توانمندسازی زنان صرفاً توانمندسازی اقتصادی نیست

بدون تردید، فقر و نابرابری های اقتصادی از زمره مهم ترین معضلات جامعه بشری است که از جایگاه ویژه‌ای در بین سایر مسایل اجتماعی برخوردار است. به دفعات تکرار شده که عامل اصلی مؤثر بر آسیبهای اجتماعی، فقر و به بیان تفصیلی تر نداشتن شغل، سرمایه و درآمد اقتصادی است. در هر جامعه‌ای، قشری که در فقر زندگی می‌کنند بیشتر از دیگران در معرض آسیب های اجتماعی قرار دارند. فقر از بنیادی ترین مشکلات زندگی انسان است که با وجود پیشرفت و توسعه گسترده در زندگی بشری، میزان آن نه تنها کاسته نشده بلکه طبق آمارهای موجود در حال افزایش نیز می باشد. بر اساس مطالعات پژوهشگران، زنان بیشتر از مردان در معرض خط فقر قرار دارند زیرا زنان از قابلیت ها و امکاناتی که برای توانمندی و کاهش فقر لازم است محرومند.

سهم نابرابر و بیشتر زنان از فقر در مقیاس جهانی غالباً در مفهوم “زنانه شدن فقر” انعکاس یافته است. عوامل بسیاری به عنوان متغیرهای موثر در زنانه شدن فقر مطرح شده است، مانند نابرابری در حقوق و آنچه زنان در مقام شهروند باید استحقاق برخورداری از آن را داشته باشند، نابرابری در قابلیت ها در نتیجه نابرابری در فرصت ها و پیامدهای نابرابر سیاست های تعدیل ساختاری، زنانه شدن بخش غیر رسمی اقتصاد و محرومیت زنان از امتیازات اشتغال رسمی، مهاجرت و جنگ ها، از بین رفتن شبکه حمایت های خانوادگی، قومی و … نه تنها به زنانه شدن فقر بلکه به پیوستن قشر خاصی از زنان یعنی “زنان سرپرست خانوار” به”گروه فقیرترین فقرا” انجامیده است.
پیش شرط اساسی حذف فقر جهانی و حمایت ازحقوق بشر، توانمندسازی است. یکی از گروه های هدف مهم در توانمندسازی زنان هستند. تأکید بر فقر زادییِ زنان، نه تنها به دلایل انسان دوستانه و عدالت جنسیتی بلکه به دلیل اهداف توسعه ای و نقشی که زنان در ارتقای بهره وری و رشد اقتصادی جوامع دارد صورت گرفته است و بطور کلی میتوان گفت زنان بعنوان عاملان توسعه قلمداد می‌شوند و توانمندسازی زنان از جمله مولفه‌های مهم در توسعه پایدار است. توانمندسازی زنان تلاشی برای ارتقاء سطح اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی زنان است. توانمندسازی زنان به معنای کسب قدرت تفکر و اقدام آزادانه، توسعه احساس خود ارزشمندی، اعتقاد به توانایی ایجاد تغییرات مطلوب در خود، حق کنترل زندگی خود، حق انتخاب، قدرت چانه زنی، بالفعل نمودن همه پتانسیل های زنان و برابری در جامعه است. به‌ طور کلی توانمندسازی زنان کنترل آنها بر زندگی خودشان در هر فرآیند و فعالیتی است. امروزه درک و بکارگیری استراتژی توانمندسازی زنان در همه ابعاد فقر نه صرفاً فقر اقتصادی یک راه حل آشکار برای مبارزه با فقر در جامعه و دست یابی به توسعه پایدار است. چراکه یکی ازشاخص های مهم برای سنجش توسعه هر کشور، وضعیت زنان و سطح توانمندسازی آنان می باشد.
آنچه که در این میان حایز اهمیت است این که در مطالعه فقر و برنامه توانمندسازی زنان می بایست فقر را در ابعاد مختلف مورد توجه قرار داد و به کاهش آن اهتمام ورزید. به عبارتی فقر زنان به مراتب فراتر از فقر مادی و مسئله تأمین امکانات ضروری زندگی است و شامل جنبه های وسیع تری مانند دسترسی به فرصت ها، محرومیت از حق انتخاب، اتکاء به خود، اعتماد به نفس، توانایی و امکان مشارکت در فعالیت های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیز می شود. به طور کلی توانمندی زنان نه تنها دارای بُعد اقتصادی است بلکه مهمتر از آن بعد دارای ابعاد سیاسی، اجتماعی و روانی نیز می باشد. بنابراین لازم است مددکاران اجتماعی با توجه به نتایج پژوهش های داخلی و خارجی انجام گرفته در این زمینه برای طراحی و اجرای برنامه های جامع، عمیق و علمی که همه ابعاد توانمندسازی زنان را مدنظر قرار میدهد، نه صرفاً توانمندسازی اقتصادی – آن هم بطور نه چندان موثر و اثر بخش -گامهای اساسی بردارند و این مستلزم برداشتن موانع و تحول در جامعه و فرهنگ حاکم بر آن است که زنان را از به دست آوردن توانمندهای خود باز می دارند.

نویسنده: پروانه خفتان؛ کارشناس ارشد مددکاری اجتماعی
منبع: پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران

رسانه تاب آوری ایران رسانه تاب آوری ایران
دکمه بازگشت به بالا