بخش چهارم از سلسله واکاوی های مسائل اجتماعی ایران: کودک آزاری، راهبردها و برنامه های پیشگیری
یکی از مهم ترین دوران های زندگی هر انسانی کودکی است. بررسی این دوران به عنوان برآیند زندگی آتی او می تواند چشم اندازی از جامعه را در اختیار ما قراردهد تا بتوان بر اساس آن، اقدام به برنامهریزی و کاهش آسیب های اجتماعی کرد. کودکان از آسیب پذیرترین گروه های جامعه هستند و خطر تعرض افراد گوناگون در خانواده یا اجتماع، همواره آنها را تهدید می کند. یکی از خطرات بالقوه در مورد کودکان، کودک آزاری است. کودک آزاری معلولی است از عامل های چندگانه (خانوادگی، اجتماعی، مدرسه و …) که مشکلات جبران ناپذیری را برای کودکان و نوجوانان در معرض آسیب، ایجاد می کند و هرنوع کوتاهی و غفلت یا ارتکاب به هر عملی ممکن است بهداشت و سلامت جسمانی و روانی کودک را به مخاطره انداخته و خدشه ای برآن وارد کند. بنابراین کودک آزاری دارای ابعاد جسمی، روانی، جنسی و مسامحه می باشد. کودک آزاری یک آسیب خانوادگی و اجتماعی است و عواملی نظیر اعتیاد والدین به مواد محرک( شیشه) و مخدر، اختلالات روانی والدین، زندانی بودن و رها شدن، طلاق، درگیری و اختلافات خانوادگی، عدم آشنایی با مهارتهای فرزندپروری، فقر، زندگی در مناطق پرآسیب و … در بروز آن نقش دارند. کودک آزاری هر چند پدیده ای جدید نیست و دارای قدمت طولانی است اما به نظر می رسد با رشد سازمان های مدافع حقوق کودکان، پیچیده شدن مسائل و گسترش آسیب های اجتماعی، تغییرات خانوادگی، جنگ، مهاجرت، گسترش حاشیه نشینی، فقر و … بر دامنه و اهمیت این پدیده افزوده شده است. با توجه به فراوانی موارد کودک آزاری در اجتماعات مختلف، آمارها گویای افزایش میزان آن است. طبق گزارش معاونت امور اجتماعی سازمان بهزیستی، از ۱۵۰ هزار تماس مرتبط با فعالیت های اورژانس اجتماعی که ۸٫۵ درصد مرتبط با کودک آزاری است بوده که عمدتاً موارد شدید فیزیکی گزارش می شود و عموماً آزارهای روانی و توهین گزارش نمی گردد.
کودک آزاری پیامدهای متعدد جسمی، روانی و اجتماعی بر کودک، خانواده، اطرافیان و جامعه دارد. لذا این پدیده در ارتباط مستقیم با سایر مسائل و آسیب های اجتماعی است. به این ترتیب کودک آزاری می تواند بر آسیب هایی نظیر طلاق، اعتیاد، بی سرپرستی، بزه و جرم و … تاثیر گذاشته و متقابلاً از این پدیده ها نیز تاثیر بپذیرد. به این دلیل کودک آزاری همانند سایر آسیب های اجتماعی یک پدیده ی چند بعدی است.
به نظر میرسد با توجه به افزایش موارد کودک آزاری، اتخاذ تدابیری برای پیشگیری از بروز این پدیده در جامعه ضروری باشد. نظر به اینکه تاکنون مقالات و کتب مختلفی در زمینه کودک آزاری به نگارش درآمده است در اینجا به برنامههای پیشگیری از کودک آزاری پرداخته می شود. زیرا به تعبیر لانکستر” اولین هدف مداخله در کودک آزاری، پیشگیری است. چون توفیق درمان کودکان و خانواده ها پس از وقوع کودک آزاری محدود می باشد”.
تمرکز اصلی راهبردهای مداخله ای جستجوی اصلی برنامههای پیشگیری از بدرفتاری با کودک است. مداخلاتی که در جهت کاهش کودک آزاری و پیشگیری از سوء رفتار با کودک طراحی و اجرا می گردند. پیشگیری از کودک آزاری در سه سطح صورت می گیرد: پیشگیری سطوح اول، دوم و سوم. پیشگیری سطح اول به تمامی اقداماتی اطلاق می شود که برای جمعیت عمومی یا بخشی از آن ارائه میگردد تا وقوع کودک آزاری را کاهش دهد که میتوان به مواردی از قبیل افزایش آگاهی عمومی، اجرای برنامه های آموزشی، ارتقاء سطح آگاهی افراد درباره تعداد متناسب کودکان در خانواده، برگزاری دوره های آموزشی برای والدین و … اشاره کرد. پیشگیری سطح دوم عموماً بر پیگیری اموری اشاره دارد که به قصد کوتاه سازی دوره یک اختلال انجام میگیرد که شامل شناسایی خانوادههای پرخطر قبل از آزار دیدن کودک و جلوگیری از شیوع بیشتر کودک آزاری می باشد. مواردی مانند شناسایی و درمان بیماران روانی در خانواده ها، حمایت از کودکانی که دارای والدین معتاد هستند به ویژه زمانی که مادر معتاد می باشد و … از جمله این موارد است. پیشگیری سطح سوم به آن موقعیت هایی مربوط می شود که کودک آزاری در آنها قبلا رخ داده و تاکید روی جلوگیری از وقوع مجدد و تعدیل آسیب ناشی از کودک آزاری است. بستری کودک آزار دیده در بیمارستان، ارزیابی و حمایت سایر کودکان خانواده و … جزء این دسته از اقدامات پیشگیرانه است. به طور کلی می توان استراتژی های کودک آزاری را از دیدگاه مبتنی بر کودک، خانواده، مبتنی بر استفاده از منابع و حمایت های اجتماعی مورد بررسی قرار داد. در استراتژی مبتنی بر کودک، تمرکز بر برنامه هایی جهت فراهم کردن خدماتی برای کودکان در معرض خطر، ارائه خدمات ویژه برای کودکان جهت اطمینان از امنیت و آموزش مهارت هایی برای غلبهی موفقیت آمیز بر بدرفتاری، آزار و تهدید است. مداخلات متمرکز بر کودک شامل مراقبت درمانی، راهنمایی و مشاوره، درمان سلامت روانی و رفتاری کودک است. در حالی که تمرکز بر استراتژی های مبتنی بر والدین با هدف قادر ساختن مراقبان و نیازهای همه اعضای خانواده به شیوه هایی به منظور فراهم کردن امکاناتی برای امنیت و رفاه خانواده است. این استراتژی بر تضمین و اطمینان حاصل نمودن از عوامل حفاظتی برای ایجاد مداخلات مناسب استفاده می شود.
