابرابر است.
نشانگرهای نابرابری در بین سالمندان را میتوان در قلمروهای مختلفی دید. در زمینه برخورداری از بیمه بازنشستگی بین سالمندان، بیش از نیمی از افراد بالای ۶۰ سال در ایران خارج از پوشش نظام بازنشستگی قرار دارند درحالی که نظام بازنشستگی نقش مثبت در کاهش فقر در زندگی سالمندی دارد.
حدود ۲۵ درصد افراد بالای ۶۰ سال در فقر درآمدی زیست می کنند. در دوره زندگی سالمندی، زنان سالمند بیشتر از مردان سالمند در معرض خطر تجربه فقر قرار دارند.
زنان سالمند امروز متعلق به نسلی هستند که برای بهره مندی از تحصیلات و اشتغال، فرصتهای برابری در جامعه نداشتند و عمدتاً به فضای خانه، خانه داری و مراقبت از کودکان و سالمندان خانواده محدود میشدند. در نتیجه سهم زنان بازنشسته در بین سالمندان امروز ناچیز هست و زنان اغلب در نقش مستمری بگیر همسر خود در نظام تامین اجتماعی حضور دارند.
سالمندان کهنسال دو برابر بیشتر از سالمندان جوانتر در معرض خطر تجربه فقر قرار دارند. بنابراین سن و وضعیت سلامت سالمندان متغیر مهمی در تجربه سالمندی است.
خطر فقر سالمندان بین استانهای مختلف نیز متفاوت است که این امر به نابرابری در توسعه یافتگی استانهای کشور برمی گردد. این داده ها ضرورت توجه به گروههای هدف مهم و ارجح را در سیاستگذاری اجتماعی سالمندی گوشزد میکند.
یکی دیگر از مشکلات سالمندان، بیسوادی فراگیری است که در بین آنها رایج است. به طور کلی مبتنی بر آمار سال ۱۳۹۵، ۵۴ درصد سالمندان ایران، بیسواد هستند. بخش زیادی از سالمندان نیز عمدتاً کم سوادند. در این بین، ۶۶ درصد سالمندانِ بیسواد، زنان و ۳۴ درصد، مردان هستند.
همه این آمارها حکایت از آن دارد که تجربه سالمندی در ایران تجربه ای نابرابر است.
همانطور که می بینید بیسوادی زنان سالمند شدت بیشتری دارد و تقریباً دو برابر مردان سالمند است که به نابرابری جنسیتی در دسترسی به تحصیلات و غلبه ایدئولوژی مردسالارانه در زندگی خصوصی و عمومی زنان برمیگردد.
همه این آمارها حکایت از آن دارد که تجربه سالمندی در ایران تجربه ای نابرابر است. ناهمگونی تجربه زیسته سالمندان نیز ریشه در تفاوتها و نابرابریهای اجتماعی دارد.
در بین سالمندان آتی، سالمندان مجرد و تنهای بیشتری خواهیم داشت.
لازم به تاکید است که این نابرابریها در بین سالمندان آتی نیز وجود خواهد داشت. سالمندان آتی، جوانان امروز و عمدتاً دهه شصتی هایی هستند که مشکلاتی چون بیکاریهای گسترده و خارج بودن بخش زیادی از پوشش تامین اجتماعی، ناامنی ها و بی ثباتی های شغلی، طولانی شدن دوره تحصیلات و در نتیجه تاخیر در ورود به مشاغل دارای درآمد، کاهش ازدواج و طولانی شدن دوره تجرد و زندگی مجردی، افزایش طلاق، حاکم شدن الگوهای خانوادگی بی فرزندی یا تک فرزندی، اجاره نشینی و فقدان برخورداری از مالکیت مسکن و مواردی دیگر در بین این نسل موجب میگردد، اگرچه آنها در برخی شاخص ها و ویژگی ها مانند میزان باسوادی و نابرابری جنسیتی، وضعیت نسبتاً بهتری نسبت به سالمندان نسل کنونی داشته باشند، ولی از جهت حمایت های فرزندمحور و خانواده محور نسبت به سالمندان کنونی از موقعیت متفاوتی برخوردار باشند.
بنابراین در بین سالمندان آتی، سالمندان مجرد و تنهای بیشتری خواهیم داشت. همچنین سالمندان بدون مسکن بیشتری خواهیم داشت یا همچنان بخشی از سالمندان آتی، بدون بیمه بازنشستگی یا با حداقل حقوق بازنشستگی خواهند بود.
حال بهتر است در سیاستگذاری اجتماعی سالمندی چه رویکردی اتخاذ شود تا بلکه به کاهش نابرابریهای اجتماعی در تجربه سالمندی منتهی گردد و مسیر و حرکتی به سوی تجربه سالمندی سالم، موفق و فعال باشد؟
همانطور که گفته شد تجربه دوران سالمندی برای همه سالمندان، تجربه ای واحد و یک شکل نیست و برحسب کیفیت دسترسی به انواع سرمایه ها تجربه ای متفاوت و نابرابر است.
افراد مبتنی بر سرمایه های انباشتی (اقتصادی، فرهنگی، خانوادگی، اجتماعی و سلامت) طی مسیر زندگی (قبل از دوره زندگی سالمندی) سالمندی متفاوتی را تجربه می کنند به نحوی که میتوان گفت تجربه سالمندی تا حد زیادی تجربه ای طبقاتی است.
نکته مهم دیگر ضرورت توجه به نابرابری های متعدد و چندگانه بین سالمندان در سیاستگذاری اجتماعی است. سالمندانی که از چند سو آسیب پذیر هستند، سالمندی پروبلماتیکی را تجربه میکنند.
برای مثال تجربه سالمندی «زنی ۷۵ ساله، بیسواد یا کم سواد، بدون بیمه یا مستمری بازنشستگی، ساکن یکی از روستاهای ایلام یا سیستان و بلوچستان یا کردستان» با تجربه سالمندی «زنی ۷۵ ساله، با تحصیلات دیپلم، بازنشسته و دارای حقوق بازنشستگی، ساکن شهر تهران» تجربه ای کاملاً متفاوت و نابرابر است.
بنابراین باید توجه داشت نه تنها تجربه سالمندی بین زنان و مردان متفاوت است، بلکه تجربه سالمندی بین خود جامعه زنان نیز متفاوت و نابرابر است؛ چرا که علاوه بر جنسیت، پای مولفه های دیگری چون طبقه اجتماعی، تحصیلات، منطقه سکونت (روستایی یا شهری یا مرکزنشین یا حاشیه نشین) و وضعیت سلامت در میان است که سالمندان در این مولفه ها نابرابر هستند. همچنین باید دقت داشت که تجربه سالمندی بین خود جامعه مردان نیز به یک شکل و کیفیت نیست و اهمیت سرمایه های انباشتی سالمندان طی مسیر زندگی همینجاست که روشنتر می گردد.
علاوه بر همه اینها از نگاه نویسنده، اجتماعی تلقی کردن پدیده سالمندی و اتخاذ رویکرد سالمندی مبتنی بر مسیر زندگی در سیاستهای اجتماعی میتواند تا حدی برای سالمندان آتی راهگشا باشد. مبتنی بر این رویکرد، سالمندی ما فقط محصول دوره زندگی سالمندی مان نیست بلکه محصول تاریخ زندگی ماست. باید از امروز به فکر سالمندی جمعیت آتی بود.
ترویج و گسترش این رویکرد در سطح جامعه عمومی و زندگی روزمره افراد و همچنین اتخاذ این رویکرد در سیاستهای اجتماعی و رفاهی میتواند در راستای رسیدن به سالمندی سالم، موفق و فعال مفید باشد.
برای نمونه یکی از سرمایه های مهم در زندگی سالمندی، سرمایه سلامت است که به دلیل نادیده انگاشتن آموزش سواد سلامت، پیشگیری و خودمراقبتی در نظام سلامت و درمان ایران، در بین سالمندان با ضعف سرمایه سلامت مواجه هستیم.
سالمندانی که سرمایه سلامت بهتری دارند، به مراتب سالمندی سالمتر و موفقی را تجربه میکنند. اما باید دقت کرد که سرمایه سلامت خود پدیده ای اجتماعی و تا حدی طبقاتی است.
همه طبقات اجتماعی، توانایی کاربرد خودمراقبتی و پیشگیری را در زندگی روزمره ندارند. به همین دلیل بایستی دولتها با سیاستهای اجتماعی و حمایتی خود در این راستا گامهای محکمی بردارند.
این فقدان ها، غفلت ها و نادیده انگاری ها دامان سالمندان آتی (جوانان نسل امروز) را نیز خواهد گرفت. مگر اینکه از امروز اهمیت آموزش، پیشگیری و خودمراقبتی را در بین نسل امروز بیشتر کنیم و تسهیلات آن را در مدارس، دانشگاهها و محیطهای شغلی فراهم و نهادینه سازیم.
صندوقهای بازنشستگی و تامین اجتماعی، نظام آموزش و پرورش، دانشگاهها و رسانه های جمعی و اجتماعی می توانند با آموزش سبک زندگی سالم، ارتقاء سواد سلامت و تغذیه، تاکید بر پیشگیری، ورزش و تحرک بدنی در راستای نیل به سالمندی سالم، موفق و فعال اقدام کنند.
استفاده از ظرفیت نهادهای دولتی، رسانه ها، آموزش و پرورش، دانشگاهها، نهادهای مردم نهاد و خیریه ای با به کارگیری مددکاران و تسهیلگران اجتماعی در راستای گسترش آموزش سواد سلامت و تغذیه و مهارتهای زندگی بسیار ضروری است.
آموزش و پرورش و آموزش عالی باید در مقاطع مختلف دروسی را برای آموزش سواد سلامت، سواد تغذیه، سواد پزشکی، خودمراقبتی و مهارتهای زندگی و سبک زندگی سلامت محور اختصاص دهند تا به تدریج طی مسیر زندگی، این مهارتها در افراد درونی و نهادینه شود.
اما باید توجه داشت که تامین معیشت روزمره و تامین نیازهای ضروری زندگی بر همه قلمروهای دیگر ارجحیت دارد و تا زمانی که افراد در جامعه ای با اقتصاد تورمی، بی ثبات و ناامن زیست می کنند، توان و امکان گذر از نیازهای اساسی و تامین مراتب بالای نیازهای خود را نخواهند داشت.
پیامدهای اجتماعی تورم و فقر و دیگر شاخص های اقتصادی و رفاهی، سراسر زندگی روزمره سالمندان را متاثر می سازد.
•به مناسبت روز جهانی سالمندان؛
•سالمندی، پدیده ای اجتماعی و نابرابر در ایران
•یادداشت اختصاصی از دکتر شیوا پروائی، جامعه شناس