بیپشتوانگی زنان سرپرست خانوار: سید حسن موسوی چلک رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران در روزنامه آرمان نوشت: ۲۱فروردین (بیستم جمادی الثانی) مصادف است با ولادت حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها و روز مادر (روز زن) . به این مناسبت شایسته است یادی کنیم از وضعیت نه چندان خوشایند زنانی که با عنوان سرپرستان خانوار در کشور ما شناخته میشوند. این زنان اعم از اینکه همسرانشان فوت کرده یا متارکه کرده باشند یا همسران از کار افتاده، معتاد یا زندانی داشته باشند به هر حال مسئولیت نگهداری و سرپرستی فرزند یا فرزندانی به آنها سپرده شده است.
بیپشتوانگی زنان سرپرست خانوار
بررسی وضعیت سرشماری ایران در سال ۱۳۹۰ که از سوی مرکز آمار منتشر شده است نشان میدهد بیش از دو میلیون و ۵۶۳ هزار نفر زن سرپرست خانوار در کشور ما وجود دارد که حدود یک میلیون و دویست، سیصد هزار نفر از آنها تحت پوشش کمیته امداد و کمتر از سیصد هزار نفر آنها تحت پوشش و حمایت مستمر سازمان بهزیستی قرار دارند. نکته حائز اهمیت درباره این گروه این است که بسیاری از این افراد مهارتهای لازم و پشتوانه کافی را برای تامین نیازهای مالی خود ندارند که همین سبب شده است آنها تحت پوشش سازمانهای حمایتی قرار بگیرند.
دولت موظف به حمایت از این افراد است و سالانه باید مستمری را به این افراد اختصاص دهد. نگاهی گذرا به قوانین کشور ما درباره زنان سرپرست خانوار وظایف اساسی دولتها را در قبال این افراد گوشزد میکند. یکی از قوانین مورد استناد در این زمینه قانون تامین زنان و کودکان بیسرپرست است. بر اساس مفاد این قانون افرادی که حقوق آنها حداقل یک سوم حقوق کارمندان دولت باشد باید تحت پوشش سازمانهای حمایتی قرار بگیرند و سازمانهای حمایتی هم باید حداقل یک سوم دستمزد ماهیانه یک کارمند دولت را به این افراد پرداخت کنند. با فرض حداقل حقوق یک کارمند یعنی ۶۰۰ هزار تومان در ماه باید گفت ۲۰۰ هزار تومان ماهیانه باید به این افراد پرداخت شود. در حالی که در حال حاضر ما از ۵۰ هزار تومان تا ۱۰۰ هزار تومان مستمری ماهانه به خانوادههایی که از یک تا پنج نفر هستند پرداخت میکنیم.
این نشاندهنده این است که ما یک چهارم آنچه در قانون مصوب است به این افراد پرداخت میکنیم که طبیعی است این کفاف مخارج این افراد را نمیدهد و نمیتوان انتظار داشت با این مبلغ نیازهای مالی آنها برطرف شود. این در حالی است که اکثر این افراد مشکل مسکن هم دارند و باید شرایطی ایجاد شود تا همه نیازهای مسکن این افراد از سوی سازمانهای حمایتی برطرف شود. بنابراین باید گفت فشار اقتصادی که به این گروه وارد میشود با توجه به نوسانات بازار زیاد است و این نشاندهنده این است که اقدامات حمایتی ما درباره این گروه نتوانسته قانون تامین زنان و کودکان بیسرپرست را اجرایی کند. توجه به این نکته ضروری است که جمعیت بالای این گروه و محدودیت منابع سبب شده است در هیچ دورهای دولتها نتوانند از این گروه به درستی حمایت کنند. این به این معنا نیست که دولتها نمیخواهند این اقدام انجام شده و این افراد مورد حمایت قرار بگیرند بلکه واقعیت این است که ظرف امکانات موجود محدود است و بر اساس این منابع این محدودیتها ایجاد شده است.
در کنار دولت خیرین و بخشهای غیردولتی که درآمد، امکانات و تسهیلات حمایت از این افراد را دارند نیز میتوانند در کنار دولتها از این افراد حمایت کنند و همهچیز محدود به دولت نشود. در گذشته این توجه و مسئولیت ما در قبال خویشان و غیر خویشان ما بیشتر بود. در گذشته اگر زنی به هر دلیلی نیازمند بود و این نیاز از سوی اطرافیان و همسایگان و هم محلیهای او تشخیص داده میشد به شکلی نانوشته این چتر حمایتی بر سر او گسترده میشد و مردم و خیرین اجازه نمیدادند پای دولت و سازمانهای مختلف به این قضیه باز شود. امروزه این تنهایی و رویکرد فرد گرایی و بیتوجهی و بیتفاوتی نسبت به نیازهای اطرافیان بیشتر شده است که بخشی از آن اقتضای زندگی امروز است به این معنا که گرفتاریهای انسان مدرن به حدی زیاد شده است که او گاهی فرصت رسیدگی به خود را هم ندارد اما این نافع این بیتوجهی نیست و ما در قبال یکدیگر مسئولیم.
کما اینکه در دین مبین اسلام هم بر ضرورت توجه به حال دیگران و خبر گرفتن از حال همسایگان تاکید شده است. در این خانوارها افراد تحت سرپرستی به ازای هر یک نفر نان آور بیشتر است؛ زیرا در خانوارهای با سرپرست مرد دو نفر کار میکنند (مرد بیرون و زن در خانه یا بیرون) از سوی دیگر در کشور ما میانگین زنان شاغل از مردان کمتر و دسترسی زنان به مشاغل سودآور و منابع تولید (زمین، دام، فناوری و…) کمتر است. این زنان اکثرا با توجه به دو شغله بودن (خانه داری و شغل دیگر) و دریافت یک حقوق، بیشتر مشاغلی را انتخاب میکنند که بتوان در منزل انجام داد وبرخی زنان سرپرست خانوار به دلیل مزاحمتهای همسران خود (معتاد، ازکارافتاده، سالمند و…) نمیتوانند شغل مناسبی داشته باشند. بنابراین باید گفت لزوم آموزش به این افراد چه برای تصدی شغل و چه مهارتهای زندگی لازم است در حالی که کمبود و خلأ حمایتهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی از زنان سرپرست خانوارهنوز باقی است.
بیپشتوانگی زنان سرپرست خانوار