بی‌اعتمادی دانش‌آموزان به معلمان پرورشی | زنگ خطر ضعف حضور مددکاران اجتماعی در مدارس مدت‌هاست که به صدا درآمده است

زنگ خطر ضعف حضور مددکاران اجتماعی در مدارس مدت‌هاست که به صدا درآمده است. مددکارانی که می‌توانند دردی از دانش‌آموزان را دوا کنند، اما نادیده گرفته شده و مورد غفلت قرار می‌گیرند. در واقع حوزه مددکاری اجتماعی نه تنها در مدارس مغفول مانده بلکه فقدان آن در همه جا حس می‌شود.

به گزارش مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران؛  این در حالی است که بسیاری از فارغ‌التحصیلان مددکاری اجتماعی بیکارند و ما همچنان دغدغه عدم کنترل آسیب‌های اجتماعی در مدارس را در سر می‌پرورانیم.

لیلا ارشد، مددکار اجتماعی درباره ضرورت حضور مددکاران اجتماعی و مشاوران در مدارس می‌گوید: نقش مددکاران اجتماعی و مشاوران در آموزش ‌و پرورش بسیار مورد نیاز، مهم و اثربخش است، چون کودکان در شرایط مختلف در خانواده‌های متفاوتی به دنیا می‌آیند و زندگی می‌کنند. بنابراین مددکاران اجتماعی با قدرت تشخیص، دانش، نوع تجربه و تحصیلاتشان می‌توانند مداخلات مناسبی در خانواده‌ها داشته باشند و شرایط کودکان منزوی، پرخاشگر، تهاجمی، ناسازگار و بی‌انگیزه را بهبود ببخشند. این در حالی است که مدیران و معلمان به دلیل مسائل خودشان قادر به پیگیری شرایط کودکان نیستند. بنابراین کودکان رها می‌شوند.

این روزها دانش‌آموزان از هجمه معضلات در امان نیستند و ذهن پرسشگرشان پاسخ‌های قانع‌کننده‌ای را می‌طلبد. حال مساله‌ای که در این میان چشمگیر است؛ ضعف سیستم آموزشی است، چراکه ضعف حضور مددکاران اجتماعی و مشاوران در مدارس ایمن‌سازی دانش‌آموزان را در برابر مشکلات به تعویق انداخته است. دانش‌آموزانی که به حمایتگری نیاز دارند تا بتوانند با مهارت راه‌های مناسب را پیدا کنند. از دیدگاه شما چگونه باید این خلأ برطرف شود؟

در قرن بیست و یکم و در شرایط پیچیده اجتماعی امروز نیازمند این هستیم که فرزندان‌مان به ابزار مقابله‌ای مجهز و واکسینه باشند تا بتوانند در زندگی روزمره در ارتباط با مسائلی که پیش می‌آید از ابزار مقابله‌ای برای حفظ سلامت عاطفی، روانی، جسمی و جنسی‌شان بهره‌مند شوند، اما متاسفانه فرزندان‌مان را به این ابزار مجهز نمی‌کنیم. بنابراین ما اگر پیشگیری سطح یک را برای کودکان خود داشته باشیم که متاسفانه نداریم، نسبت به ایمن‌سازی آنها گام برداشته‌ایم. پیشگیری سطح یک یعنی آموزش مهارت‌های زندگی به کودکان به شکل مداوم در مقاطع مختلف تحصیلی تا دانشگاه. به گونه‌ای که فرزندان ما دارای ابزار مقابله‌ای باشند. در شرایطی که طلاق در حال افزایش است. ما هنوز مهارت‌های همسری را به فرزندان خود نیاموختیم. وقتی این همه کودک‌آزاری‌های سهمگین در حال وقوع است و روز به روز به تعداد آن اضافه می‌شود، ما هنوز نقش والدی را به فرزندان خود آموزش ندادیم. حالا اگر بخواهیم به این مسائل مشکلات اقتصادی، مهاجرت از سر فقر و نبود تفریح، لذت و نشاط را اضافه کنیم؛ کودکان ما فشارهای زیادی را تجربه می‌کنند. ما بعد از انجام پیشگیری سطح یک نیازمند پیشگیری سطح دو نیز هستیم. نقش مددکاران اجتماعی و مشاوران در آموزش و پرورش بسیار مورد نیاز، مهم و اثربخش است، چون کودکان در شرایط مختلف در خانواده‌های متفاوتی به دنیا می‌آیند و زندگی می‌کنند. بنابراین مددکاران اجتماعی با قدرت تشخیص، دانش، نوع تجربه و تحصیلاتشان می‌توانند مداخلات مناسبی در خانواده‌ها داشته باشند و شرایط کودکان منزوی، پرخاشگر، تهاجمی، ناسازگار و بی‌انگیزه را بهبود ببخشند. اینها همه خصوصیات متفاوت کودکانی است که در مدرسه حضور دارند. این در حالی است که مدیران و معلمان به دلیل مسائل خودشان قادر به پیگیری شرایط کودکان نیستند. در واقع دانش، تجربه و فرصتی ندارند که به این مسائل بپردازند. بنابراین کودکان رها می‌شوند. آنچنان که کودکان بیش‌فعال امروز تبدیل به بزرگسالانی می‌شوند که بی‌قرار هستند و حال خوشی ندارند. بنابراین تا زمانی که مددکاران اجتماعی و مشاوران پیشتاز الگوی تربیتی نباشند، نمی‌توان دانش‌آموزان را از هجمه معضلات دور نگه داشت.

