روزگار گمشده کودکی در خیابانهای شلوغ
به گزارش وبسایت تخصصی مددکاری اجتماعی ۲۰۱۵ به نقل از هشمهری آنلاین، ایران نیز سال ۱۳۷۳ با امضای پیماننامه حقوق جهانی کودک، آن را پذیرفت و قوانینی نیز برای جلوگیری از کار کودکان وضع کرد اما همچنان طبق برخی آمارها حدود ۷میلیون کودک کار در کشور وجود دارد که بخش قابلتوجهی از آنها اتباع بیگانهاند.
تهران یکی از مراکز اصلی حضور کودکان کار است. هماکنون ۱۵۰۰کودک کار توسط شهرداری تهران شناسایی و اطلاعات آنها ثبت شده و تحت حمایت سازمانهای مردم نهاد در مراکز پرتو آموزشهای درسی و مهارتی را فرا میگیرند.
نقش خیرین در حضور کودکان کار در مدرسه
صبح رویش نخستین مدرسه ویژه کودکان کار اکنون آخرین روزهای نخستین سال تحصیلیاش را سپری میکند. ۴۰۰دانشآموز مستقیم و غیرمستقیم تحت حمایت این مدرسه قرار دارند که بخش قابلتوجهی از آنها کودکان کار و معمولا بازمانده از تحصیل هستند. اعظم ابوالقاسمی، معاون آموزشی این مدرسه به همشهری میگوید: بابت حضور تکتک این بچهها در صبح رویش خدا را شکر میکنیم و خوشحالیم که فرصت یادگیری علم و مهمتر از آن مهارت زندگی و اخلاق و بازی برایشان فراهم شده است. ما تلاش میکنیم قویتر و بهتر پیش رویم. وی میگوید «آنچه بهعنوان نتایج فعالیت یکساله خودش را نشان داده بسیار بهتر از چیزی است که تصورش را میکردیم. علاقهمندی بسیار بچهها به ادامه تحصیل قابلتوجه است، هرچند تعدادی از آنها نگران این هستند که آیا والدینشان اجازه تحصیل به آنها میدهند یا نه و ما تمام تلاشمان را میکنیم تا والدین را راضی کنیم.»
تأمین نیازهای ضروری برخی خانوادهها یکی از راههایی است که تاکنون بعضی از آنها را به حضور پاره وقت کودکشان در محل کار و در کنار آن حضور در مدرسه راضی کرده است. این نیازها هر چند بهصورت نقدی تأمین نمیشود اما برای کودکی که کار کردنش نقش مهمی در تأمین داروهای عضو بیمار خانواده داشته، بیثمر نبوده است.
مونا هاشمیان که مدتی بهعنوان معلم با یکی از سازمانهای مردم نهاد همکاری کرده و درس تاریخ به کودکان کار ساکن در محله هرندی (دروازهغار) یاد داده میگوید: «برای بسیاری از این بچهها و خانوادههایشان درس خواندن تعریف نشده، همهچیز را کار میدانند و رفع مشکلات معیشتی که درگیرشان هستند. اما با این حال تعداد زیادی از آنها دوست نداشتند کار کنند بهخصوص دخترها، انگیزه درس خواندن در آنها هم بهمراتب قویتر بود و در مقابل، پسرها احساس مسئولیت بیشتری برای تأمین معاش داشتند و به ناچار از درس فاصله میگرفتند و نامنظم سر کلاسها حاضر میشدند؛ بهخصوص در شبهای عید و فصل خرید که کاسبیشان رونق داشت.»
حمایت خیرین و تأمین نیازهای اساسی خانواده این کودکان راهی است که معمولا به حضور کودکان کار در مدرسه ختم میشود. تاکنون چند خیر حمایت مالی ۱۵خانواده از کودکان تحت حمایت خانه کودکان کار گنجینه را بهعهده گرفتهاند که این اقدام منجربه حضور دائمی این بچهها در مدرسه شده است.
کودکان مسئول
وقتی با کودکان کار حرف میزنید با کودکانی مواجهید که شما خودتان را لا بهلای صحبتهایشان گم میکنید. نمیدانید مقابل یک پسر بچه ۹ساله نشستهاید یا یک مرد پر دغدغه سی و چندساله. گروه مردمی گلوریا برای مشارکت بیشتر مردم در حمایت از کودکان کار چندی پیش کمپین «من هم یک کودک هستم» را تشکیل داد. عنوانی که درد عمیق کودکی نکردن را همراه خودش میآورد؛ درد زود بزرگ شدن و درد گمشدن میان سن شناسنامهای و سن اجتماعی شدن را. معاون آموزشی صبح رویش میگوید: «دغدغه ذهنی این بچهها با هم سن و سالهایشان متفاوت است. بچه ۱۰سالهای که نگران تأمین سرپناهی برای خانواده است و صاحبخانه جوابشان کرده و وقتی با او حرف میزنیم طوری صحبت میکند که انگار وظیفه دارد این نگرانی را از دوش خانواده بردارد.»
اما فقط این بچهها نیستند که کودکیشان را از آنها دزدیدهاند، سختی زندگی و بار سنگین معیشت و هزار دلیل دیگر حتی والدین آنها را هم از خردسالیشان بلند کرده و آورده میان معرکهای که حالا با سن و سالی کم، درگیر زندگی و چند بچه و آسیبهای جور و واجورند. «وقتی چند برگه سفید و یک جعبه مداد رنگی مقابل یکی از پسرهای مدرسه گذاشتم، مادر جوانش هم چند مداد رنگی برداشت و با ذوق و اشتیاق مشغول نقاشی کشیدن شد و چشمانش مانند یک دختر بچه ۶ساله برق میزد.» ابوالقاسمی این را هم میگوید که وقتی بچهها را برای اردو به مکانهای تفریحی تهران میبریم تمام مسیر را خوب میشناسند، همگیشان تجربه کار کردن در این مکانها را داشتهاند. «بچهها بارها تا پای برج میلاد رفته بودند برای فروش فال اما بالای برج رفتن برایشان تجربه تازهای بود. حتی یک توپ پلاستیکی ساده، آنها را سر ذوق میآورد و به دنیای از دست رفته کودکیشان بازمیگردند.»