تحلیل پدیده خودکشی و راهکارهای موثر در کنترل این آسیب اجتماعی از منظر رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران

به گزارش مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران به نقل از اعتماد؛ چند روز قبل «سید حسن موسوی‌چلک»؛ رییس انجمن مددکاری اجتماعی ایران و عضو هیات علمی انجمن پیشگیری از خودکشی، با اشاره به نبود روند دقیق ثبت آمار خودکشی در کشور در گفت‌وگویی که با ایسنا داشت، از استان‌های ایلام و کرمانشاه به عنوان ردیف‌های نخست جدول شیوع خودکشی کشور نام برد و دلیل این صدرنشینی را مشکلات اجتماعی، تاثیرات فرهنگی و فقدان مهارت‌های اجتماعی عنوان کرد. موسوی‌چلک در گفت‌وگو با «اعتماد»، پدیده خودکشی را در ایران مورد تحلیل قرار داده و از راهکارهای موثر در کنترل این آسیب اجتماعی می‌گوید.

به تازگی به آماری اشاره کردید و در آن از استان‌های کشور که بیشترین خودکشی را دارند سخن گفتید. پیش از آنکه به تحلیل وضعیت خودکشی در کشور بپردازیم یک سوال ساده بپرسیم. چرا آدم‌ها خودکشی می‌کنند؟

بنا بر نتایج تحقیقات انجام‌شده در کشورهای جهان و با نگاهی از زوایای مختلف، فرد وقتی حس می‌کند فضا برای ادامه کار یا زندگی وجود ندارد و به بن‌بست می‌رسد، خودکشی را بر سایر راه‌ها ترجیح می‌دهد چراکه فردی سراغ خودکشی می‌رود که از منظر خودش، در طی کردن تمام مسیرها برای حل مشکل به بن‌بست رسیده است. به زمینه‌های منجر به گرایش افراد به اقدام به خودکشی هم باید از چند زاویه نگاه کنیم. یکی از محوری‌ترین عوامل موثر، اختلالات روانی است؛ افسردگی، اختلال دوقطبی، بیماری اسکیزوفرنی و اختلال شخصیت. البته معمولا در سبب‌شناسی خودکشی، همیشه می‌گوییم این آسیب، چند عاملی است و نمی‌توان یک عامل را به تنهایی موثر دانست اما این عامل می‌تواند تشدید‌کننده باشد با این تاکید که مجموعه‌ای از عوامل، باعث می‌شود افراد به سمتی بروند که از نظر خودشان، در نهایت راهی جز پایان دادن به زندگی ندارند. تاثیر ناکامی‌های اقتصادی هم از عوامل موثر است و در تمام دنیا عمومیت دارد و به این مجموعه باید شکست‌هایی در حوزه‌های دیگر زندگی و کار و تحصیل را هم افزود.

ممکن است سوال شود که تعداد دیگری هم این شکست‌ها را دارند اما قد راست کردند و به زندگی‌شان ادامه دادند، اینجا باید به تفاوت‌های فردی و حمایت‌های خانوادگی و حتی شرایط اجتماعی توجه کنیم. وقتی آمار وزارت بهداشت در حوزه اختلالات روان می‌گوید که ۲۳ الی ۲۵ درصد مردم، حداقل یک اختلال روانی نیازمند مداخله دارند، وقتی سیستم قضایی، خشونت را به عنوان یکی از ۴ فراوانی بالای پرونده‌های قضایی سالانه اعلام می‌کند و وزارت کشور با تحقیقی درباره سرمایه اجتماعی وضعیت امید و اعتماد و مسوولیت اجتماعی را در جامعه بررسی می‌کند به این معناست که مجموع این مولفه‌ها تاثیر گذار است و نمی‌توانیم علت خودکشی را مختص اختلالات روانی بدانیم.

افرادی که تنهایی اجتماعی را تجربه می‌کنند، از احتمال بیشتری برای گرایش به خودکشی برخوردارند و چه بسا این تنهایی‌ها، زمینه‌ای برای افسردگی یا اختلالات روانی باشد. گاهی مواقع، مشکلات خانوادگی و به عنوان مثال، مسائل ناموسی می‌تواند یک عامل موثر باشد و تحقیقات جهانی هم از نقش تاثیرگذار مواد مخدر و الکل در اقدام به خودکشی می‌گوید. آمار سال ۲۰۱۵ نشان داده که سالانه ۸۰۰ هزار نفر بر اثر خودکشی در دنیا فوت می‌کنند و کشورهای آسیای جنوب شرقی بیشترین درصد خودکشی دنیا را به خود اختصاص داده‌اند.