با توجه به نکاتی که اشاره کردید باید گفت که معلمان پرورشی نیز به خوبی نقش خود را ایفا نکرده‌اند…

بله همان‌طور است. طی سال‌ها افرادی را در مدارس داشتیم که از آنها به عنوان معلمان پرورشی یاد می‌شود، اما یکی از دلایل عدم موفقیت و مشکلاتی که فرزندان ما در مدرسه و جامعه دارند این بود که معلمان پرورشی تجربه و تخصص مورد نیاز را نداشتند و مداخلات مناسب انجام نمی‌شد. از این رو دانش‌آموزان نسبت به معلمان پرورشی بی‌اعتماد شدند و نتواستند آنها را باور کنند. بنابراین اعتمادسازی صورت نگرفت و کودکان یا خودشان به همدیگر مشاوره‌هایی می‌دادند که غلط و نادرست بود یا به تنهایی دست به اقداماتی می‌زدند که در نهایت به نفع‌شان تمام نمی‌شد. از جمله اینکه به فضای مجازی و وسایل ارتباط جمعی متوسل می‌شدند که بسیار اوقات شرایط را سخت‌تر می‌کرد. بنابراین حضور مددکاران اجتماعی و مشاوران در مدرسه ضروری است و آنها می‌توانند سرمنشا مشکلات کودکان را شناسایی کنند و برای بهبود شرایط والدین و کودکان را به درمان‌های غیردارویی مثل کمک گرفتن از مراکز مشاوره ارجاع دهند تا اوضاع بهتر شود. نه اینکه بگذاریم کودکان بزرگ شوند و به علت نبود ابزار مقابله‌ای دست به رفتارهایی بزنند که در پاره‌ای موارد غیرقابل جبران باشد.

بارها شاهد خودکشی‌، سوءمصرف موادمخدر، رفتارهای نامناسب و خشونت‌های خیابانی و… در دانش‌آموزان بوده‌ایم. این در حالی است که می‌توانیم با به کارگیری راهکارهای موثر جلوی بروز تمامی این آسیب‌ها را در قشر دانش‌آموز بگیریم. در حالی که تاکنون در این راه موفق نبوده‌ایم. شما علت را در چه می‌بینید؟

بله. باید دانش‌آموزان به ابزاری واکسینه شوند تا بتوانند در مواقع ضروری از آن استفاده کنند. نزدیک ۲۰ سال است که ما فعالان اجتماعی به این مسائل می‌پردازیم. هرچقدر ایمن‌سازی دانش‌آموزان به ابزارهای مقابله‌ای دیرتر اتفاق بیفتد، مشکلات ما عمیق‌تر و گسترده‌تر می‌شوند و رهایی و رفع آنها به مراتب دشوارتر است. به بیان دیگر فردا دیر است. نباید مشکلات و آسیب‌هایی که امروز وجود دارند را نادیده بگیریم و ساده از کنارشان بگذریم، چرا که پیچیده‌تر می‌شوند و آن موقع پیشگیری سطح سه یعنی اقدامات سازمان‌های مردم‌نهاد برای مهار افراد تحت آسیب خیلی جوابگوی حل مسائل نیست. اتفاقی که امروز گریبان‌مان را گرفته است. به گونه‌ای که مسائل کودکان را جدی نمی‌بینیم و از متخصصان کمک نمی‌گیریم. علاوه بر این ما همچنان به تغییر رویه معتقد نیستیم یا معتقدیم، اما تلاشی صورت نمی‌گیرد و آن را اجرا نمی‌کنیم. این در حالی است که باید پرسید چه چیزی از فرزندان ما مهم‌تر است؟ قرار است آنها آینده این کشور را بسازند. ما هر چقدر امروز سرمایه‌گذاری کرده و به آنها بپردازیم، آینده درخشان‌تر خواهد شد. این در حالی است که در شرایط دشوار، دختران ما در حوزه ورزشی خوش درخشیدند. این مساله نشان می‌دهد که ظرفیت جوانان ما خوب است. خاکشان حاصلخیز است. اگر ما نتوانیم از توانایی‌های آنها درست استفاده کنیم، دچار مشکلات و بحران‌هایی خواهیم شد که عواقبش برای جامعه چندین و چند برابر می‌شود. بسیاری اوقات اتفاقاتی می‌افتد که نمی‌توانیم به درستی به آنها پاسخ دهیم. از این رو شرایط خوب و مناسب را از دست می‌دهیم و دیگر نمی‌توانیم جبرانش کنیم. برای مثال وقتی کودکانی به الکل، مواد مخدر و محرک و… آلوده ‌می‌شوند؛ رهایی از آن خیلی پرهزینه است، اما اگر امروز توانایی کودکان‌مان را تقویت کنیم و شناخت‌شان را نسبت به خودشان و جامعه افزایش دهیم؛ بی شک آنها واکسینه و ایمن خواهند شد و می‌توانند شهروندان سالم و مناسبی باشند.

منبع: آرمان

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
Back to top button