توسـعهی صنعـت و گسـترش شهــرهای صنعتی و شهرنشینی در کنار تمامی اثرات مثبتی که در تغییر سبک زندگی انسانها ایجاد کرده، معضلات و مشکلاتی را نیز به همراه داشته است که تاکنون هم ادامه دارد و مسئولین پیوسته برآنند که از این معضلات بکاهند تا مردم بتوانند از حداکثر امکانات موجود استفاده کنند.
به گزارش سایت تخصصی مددکاری اجتماعی ۲۰۱۵ به نقل از روزنامه سایه، در میان این مشکلات، حاشیهنشینی یا سکونتگاههای غیررسمی پدیدهای است که با توجه به رشد شهرنشینی بیرویه و روند مهاجرت از روستا به شهرها شکل گرفته و گسترش یافته است.
شروع این پدیده در ایران تقریبا به دههی ۴۰ و خصوصا پس از اصلاحات ارضی بازمیگردد، که سبب شد مهاجرت به شهرها افزایش یابد. این در حالی است که پس از وقوع انقلاب نیز بر اثر تحولات صورت گرفته در این مقطع، شروع جنگ عراق علیه ایران و تداوم سیاست تمرکزگرایی به تداوم شهرنشینی بیرویه و به تبع آن افزایش حاشیهنشینی در شهرها و به ویژه شهرهای بزرگ منجر شد. حاشیهنشینی پدیدهای است اجتماعی و بهعنوان معضل و آسیب اجتماعی مورد توجه جامعهشناسان قرار گرفته است.
مفهوم حاشیهنشینی معانی و اسامی گوناگونی برای خود دارد و اغلب، به مساکن فاقد خدمات و نیازهای اولیه انسانی اطلاق میشود.
حاشیهنشینان آسیبزا نیستند
حاشیهنشینی به عنوان برهم زنندهی تعادل فیزیکی شهرها، نشاندهندهی توسعهی ناموزون شهری و منطقهای است و دغدغهی بسیاری از متخصصین شهری، جامعهشناسان، معماران و غیره است. آمارهای موجود حکایـت از آن دارد کـه قریب ۲۰ تا ۳۰ درصد ساکنین کلانشهرها در سکونتگاههای ناهنجار زندگی میکنند و دست به گریبان معضلات خاصی هستند.
حاشیهنشینی از این منظر یک آسیب اجتماعی و انحراف اجتماعی تلقی میشود که در ابتدا دلایلی که باعث مهاجرت و روآوردن به زندگی با شرایط سخت حاشیهنشینی میشود به طور جداگانه قابل بررسی است و از سویی موقعیت و شرایط جغرافیایی و بعضا اقتصادی حاشیهنشینان باعث میشود تا منطقهی خاصی برای شکلگیری آسیبهای اجتماعی به وجود بیاید و این الزاما به این معنی نیست که این گروه آسیبزا باشند.
با بررسیهای انجام شده از سبک و فرهنگ زندگی حاشیهنشینی این مهم به دست آمده که زندگی و کنش متقابل اعضای مناطق حاشیهنشین با یکدیگر، عامل به وجود آورندهی فرهنگ خاصی است که با فرهنگ متداول و مورد پذیرش حاکم بر جامعه تفاوت دارد.
خرده فرهنگ زاغهنشینان از افرادی تشکیل یافته که کم و بیش مشکلات مشابهی دارند و ارتباطات آنها با یکدیگر، ارزشهای جدیدی را پدید میآورد. باید در نظر داشت بسیاری از رفتارهایی که در فرهنگ حاکم جامعه، ناهنجار یا انحراف تلقی میشوند، در این مکانها عادی هستند.
حاشیهنشینان معمولا این احساس را دارند که شهر، خانهی آنها نیست و برخوردها و عدم رسیدگی به حل معضلات آنان و حتی به نوعی انتخاب واژهی حاشیهنشینی برای آنان باعث شده که احساس کنند به طور کل به حاشیه رفتهاند و اینجاست که در کنار تمامی مشکلات موجود با یک معضل اجتماعی جدید روبهرو میشویم که ناشی از این مساله است که در بسیاری از موارد و در نگاه بسیاری از افراد، حاشیهنشینان با رفتارهای که از منظر ما نابههنجار تلقی میشوند و در اطراف شهر ما زندگی میکنند، آسیب و خطری برای شهر و شهرنشینان محسوب میشوند. در حالی که همین برچسب که تا اندازهای اکنون هم دیده میشود آنها را مستعد ایجاد انحرافات اجتماعی بیشتر خواهد کرد.
آرزوهایی که پشت دروازه شهر ماند
از جمله مشکلات عمدهی حاشیهنشینان که بتوان به شکل موردی، به اشاره کرد بیمسکنی یا بدمسکنی، عدم دسترسی به آب آشامیدنی سالم و بهداشتی، معضل دفع زباله، مشکل ترافیکی و رفت و آمد، مسئلهی یافتن کـار، انواع نارضایتیهای جمعی و احساس عدم تعلق و بیگانگی با شهر، عدم مشارکت شهری به علت احساس تبعیض و نداشتن روحیـهی شهروندی و… هستند. این موارد هرکدام میتواند باعث ایجاد و گسترش انحرافات اجتماعی باشد.