ضعف مهارت‌های ارتباطی و اجتماعی هم عامل موثر در گرایش به خودکشی است. بسیاری اوقات، ما واقعا تصمیم‌گیری صحیح را بلد نیستیم و این ناآشنایی، ناشی از فقدان مهارت یا بی‌اطلاعی از منابع اجتماعی یا حتی بی‌اعتمادی به برخی از این منابع اجتماعی به دلیل نشناختن آنهاست و البته بی‌اعتمادی هم باعث می‌شود نتوانیم از این ظرفیت به درستی استفاده کنیم. نگرانی نسبت به آینده هم از دیگر عوامل موثر است چون باعث کاهش امید می‌شود و وقتی امید در افراد کمتر شود، معمولا اقدام به خودکشی افزایش می‌یابد. در مواردی هم به نقش یادگیری اجتماعی توجه کنیم؛ موجی که می‌تواند تحریک‌کننده باشد و افراد مستعد را برای انتخاب خودکشی ترغیب کند.

آنچه ما از آن به الگوبرداری تعبیر می‌کنیم ، چنان که در استان‌های غرب ایران شاهد رواج مدلی از خودکشی، به خصوص بین زنان هستیم.

روش‌ها در محیط متفاوت است چون محیط تعیین‌کننده است. مثلا در خطه شمال کشور، آمار استفاده از قرص برنج کمی بیشتر است یا در برخی استان‌ها، خودسوزی و استفاده از سلاح گرم یا سقوط از ارتفاع رایج‌تر است. بر اساس آمارهای رسمی، نرخ خودکشی در ایران حدود ۵ الی ۷ در ۱۰۰ هزار نفر است گرچه که به دلایل فرهنگی یا اجتماعی، سیستم ثبت دقیقی از موارد اقدام به خودکشی نداریم و آمارهای مراجع مختلف از جمله پزشکی قانونی و وزارت بهداشت و نیروی انتظامی از حوزه خودکشی متفاوت است. البته نرخ خودکشی هم در تمام نقاط کشور یکسان نیست.

طی دهه‌های گذشته، ما چند بحران و اتفاق غیرطبیعی و طبیعی را پشت سر گذاشتیم، زلزله و حتی حادثه‌ای مثل پلاسکو و بحران‌های اقتصادی که به نابسامانی‌های اجتماعی دامن زده است. نقش این عوامل طبیعی و غیرطبیعی و نقش افراد جامعه را در رسیدن به نرخ خودکشی ۷ در ۱۰۰ هزار نفر تا چه حد موثر می‌دانید؟

ما نمی‌توانیم منکر تاثیرات افراد از سایر بخش‌های جامعه باشیم. چرا می‌گوییم احتمال اقدام به خودکشی در منطقه زلزله‌زده افزایش می‌یابد؟ افسردگی پس از حادثه ناشی از چیست؟ فردی که در چنین حوادثی تمام افراد خانواده‌اش را از دست می‌دهد طبیعی است که فشار روانی بسیار تاثیر‌گذاری را متحمل خواهد شد.

فرد سرمایه‌داری که ظرف یک شب تمام دارایی‌اش را از دست می‌دهد و به یک فرد نیازمند حمایت تبدیل می‌شود، طبیعی است که دچار رفتارهای آسیب‌گونه خواهد شد. شهر و منطقه‌ای که ۸ سال جنگ را تحمل کرده و یک شب آرام نداشته و بمباران‌های مختلف را تجربه کرده و هر لحظه منتظر سقوط یک بمب یا خمپاره یا موشک بوده، از این شرایط طولانی استرس‌زا حتما تاثیر می‌گیرد. حتما این عوامل می‌تواند در گرایش افراد به رفتارهای مرتبط با آسیب‌های اجتماعی تاثیر بگذارد که اقدام به خودکشی هم یکی از این مولفه‌هاست. خودمان را به این دلخوش نکنیم که نرخ خودکشی در کشور بین ۵ تا ۷ در ۱۰۰ هزار نفر است. بپذیریم که موارد دیگری هم هستند که ما آنها را شناسایی نمی‌کنیم.

