تله ی نظارت
هر نهاد یا سازمانی برای رسیدن به اهداف خود برنامه هایی را اجرا می کند. در اینجا به بحث درباره برنامه ها نمی خواهم بپردازم. مقصودم پرداختن به بخش نظارت و ارزیابی است که آن مدیریت با بخشی به نام “نظارت” همراه است، یعنی اینکه فعالیتی هدفمند به صورت های مختلفی قرار است انجام شود و خروجی هایی به دنبال داشته باشد که در بخش انتهایی کار، سود حاصله از آن به مردم برگردد. برنامه های اجتماعی و ارایه ی خدمات در این بخش نیز نه تنها از این قاعده مستثنی نیست بلکه از حساسیت بالایی نیز برخوردار است. اگر چه بحث جامع و مفصلی در این خصوص نیاز است که در این مقال نمی گنجد اما ضرورت آنقدر زیاد است که نیم نگاهی هر چند کوتاه برای آغاز و ورود به این مبحث مهم برای همه ی دست اندرکاران اجتماعی الزامی به نظر می رسد.
از آنجایی که معنای لغوی “نظارت” مراقبت از انجام کاری، مراقب بودن، نگاه کردن و مواظبت کردن آمده است، پس حساسیت کاربرد این واژه را دوچندان می کند. نظارت از وظایف خطیر یک سازمان دولتی و حتی غیر دولتی در این حوزه به شمار می آید. نظارت می بایست با حساسیت و نگاهی عمیق با برآیند از استاندارهای نظارت مورد نظر آن فعالیت انجام شود تا چگونگی عملکرد سازمان مشخص شود و مقایسه ای بین وضعیت موجود و وضعیت مطلوب محقق گردد. تدوین و اجرای هر گونه طرحی که در مسیر اقدام اجتماعی است از نوشتن پروپوزال تا پروتکل اجرایی و عملیاتی کردن سوژه ارزیابی توأمان با نظارت است. همانطور که طی این سال ها دیده شده است کمیت بر کیفیت ترجیح داشته و چه بسا پروژه هایی دهن پرکن به میدان آمد و وقتی تمام شد نمایشی از اجرای بی محتوای آن را شاهد بوده ایم و احسنت و آفرین گفتن های خودمان، امر را بر ما مشتبه کرد که حتماً کار خارق العاده ای انجام شده است اما در عمق زوایای پنهان آن جزء اجرای یک برنامه، آن هم در کمال بی دانشی و نبود نظارت لازم و کافی ناظرین چیز دیگری عاید جامعه ی هدف نشده است. این همان افتادن به تله ی نظارت است؛ چگونه یک سازمان یا نهاد می تواند خود را ارزیابی کند؟ شاید هم مصداق مثلی است که “هیچ بقالی نمی گوید ماست من ترش است”.
پرسش این است:
وقتی برنامه ای توسط سازمان یا نهادی دولتی اجرایش ضرورت می یابد، بودجه ای برایش تعریف می شود و به عنوان یک اقدام یا مداخله اجتماعی کلید می خورد و به مجری (که می تواند حتی خودش باشد) سپرده می شود سازمان یا نهاد می تواند هم ناظر میانی و هم ناظر عالی باشد؟ آیا می توان به یقین گفت که کارشناسان یا مجریان متبوع آن نهاد یا سازمان می توانند همه ی کار را به نحو احسن انجام دهند؟ یعنی طرحِ مورد نظرِ خود را حین اجرا به صورت توأمان کنترل، ارزیابی و نظارت کرده و در انتها پایش نهایی را انجام دهند؟ چگونه متولیان اجتماعی می توانند چندین نقش مهم را در فرآیند کار به عهده گیرند؟
نقش طراح، مجری، ارزیاب، ناظر، پایشگر و …؟
مریم پرمحمدی آذر؛ مددکار اجتماعی
مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران