روند تحولات مسائل اجتماعی در جامعه ایرانی طی سال های اخیر ابعاد پیچیده و چند لایه ای را به خود گرفته است و به همین دلیل هم در مقام تبیین و تحلیل و هم در مقام ارایه راه حل و راهکار دشوارهای زیادی با خود به همراه دارد.
عوامل متعددی نیز در بروز این روند موثر بوده است. گسترش همه گیری بیماری کووید ۱۹، مسائل اقتصادی و آثار تورمی ناشی از آن، تحولات فرهنگی، اجتماعی و به خصوص نهاد خانواده مزید بر علت بود. همچنین شاهد نوعی غفلت از تحولات در بطن جامعه و در حوزه مسائل فرهنگی و اجتماعی اجتماعی و تقلیل آن هستیم.
علاوه بر این تحولات اجتماعی جامعه ایرانی و تأثیراتی که این رویدادها بر مسائل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه گذاشت شرایط موجود را بسیار پیچیدهتر از قبل نمود.
به این دلیل شاهد تغییرات گستردهای در حوزه خانواده، سالمندان، کودکان و نوجوانان و جوانان، مدارس و دانشگاهها، مناطق حاشیه نشین و روستاها، مهاجرت و … هستیم.
به نظر می رسد که فردگرایی افراطی در جامعه در حال رشد بوده و اخلاق و خرد جمعی رو به زوال نهاده است، خود محوری و خودخواهی در بطن جامعه در حال رشد بوده و بسیاری از آموزه های اخلاقی پیشین که مقوم جامعه و ضامن رشد و پویایی جامعه بود در حال تضعیف است.
در حوزه مسائل اجتماعی و سلامت برنامه های درمانی و مداخلات، توانمندسازی و اقدامات پیشگیرانه مشکلات عمده ای را تجربه می نماید. در همه این حوزه ها نوعی شاهد نوعی بی ثباتی و فقدان مسئولیت پذیری هستیم.
در حالیکه جامعه در حال پیچیده شدن است و احتمالاً هوش مصنوعی طی سال های آینده در بسیاری از حوزه های اقتصادی و اجتماعی گسترش پیدا کند. در کاهش عوامل موثر محافظتی و افزایش عوامل خطرآفرین و فقدان ساز و کار داینامیک اجتماعی برای پیشگیری از آسیب های نوپدید، در حال افزایش فاصله جامعه از نهادهای موثر بوده که به تعمیق شکاف های اجتماعی منجر شده است.
به همان اندازه که شرایط اقتصادی در جامعه ای رو به افول بنهد، اخلاق نیز رو به زوال میگراید. در واقع تاثیرات اقتصاد بر اخلاق میتواند کاملاً مستقیم و رابطه علت و معلولی باشد.
هر اندازه که شرایط نسبی برای رفاه اجتماعی بهتر شود، ساز و کارهای اخلاقی نیز شکل میگیرد. در حالیکه نقش متخصصان و بازیگران اجتماعی در حال کاهش است، اما رشد شتابان مسائل اجتماعی ممکن است که آینده کشور را با مخاطره و چالش های جدی مواجه سازد.
پیشگیری از چنین رویدادهایی نیز با ساز و کارهای سلبی ممکن نیست و نیازمند تشریک مساعی، ایجاد فضای گفت وگوی اجتماعی، برگرداندن ساز و کارهای اصیل اجتماعی و استفاده از ظرفیت های مردمی و پویایی درون سیستم و متخصصان اجتماعی برای تبیین، ارایه راهکار و مشارکت در تصمیم سازی است.
به عنوان مثال مسائلی نظیر آنچه که در شهر مشهد اتفاق افتاد و جوان ۳۹ سالهای قلب پدر خود را خورد، قتلی که توسط دفتردار در شهرستان بهبهان اتفاق افتاد، افزایش آمار خودکشی در بین عموم جامعه و جوانان، خشونت، ناامیدی و سرخوردگی، افزایش مهاجرت از کشور، افزایش قیمت مسکن و به تبع آن رشد حاشیه نشینی، شکاف های طبقاتی و اُفت دهکی، کاهش احترام به قانون در سطح جامعه، تشدید بی نظمی و رفتارهای هنجارشکنانه و افزایش ناامنی، زول مسئولیتپذیری در سطوح مختلف اجتماعی، افزایش شکاف بین اعضای خانواده، تشدید روزمرگی اجتماعی و یا ملال اجتماعی، افزایش تعارضات درونی در محیط های کاری، تحصیلی و آموزشی و … حاکی از نوعی از هم گسیختن در نظم اجتماعی در جامعه دارد. در واقع در قاعده هرم جامعه شاهد تشدید تعارضات و بی نظمی و هرج و مرج هستیم که پیامد آن در مثال های فوق قابل تبیین است.