در برخی کشورها، خودکشی ناشی از تصادفات است و ما آنها را عموما به عنوان تصادف ثبت می‌کنیم و دیده هم نمی‌شوند. فردی که به آخر خط مصرف مواد مخدر رسیده، هوا به خود تزریق می‌کند. شاید اگر بتوانیم از بهترین بستری که در کشورمان داریم؛ آموزش و پرورش، برای افزایش سواد اجتماعی دانش‌آموزان استفاده کنیم، حتی اگر کوتاه‌مدت جواب ندهد ولی در بلند‌مدت می‌توانیم از نقش آموزش و پرورش برای مدیریت بهتر این حوزه استفاده کنیم که فکر می‌کنم در این بخش مقداری ضعف داریم.

مدارا به معنی توافق با شرایطی است که باب میل ما نیست. اگر فرهنگ مدارا در جامعه افزایش پیدا کند شاید بتواند به ما کمک کند که بخشی از مشکلات امروزمان کمرنگ‌تر شود. اگر در جامعه‌ای محبت رواج پیدا کند و مردم نسبت به هم مهربان‌تر باشند، کمتر سراغ آسیب‌های اجتماعی و جرایم خواهیم رفت. فاصله‌های عاطفی، چه در روابط اجتماعی و چه در روابط خانوادگی و بین فرزندی‌مان می‌تواند هرروز ما را از یکدیگر دورتر کند. شاید از نظر فیزیکی به هم نزدیک‌تر شده باشیم و دیوار خانه‌های‌مان به هم چسبیده باشد، اما دیوار قطوری بین ما و نزدیک‌ترین وابستگان‌مان ایجاد می‌شود که می‌تواند زمینه‌های افسردگی و اختلالات و ناکامی و ناامیدی و بی‌پشتوانگی را در جامعه افزایش دهد.

بنا بر آمارها و اخبار رسمی که در مورد شیوع خودکشی در مناطق مختلف کشور منتشر شده در چند سال اخیر با یک اتفاق مواجهیم؛ دانش‌آموزانی که به دلیل شرایط محیط آموزشی یا رفتار والدین دست به خودکشی می‌زنند و اقدام موفق هم داشته‌اند، استان‌هایی که به سمت مدل خاصی از خودکشی رفته‌اند و عموما هم استان‌های واقع در مناطق محروم هستند، مردان‌مان سراغ راه‌های موفقیت‌آمیز اقدام به خودکشی می‌روند و به خصوص در پایتخت با کاهش سن خودکشی مواجهیم. این مجموعه اطلاعات چه پیامی برای کارشناسان و مسوولان دولت دارد؟

بنا بر شاخص‌های جهانی، معمولا خودکشی منجر به فوت مردان، ۳ تا ۴ برابر زنان است اما اقدام به خودکشی در زنان، دو یا سه برابر مردان است. در سال‌های گذشته، عموما خودکشی در سن‌های بالا افزایش می‌یافت اما در حال حاضر تحلیل‌های جهانی نشان می‌دهد که خودکشی یکی از ۱۰ عامل مرگ افراد است و بنا بر آمار ۲۰۱۵ سازمان جهانی بهداشت، حدود ۱۰ درصد موارد فوت ۱۵ تا ۲۹ ساله‌ها در سراسر دنیا به دلیل خودکشی است. کاهش سن خودکشی هم فقط محدود به گزارش‌های رسمی ایران نیست و تقریبا یک روند جهانی است، اما وقتی پدیده‌ای در قشر خاصی یا در سن خاصی یا در مقطع زمانی مشخصی، فراوانی بیشتری پیدا می‌کند، افکار عمومی نسبت به آن موضوع بیشتر درگیر و نگران می‌شود.

مانند اتفاقاتی که در یک بازه زمانی محدود در محیط‌های آموزشی رخ داد و اگرچه شاخص خودکشی در میان دانش‌آموزان و دانشجویان به مراتب پایین‌تر از خودکشی در میانگین کل کشور است اما حساسیت و واکنش جامعه نسبت به رفتارهای این گروه سنی، منجر به این می‌شود که حساسیت نسبت به اقدام به خودکشی ناموفق یا حتی منجر به فوت این گروه سنی هم بیشتر باشد. محیط هم در احتمال اقدام به خودکشی تاثیر می‌گذارد.

اگر در خانواده‌ای فردی اقدام به خودکشی کرد، اعضای آن خانواده در معرض خطر خواهند بود و باید مداخلات بیشتری برای این خانواده انجام شود و این شرایط در مورد دانش‌آموزان یک مدرسه یا حتی سربازان یک پادگان هم صادق است و برای افرادی که با آن فرد در محیط بوده‌اند، باید مداخله سریع‌تری انجام شود چون تاثیر محیط بر رفتار افراد قابل انکار نیست.

