بخش اول از سلسله واکاوی های مسائل اجتماعی؛ بحران جنسی و جامعه ی ما

سلمان قادریروند رو به رشد بحران و آزارهای جنسی در  فضای کنونی جامعه ما نگران کننده است و به دلیل محدودیت‌های عرفی و قانونی این موضوع کمتر مورد توجه قرار گرفته و تمهیدات پیشگیرانه اندکی برای آن  اتخاذ گردیده است. مسائل و بحران جنسی را می توان به هر عمل جنسی که بر خلاف هنجارهای اجتماعی باشد تعریف کرد که شامل مواردی از قبیل: لمس کردن، نگاه جنسی به جنس مخالف، متلک گویی‌های جنسی، تجاوز به حریم خصوصی دیگران به قصد لمـس کردن، شوخی‌های جنسی، اغـوا کردن، رابـطه ی جنسی و … می باشد. در این میان جامعه‌ی ما شرایط منحصر به فردی در زمینه ی مسائل و آسیب‌های جنسی دارد به گونه‌ای که بخش قابل توجهی از مناسبات و روابط افراد در جامعه بر پایه‌ی شوخی‌ها و متلک‌گویی‌های جنسی، تحقیر جنسی، اذیت و آزار جنسی و … شکل گرفته است. حتی در تعاملات روزمره ی بین مردان و زنان دست یابی جنسی یکی از مهمترین اهداف تعاملات اجتماعی محسوب می‌گردد که می‌تواند به تدریج و یا فوری صورت پذیرد. بحران جنسی پیوند مشخص و چندان واضحی با طبقات اجتماعی، تحصیلات، جنسیت، میزان مذهبی بودن، نژاد، قومیت و … ندارد. هر چند متغیرهای یاد شده می‌تواند شدت و نوع روابط جنسی را کم یا زیاد نماید.

آنچه که در شرایط فعلی باعث نگرانی عمیق شده است این است که روابط اجتماعی، کاری و حتی خانوادگی با میل جنسی پیوند خورده است. برخی از افراد به داشتن روابط و  شرکای جنسی متعدد افتخار می‌کنند. لذا برای کسب وجه‌ی اجتماعی نزد دوستان و اطرافیانشان، ممکن است اقدام به برقراری روابط جنسی پرخطر نمایند. ارتباط با زنان همسردار ممکن است برای برخی از جوانان در گروههای دوستانشان یک امتیاز محسوب شود. شروع روابط جنسی در سنین اولیه نیز برای برخی دیگر از نوجوانان ممکن است اهمیت داشته باشد. آنها از داشتن چنین روابطی برای متمایز ساختن خود و کسب جایگاه بهتر در گروه دوستان استفاده می‌کنند. برخی دیگر نیز توجیات کافی برای برقراری ارتباط جنسی خارج از عرف دارند. زیرا یاد گرفته‌اند که می‌توانند دروغ مصلحت اندیشانه بگویند و گاهی نیز از دلایل مذهبی و مشکلات خانوادگی برای تداوم روابط جنسی افسار گسیخته ی خود استفاده می‌نمایند. در جامعه‌ی ما این مشکل به همراه  اعتیاد، مناسبات اجتماعی و کاری پیوند نزدیکی با همدیگر یافته اند. به گونه‌ای که می‌توان از نوعی تورم جنسی و یا انفجار جنسی در جامعه سخن به میان آورد که پیامد آن نیز افزایش آسیب های خانوادگی و اجتماعی نظیر طلاق، خیانت و … است.  از سوی دیگر در حالیکه بسیاری از موارد آزار و اذیت جنسی، تجاوز و مزاحمت های جنسی به ثبت نمی‌رسد اما گزارش‌های رسمی حاکی از افزایش قابل توجه و نگران کننده‌ی تجاوز به عنف و مزاحمت‌های خیابانی با انگیزه‌های جنسی برای زنان و دختران دارد. هر چند ممکن است برخی از مردان نیز قربانی باشند اما تعداد آنها نسبت به زنان اندک است. همین امر باعث کاهش اعتماد و ضریب امنیت در سطح جامعه شده است. بر طبق برخی از گزارش ها در سال ۱۳۹۳ ( که البته آخرین گزارش آماری تاکنون بوده است) در حدود یک هزار و سیصد و سیزده مورد تجاوز به عنف به ثبت رسیده است. واکاوی دلیل و پیامدهای این موضوع اهمیت زیادی دارد. اذیت و آزارهای جنسی یک پدیده‌ی فراگیر جهانی بوده و زنان و دختران همواره بیشتر از سایرین در معرض آسیب‌ها و خطرات آن قرار داشته‌اند. در اغلب موارد قربانیان به دلایلی نظیر ترس و نگرانی از آبروریزی، تهدید آزارگران به افشای فیلم و تصاویر جنسی، ضعف قوانین در برخورد با مجرمان جنسی و طولانی بودن فرایند دادرسی اقدام به طرح شکایت ننموده و لذا بسیاری از موارد آزار و تجاوزهای جنسی مسکوت مانده و در پس پرده‌ی سکوت اندک اندک ( البته نه برای قربانیان) به فراموشی سپرده شده است.

لیلا فرقانینظر و نگاه جنسی نیز نوعی آزار جنسی محسوب می‌شود و ارتباط بسیار نزدیکی با حوزه‌ی عمومی در جامعه و مکان‌های کاری پیدا می‌کند. به گونه‌ای که در موارد بسیاری زنان در معرض نگاه‌های جنسی افراد غریبه و همکاران‌شان قرار دارند. هر چند به دلیل محدودیت‌های پژوهش، آمار دقیقی از میزان آزارهای جنسی در محل کار در دسترس نیست اما به نظر می‌رسد با توجه به شرایط رکود اقتصادی، تورم افسار گسیخته و بیکاری بخش قابل توجهی از جوانان و نوجوانان، بسیاری از آنها مجبور باشند برای حفظ موقعیت کاری خود و یا کسب شغل اقدام به برقراری رابطه‌ی جنسی نمایند. کمبود منابع حمایت اجتماعی، روند رو به رشد طلاق، افزایش زنان سرپرست خانوار، اعتیاد، فقر، عدم بهره گیری از آموزش‌های لازم در مقاطع مختلف زندگی رابطه‌ی مستقیمی با افزایش میل جنسی در جامعه دارند. خیانت‌های زناشویی بستر مناسبی برای چند همسری و برقراری رابطه‌ی جنسی در خارج از چهارچوب قوانین فراهم نموده است. در این بین ضعف سیستم‌های نظارتی و قانونی و عدم بهره گیری از آموزش‌های سالم باعث تشدید مشکل و در نتیجه کاهش تعهدات و تقیدات اخلاقی در جامعه شده است. در خصوص چرایی پیدایش  این مشکل در جامعه ی کنونی می‌توان به نقش عوامل ساختاری، خانوادگی و فردی اشاره نمود:

نکته‌ی اول؛ در جامعه‌ای که آموزش های پیشگیری اندک و یا ضعیف بوده ، کودکان و نوجوانان به حال خود رها شوند طبیعی است با وجود شبکه‌های عظیم ارتباطی و اجتماعی راه برای آموزش ناسالم آنها فراهم شود. این تصور که که چنین آموزش‌هایی باعث کنجکاوی جنسی نوجوانان و جوانان خواهد شد و لذا آسیب‌های اجتماعی افزایش خواهد یافت، باعث شده تا امر مهم آموزش مغفول بماند.  در حالی که چنین برداشتی غیر علمی، غیر کارشناسی و مبتنی بر تفسیرهای نادرست از واقعیت های اجتماعی موجود است.

نکته‌ی دوم؛ واقعیت این است که نمی‌توان بحران و تورم جنسی فعلی در جامعه را تنها به شبکه‌های اجتماعی، ماهواره و تهاجم کشورهای دیگر نسبت داد. علی‌رغم تاثیرات منفی که برخی از شبکه‌های اجتماعی و ماهواره‌ای بر کانون خانواده و جامعه دارند اما به نظر می‌رسد اثرات مخرب عدم برنامه‌ریزی صحیح به منظور آموزش پیشگیری از آزار و اذیت های جنسی به مراتب آسیب زننده‌تر و عمیق تر از عوامل بیرونی، نظیر شبکه‌های اجتماعی و ماهواره‌ای باشد.

نکته‌ی سوم؛ واقعیت غم انگیز دیگر این است که شوخی‌های جنسی، متلک‌گویی‌ها و داستان‌های جنسی اندک اندک تبدیل به عرف و بخشی از فرهنگ در جامعه‌ی ما شده است. در چنین شرایطی افراد بدون ترس و نگرانی اقدام به برقراری روابط جنسی می‌نمایند. روابط جنسی خارج از ازدواج علاوه بر حوزه‌ی عمومی به حوزه‌ی خصوصی یعنی روابط خانوادگی نیز کشیده شده است.

نکته‌ی چهارم؛ عدم تربیت صحیح خانوادگی و بی توجهی والدین نسبت به تربیت و آموزش جنسی کودکان و نوجوانان می‌باشد. بر این اساس می‌توان استدلال نمود که بسیاری از خانواده‌ها فاقد درک روشن از آموزش‌های تربیت جنسی می‌بـاشند از این رو راه را بـرای سوء استفـاده‌ی جنسی از فرزندانشـان به صورت نـاخواسته باز می گذارند. بسیاری از کودکان قربانی آزار و اذیت جنسی هستند و اغلب قادر به افشا سازی چنین آسیب‌هایی نمی باشند. در مصاحبه هایی که با والدینی که فرزندانشان مورد آزار قرار گرفتند مشخص گردید پس از قریب به هفت سال و با اعتراف فرزندشان نسبت به آزار و اذیت جنسی دوران کودکی‌شان آگاه شده‌اند. مشکل عمده ای که در جامعه‌ی ما وجود دارد ناشی از نگرش سهل‌گیرانه‌ی خانواده‌ها نسبت به اعتماد نابجا به افراد پیرامون و عدم آگاهی نسبت به شاخص‌های جنسی است.