در حال حاضر در قاعده هرم جامعه به سمت شکننده شدن در حال رشد است. همچنان که نشانگان آن نیز با افزایش موارد خودکشی، افسردگی و ناامیدی، تعارضات و کشمکش های خانوادگی و اجتماعی قابل مشاهده است.
با وجود مسائل عمده ای که تهدید کننده حیات جامعه است، هنوز سرمایه اجتماعی و نیروهای بالقوه درونی در داخل اجتماع به منظور غلبه بر مسائل یاد شده وجود دارد. به عبارت دیگر امید به بهبود وضعیت موجود و ایجاد ساز و کار لازم برای پیشگیری از زوال جامعه وجود دارد که این امر در فضای ارتباطی و شکل گیری گفت و گو در جامعه به عنوان پیش شرط صورت می گیرد.
در شرایط کنونی نیازمند بازسازی قاعده هرم و بازیابی اجتماع هستیم. جامعه شرایط پرمخاطره ای را طی میکند. لازم است که همه نیروهای فعال اجتماعی و داینامیک جامعه برای غلبه و کنترل مسائل موجود فعال شوند.
گروههای مختلف اجتماعی در تعامل و دیالوگ با هم به بحث و تبادل نظر بپردازند. در حوزه سیاست گذاری اجتماعی و تصمیم سازی علایق گروههای مختلف در نظر گرفته شود و برنامه ها متناسب با نیاز آنها طراحی و به اجرا برسد. در حوزه کلان نیز ضروری است که ارتباط سیستم با جامعه تقویت گردد.
افزایش فاصله منجر به ناامنی و هرج و مرج در سطح جامعه میگردد. ایجاد تغییر با همراه ساختن مردم و در قاعده هرم جامعه امکان پذیر است. در غیر این صورت شاهد دو نوع زیست جهان متفاوت خواهیم بود که این امر در طولانی مدت ممکن است به نوعی تهدید ملی تبدیل شود.
برای طراحی و اجرای برنامه باید به نیاز مخاطبان توجه شود. ضروری است که در فرایند طراحی و اجرا مشارکت داده شوند. در غیر این صورت جامعه و سیستم متحمل هزینه های زیاد و بی فایده خواهد شد.
زمان از دست خواهد رفت و شکاف ها تشدید می شود. آن چیزی که باعث نگرانی می باشد این است که در هیاهوی رخدادهای موجود، ماهیت جامعه به فراموشی سپرده شود. لذا باید برای مصالحه و ایجاد گفت و گوی اجتماعی در همه سطوح کوشید. در حال حاضر جامعه نیازمند آرامش و امنیت روانی است. لازمه تحقق آن کاهش فاصله بین جامعه و سطوح تصمیم سازی است. در چنین شرایطی امکان ایجاد یک سیستم پویا فراهم خواهد شد. امید است که چنین اتفاقی با خردجمعی اتفاق بیافتد.
هدف از نگارش این یادداشت تبیین بخشی از واقعیت های اجتماعی موجود برای بررسی خودکشی به عنوان یک مسئله اجتماعی است.
با توجه به افزایش آمار خودکشی در جامعه و پیامدهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی آن به تفصیل به این موضوع خواهیم پرداخت.
از طرف دیگر بسیاری از خودکشی و بیمعنایی در زندگی و در بستر شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی قابل تحلیل است که در این سلسله یادداشت ها تحت عنوان خودکشی و بحران معنا در زندگی به آن خواهیم پرداخت.
با این وجود به نظر لازم می رسید که در بخش اول این سلسله یادداشت به صورت اختصار به تحلیل شرایط اجتماعی موجود پرداخته شود.
در یادداشت های بعدی به تبیین چرایی و چگونگی خودکشی در سطوح فرد، خانواده و اجتماع خواهیم پرداخت و در نهایت با توجه به وضعیت موجود راهکارهای عملیاتی در سطوح سیاست گذاری اجتماعی و عملیاتی در سطح میانی و خُرد پرداخته می شود.
یادداشت اختصاصی از دکتر سلمان قادری؛ مددکار اجتماعی و جامعه شناس
خودکشی و بحران معنا خودکشی و بحران معنا خودکشی و بحران معنا خودکشی و بحران معنا خودکشی و بحران معنا خودکشی و بحران معنا خودکشی و بحران معنا خودکشی و بحران معنا