اگر در کشوری همچون ژاپن، خودکشی به عنوان ارزش قلمداد می‌شود، امیل دورکیم؛ نظریه‌پرداز اجتماعی هم این نظریه را درباره خودکشی مطرح می‌کند که وقتی همبستگی اجتماعی کمتر باشد، احتمال اقدام به خودکشی افزایش می‌یابد. و همبستگی به معنای احساس تعلق و احساس پوچی نکردن است. محیط حتی بر انتخاب روش خودکشی هم تاثیرگذار است.

اما چون عواملی که باعث می‌شود مردان تصمیم به خودکشی بگیرند، در مقایسه با دلایل زنان، عوامل کلیدی‌تر و مهم‌تری است و فشار روانی بیشتری ایجاد می‌کند، به همین دلیل مردان روشی را برای خودکشی انتخاب می‌کنند که منتج به فوت شود و بنابراین، شاهدیم که مردان معمولا سقوط از ارتفاع و استفاده از سلاح گرم را انتخاب می‌کنند اما زنان معمولا سم و دارو را انتخاب می‌کنند که بیشتر ماهیت تهدید دارد مگر در استانی همچون ایلام که خودسوزی یک روش شایع خودکشی است و میانگین نرخ خودکشی‌اش، از میانگین کشور هم بالاتر است.

راهکار شما، راهکاری برای افراد مستعد گرایش به خودکشی و همچنین دولتمردانی که وظیفه سیاست‌گذاری برای پیشگیری از خودکشی دارند چیست؟

هیچ‌گاه نباید از بیان واقعیت‌های اجتماعی هراس داشته باشیم حتی اگر آن واقعیت خوشایند دیگران نباشد. آرزو دارم روزی یک دماسنج اجتماعی داشته باشیم و اجازه بدهیم این دماسنج، واقعیت تب جامعه را در حوزه اجتماعی نشان بدهد. چون نوع واکنش ما در زمان نمایش اعداد این دماسنج، الزاما شبیه همدیگر نیست. اجازه ندهیم رویکردهای سیاسی و امنیتی و حتی رویکردهای قومی و جغرافیایی، مبنای تحلیل واقعی نسبت به موضوعات اجتماعی از جمله خودکشی باشد. باید بپذیریم هیچ کشوری، هیچ استانی، هیچ قومی، هیچ جنسی، هیچ قشری از خودکشی در امان نیست. هرچقدر روی پیشگیری اجتماعی کار کنیم و از تمام ظرفیت‌ها استفاده کنیم، می‌توانیم امیدوارتر شویم که مشکلی که در استان و کشور ما شیوع بیشتری دارد، بهتر مدیریت شود.

نه از دماسنج اجتماعی بترسیم و نه از مطالبه‌گری اجتماعی بترسیم و نه توقع داشته باشیم که با کتمان و تهدید، می‌توان آمار را کاهش داد. کتمان واقعیت‌های اجتماعی یا جبهه گرفتن مقابل واقعیت‌های تلخ اجتماعی، نتیجه‌ای جز زیرزمینی‌تر شدن مشکل به دنبال نخواهد داشت. اجازه بدهیم نخبگان اجتماعی و تشکل‌های اجتماعی و رسانه‌ها در این بخش ورود کنند و هشدار به موقع بدهند و مطالبه‌گری کنند تا مردم و مسوولان را حساس کنند که اگر این حساس‌سازی ایجاد نشود، قطعا بستری برای مشارکت هم ایجاد نخواهد شد و اگر بستری برای مشارکت ایجاد نشود، بدون کمک مردم نمی‌توانیم در این حوزه موفقیتی حاصل کنیم. باید مطالبه‌گری و هشدار‌ها را بپذیریم و اجازه بدهیم این دماسنج، هر زمان که لازم بود به ما نشان دهد که چه مسیری را با هم طی کنیم و از تب ۴۰ درجه حوزه اجتماعی نترسیم.

هیچ‌گاه نباید از بیان واقعیت‌های اجتماعی هراس داشته باشیم حتی اگر آن واقعیت خوشایند دیگران نباشد. آرزو دارم روزی یک دماسنج اجتماعی داشته باشیم و اجازه بدهیم این دماسنج، واقعیت تب جامعه را در حوزه اجتماعی نشان بدهد. چون نوع واکنش ما در زمان نمایش اعداد این دماسنج، الزاما شبیه همدیگر نیست.

منبع: اعتماد

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
Back to top button