حاشیهنشینی به عنوان یک مسئلهی اجتماعی پیچیده و متأثر از عوامل بسیار، شکل میگیرد. شاید نتوان تمامی این عوامل را تشخیص داد اما قطعا توسعهی شهرنشینی و مهاجرت از روستا به شهرها به دنبال دسترسی به آرزوهایی که دنیای صنعتی در ذهنها شکل داده باشد مهمترین آن باشد. کشورهای در حال توسعه بیشتر با این مسئله دست به گریبان هستند و شهرهایشان با سیل عظیم مهاجرین روستایی روبهرو است که به دنبال آروزهای طلایی و تطبیق خود با زندگی شهرنشینی، این انتخاب را میکنند. اما بسیاری از آنان نمیتوانند با شهر سازگاری پیدا کنند و شهر به عنوان متوقفکننده در مورد آنها عمل میکند، در نتیجه، پشت دروازههای شهر مناطق حاشیهنشین را تشکیل میدهند که شاید یک دلیل عدم توان این تطابق نامتوازنی و نابرابری سطح زندگی در روستا و شهر باشد. از دیگر دلایل ناتوانی در این عدم تطبیق را میتوان تاثیر عواملی ازجمله پایین بودن سطح مهارت، تحصیلات و درآمد و بالا بودن قیمت زمین و مسکن نیز برشمرد. چنانکه آمارها نشان میدهد ۹۳درصد آنها تحصیلات راهنمایی و پایینتر از راهنمایی دارند و شغل اکثر زنان حاشیهنشین خانهداری و شغل مردان کارگری و کار در بخش غیررسمی است. همچنین بیش از ۶۵ درصد حاشیهنشینان درآمدی پایینتر از ۳۰۰هزارتومان دارند!
لزوم توجه به توسعهی متوازن منطقهای
به طور قطع یک اقدام موثر برای کاهش حاشیهنشینی ایجاد امکان برخورداری از امکانات دنیای صنعتی در همهی مناطق و توسعهی متوازن منطقهای و عدم تمرکزگرایی خدمات و اشتغال در مناطق شهری است، تا جلوی مهاجرتهای بیرویه و غیراصولی به شهرها گرفته شود. رسیدگی به وضعیت حاشیهنشینان از دغدغهی مسئولین بوده است و مقام معظم رهبری مسئلهی رسیدگی به حاشیه شهرها را بهصورت شفاف و مکتوب به دولت ارجاع داده است. عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور نیز در سال گذشته با اشاره به اینکه مقام معظم رهبری مسئله رسیدگی به حاشیهی شهرها را بهصورت شفاف و مکتوب به دولت ارجاع داده است، بیان کرد: دستگاههای مرتبط با حاشیهی شهر مثل راه و شهرسازی به دنبال اجرایی کردن این مسئله هستند که در این رابطه چهار استان کشور در اولویت قرار دارند
«نهدره» یک مثال از درد مشابه
اما هنوز هم هستند افرادی که در حاشیههای تلخ فقر، درد دلهای زندگیشان به گوش کسی نرسیده و در شرایط سخت، روزگار خود را میگذرانند. ازجمله «نهدره» که مهر در گزارشی تفصیلی به توصیف زندگی و مشکلات آنان پرداخته است:
«شکل و شمایل محله شبیه خانههای پلکانی ماسوله است اما نابهسامان و آلوده. پشتبام یکخانه حیاط خانه دیگری است، کوچهپسکوچههایش تنگ است و باریک و شیب تندش نفست را بند میآورد.
درست نمیدانی از کجا باید شروع کنی، قلمت را چگونه بچرخانی و از کجا سخن بگویی چون هنوز هم گیج هستی و شاید باورت نمیشود. کمی سخت است که بپذیری درست در قسمتی از شهر تو، جایی که مردم همه مرفهنشین هستند و خیابانها محل جولان خودروهای آنچنانی و فروشگاهها پرزرق و برق و شیک، مکانی وجود داشته باشد متفاوت، بسیار متفاوتتر از ساختمانهای زیبا
اینجا شاید ماسولهی دوم ایران باشد اما اما نابهسامان و آلوده. پشتبام یک خانه، حیاط خانه دیگری است، کوچه پسکوچههایش تنگ است و باریک و شیب تندش نفست را بند میآورد، سیمهای برق از سویی به سوی دیگر کشیده شدهاند و تو باید پا بر روی پلههای باریک و کوچکی بگذاری تا بتوانی در این منطقه حرکت کنی. این ویژگیها تنها برای این منطقه، در «حاشیه» بودن را رقم زده است، اینجا «نهدره» است. «نهدره» اما فقط یکی از سکونتگاههای غیررسمی شهر مشهد است و در دل خود هزاران قصه پنهان کرده است، قصههایی مملو از درد و آسیب و رنج اجتماعی که مردمانش را گریبانگیر بوده و تنها برگهای است از ماجراهای حاشیهنشینی در مشهد، اینجا اگرچه در بلندی و ارتفاعات قرار دارد اما گویی لایهی زیرین شهر است.»