نکته‌ی پنجم؛ نگرش جنس وارگی به زنان نیز یکی دیگر از عوامل گسترش تمایلات به مسایل جنسی در جامعه است. چنین نگرشی ریشه در سنت‌های پدر سالارنه در جامعه دارد. لذا هنگامی که چنین نگرشی حاکم باشد برقراری ارتباط جنسی یک امر طبیعی بوده و همراه با نگرش تبعیض آمیز و خشونت جنسی نسبت به زنان خواهد بود. به این ترتیب داشتن روابط خارج از چارچوب ازدواج و یا خانواده در جامعه کاملاً طبیعی و مجوزهای آن نیز توسط فرهنگ پدر سالارانه از قبل صادر شده است.

نکته‌ی ششم؛ علی‌رغم اینکه موضوع “ازدواج موقت” هنگامی که تحت شرایط قانونی و عرفی باشد؛ می‌تواند در موارد متعددی کارکرد مناسبی داشته و از بی بند و باری جنسی جلوگیری نماید اما در شرایط فعلی این پدیده تبدیل به وسیله‌ای برای ارضاء نیازهای شهوانی گردیده است. عموماً مردان هیچ تعهدی نسبت به ( همسر) صیغه‌ای خود نداشته و مهمترین دلیل نیز ارضای نیاز جنسی و حتی تنوع جنسی است.

نکته‌ی هفتم؛ مصرف مواد محرک از جمله شیشه، ناتوانی های جنسی، گسترش و دسترسی آسان به فیلم‌های پورونوگرافی، میل به تنوع طلبی و … در گسترش  این تمایلات در جامعه نقش اساسی داشته است.

بنابر به مشکلات موجود، ادامه‌ی چنین روندی در جامعه باعث کاهش بلوغ جنسی، کاهش سن تن فروشی، از هم گسیختگی خانوادگی، افزایش فرار از منزل، افزایش شمار کودکان بی هویت و بی سرپرست، بی بند و باری های جنسی، خیانت های زنـاشویی و … خواهد شد و در نهایت باعـث از دست رفتن منابع و نـیروهای انسانی می گردد. لذا نیازمند برنامه ریزی و آموزش چند سطح ( خانواده، مدرس و اجتماع) و با در نظر گرفتن سطوح مختلف پیشگیری هستیم. در شرایط فعلی می‌بایست برای نسل‌های آینده برنامه ریزی کرد. امید چندانی به پیشگیری نسل فعلی نیست اما چنانچه از هم اکنون برنامه ریزی مناسبی برای نسل‌های آتی صورت پذیرد، کارساز خواهد بود. برای نسل فعلی فقط می توان احتمال آسیب ها را در بین آنها کاهش داد. نباید از یا برد که در فروپاشی برخی از تمدن‌های درخشان تاریخ نقش مسائل و بحران جنسی در روابط اجتماع بسیار برجسته بوده است که این امر صرفاً یک مسئله ی فردی نیست و نمی‌توان برای آن از تبیین های فردی و روانشناختی استفاده نمود. بلکه ناشی از سرخوردگی‌ها، ناآگاهی‌ها، عدم آموزش و پرورش درست خانوادگی، اجتماعی و بحران‌های اجتماعی است.  از سوی دیگر، رابطه‌ی جنسی یک زن با یک مرد ( اعم از تن فروش و یا روابط خارج از ازدواج) بازتاب روابط نابرابرانه‌ی اجتماعی بین یک کارفرما و کارگر دارد. کارفرما که خریدار است و کارگر که به اجبار فروشنده و عرضه‌ی کننده‌. کارفرمایان ممکن است از روش‌هایی نظیر تهدید، تطمیع و انقیاد برای تحت سلطه در آوردن بردگان جنسی خود استفاده نمایند. افراد دارا غالباً در چنین روابطی در ظاهر برنده هستند. اما در واقع هر دو بازنده و قربانی می‌باشند. زیرا احساسات ناشی از سرخوردگی و خوارشدگی در نهایت در هر دو نمایان می شود.

نویسندگان: سلمان قادری | مددکار اجتماعی و دانشجوی دکتری جامعه شناسی
لیلا فرقانی | دانشجوی دکتری جامعه شناسی
پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
Back to top button