استراتژی مبتنی بر خانواده بر افزایش مهارت های والدینی و کمک به خانواده برای ترمیم مشکلات و آزارهای خانوادگی متمرکز است. خانواده هایی که کودکان خود را مورد غفلت قرار می دهند اغلب دچار تکرار و عود رفتارهای آزار دهنده میشوند. آموزش در خانه، اغلب بهترین استراتژی برای پیشگیری از بازگشت و استراتژی موفقی برای کار با خانواده های در معرض خطر بی توجهی است. هنگام آموزش در خانه میتوان به تشخیص و آموزش افراد پرداخت و برنامه های مراقبت از کودک را آموزش داد. اگر متخصصان بالینی بتوانند به والدین کمک کنند تا به کودکان و سبک فرزندپروری به شیوه مثبت تر بنگرند، آنگاه قادر خواهند شد از بدرفتاری، آزار و آسیب به کودک پیشگیری کنند. خدمات پیشگیرانه مورد نیاز در این زمینه به دو دسته تقسیم می شوند: نخست خدمات و حمایت عمومی که در آن از والدین و خانوادهها حمایت کلی می گردد و دوم خدماتی که بر پیشگیری از کودک آزاری متمرکز است. خدمات عمومی اموری چون منزل مناسب، وجود مراکز مراقبت بهداشتی کودکان، مراکز حمایت خانوادگی و غیره را شامل میشود. خدمات عمومی زمینه را برای ارائه خدمات پیشگیرانه فراهم میسازد. برای مثال معلوم شده است فقر با کودکآزاری در ارتباط است. بیکاری، تحصیلات پایین و دیگر متغیرهایی که با خدمات عمومی ضعیف در رابطهاند، با کودک آزاری نیز همراه خواهند بود. از دهه ۱۹۷۰ مداخله های متمرکز بر بزرگسالان به نحو فزایندهای از رویکردهای شناختی- رفتاری از جمله آموزش مهارت های کنترل خشم، کنترل کودک و تدبیر استرس استفاده کردهاند. تکنیکی که بیش از همه استفاده می شود آموزش مهارت های کنترل و اداره کودک است. از سوی دیگر میتوان به استراتژی مبتنی بر استفاده از منابع و حمایت های اجتماعی هم به عنوان عاملی تاثیرگذار بر پیشگیری از این پدیده توجه خاصی داشت. چرا که والدینی که کنارهگیر بوده و به دور از دیگران زندگی نموده و از حمایت اجتماعی اندکی برخوردار و از نظر اجتماعی منزوی می باشند، ممکن است از خانواده هایی که شبکه های اجتماعی قویتری به لحاظ اجتماعی دارند، غفلت بیشتری از کودکانشان داشته باشند. ایجاد حمایت های اجتماعی از قبیل تایید، خدمات، منابع مادی، کمک به یادگیری مهارت های شغلی و … در بهبود بخشیدن به کارکرد خانواده هایی که از فرزندانشان غفلت مینمایند اثرگذار است. از این رو پژوهشگران، توسعه شبکه های روابط اجتماعی و مشارکت دادن این والدین در چنین شبکههایی را پیشنهاد کردهاند. این شبکه ها میتوانند گردهمآیی دوستان، تماس با انجمن ها را شامل شوند.
آنچه که این میان در خصوص برنامه های پیشگیری از کودک آزاری در کنار آموزش به والدین و کودکان مهم است، قانون حمایت از کودکان است. قوه قهریه میتواند به دلیل ناتوانی و شرایط سنی به کودکان کمک رساند. اولویت کنترل های غیررسمی و غیر حقوقی بر کنترل های رسمی و حقوقی در سیاست گذاری ها و تدوین برنامههای کلان مربوط به پیشگیری از کودک آزاری، باید به عنوان یک اصل راهبردی در نظر گرفته شود. پیشگیری اولیه از بزه دیدگی اطفال وظیفه کل مجموعه حاکمیت و به ویژه دولت است. این مساله هر چند به طور صریح در قانون اساسی ایران ذکر نگردیده، اما تعمق در اصول مختلف قانون اساسی می تواند استنباط شود. در پیشگیری ثانویه از بزه دیدگی کودکان در خانواده باید سیاست جنایی ایران مورد توجه قرار بگیرد. در این زمینه مراجع قضایی می توانند نقش مهمی ایفا کنند. قانونگذار در زمینه تدوین قوانین ویژه اطفال علاوه بر تخصص حقوقی باید از واقعیت ها و یافته های علوم مختلف نظیر روانشناسی، جامعه شناسی و جرم شناسی در کنار استفاده از متخصصین این علوم توجه نماید. باید در تدوین قوانین مدنی، مساله همبستگی خانوادگی از یک سو و حمایت از کودک از دیگر سو، در نظر گرفته شود و قانونگذار در راستای ایجاد توازن بین این دو حرکت نماید قانونگذار مدنی در بسیاری از موارد به این نکته بی توجه بوده است. همچنین می توان گفت در راستای جلوگیری از آسیب پذیری و بزه دیدگی اطفال، تغییرات و تجدید نظر اساسی در قوانین مربوط به سن ضروری است. پایین بودن تمایز سن کودک از بزرگسالی میتواند منجر به آسیب پذیری کودکان شود. به نظر می رسد ۱۸ سالگی تمام ( نظر به تعیین سن طفولیت به ۹ سال دختران و ۱۵ سال پسران) تا حدود زیادی به واقعیت های علوم جامعه شناسی و روانشناسی، بزه دیده شناسی و شرایط اقلیمی و جغرافیایی نزدیک باشد.
به طور کلی با توجه به مطالب ذکر شده پیشنهاد می گردد تا ضمن آشنایی خانواده ها با اصول تربیت فرزند با دقت در امر ازدواج و تشکیل خانواده، خودداری از ازدواج های تحمیلی، ناشناخته، شتاب زده و ازدواج در سنین پایین،افزایش آگاهی خود در زمینه پرورش فرزندان و شیوه های مناسب رفتار با آنان، پذیرش مسئولیت و انجام وظایف خود به عنوان پدر، مادر، معلم، سرپرست و … نسبت به کودکان،آشنایی با حقوق و نیازهای اساسی کودکان و تقویت روحیه کمک گرفتن هنگام برخورد با مشکلات و آشنایی با مراکز حمایتی، مشاوره امداد در مورد کودکان و خانواده بتوان گامهای اساسی در زمینه حمایت از کودکان و مبارزه با پدیده کودک آزاری برداشت.
پیشگیری، درمان و توانمندسازی عموم کودکان و کودکان در معرض آسیب و خطر و خانواده های آنان نیازمند همکاری سازمان های مختلف است. هر چند با تصویب قانون حمایت از کودکان و نوجوانان در سال ۱۳۸۱ تا حدودی توانست خلاء های ناشی از کمبود حمایت از کودکان را جبران نماید اما به نظر می رسد که هنوز چالش های حقوقی و اجتماعی جدی برای حمایت از کودکان و نوجوانان وجود دارد. برای کاهش و جبران چنین مشکلاتی ضرورت اتخاذ قوانین پیشگیرانه در برنامه های پنجم توسعه، الزام سازمان های مرتبط با حمایت جدیتر از عموم کودکان و نوجوانان و کودکان آزار دیده، ارزشیابی اقدامات انجام شده، تقویت آموزش های پیشگیرانه از طریق مدارس و رسانه های جمعی از دیگر اقدامات اساسی به منظور کاهش و کنترل کودک آزاری است.
منابع و ماخذ:
– بهاری، رقیه (۱۳۸۸) بررسی عوامل موثر بر کودک آزاری جسمی در مراکز مداخله در بحران شهر تهران،فصلنامه ی پژوهش اجتماعی، شماره چهارم.
– راهب، غنچه و همکاران(۱۳۸۸) تاثر روانی – اجتماعی کودک آزاری و نقش پلیس در پیشگیری از بروز آن، فصلنامه علمی – پژوهشی انتظام اجتماعی سال اول شماره دوم.
– سایت تحلیلی خبری عصر ایران به نقل از دکتر حبیب الله مسعودی فرید” آمار کودک آزاری سال ۹۴ در کشور به چه میزان است؟” ، ۴/۱۲/۱۳۹۴ کد خبر ۴۵۳۱۶۳
– قادری، سلمان و همکاران(۱۳۹۴) کودک آزاری (دلایل، پیامدها و روش های پیشگیری)، تهران، انتشارات آرون.
– مدنی، سعید (۱۳۸۳) کودک آزاری در ایران، تهران، نشر اکنون.
نویسندگان: سلمان قادری | مددکار اجتماعی و دانشجوی دکتری جامعه شناسی
لیلا فرقانی | دانشجوی دکتری جامعه شناسی
پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران