از دیدگاه مددکاری اجتماعی، فیلم “برادرم خسرو” فیلم خوبی از لحاظ موضوعی است. بدون تردید نقد ما بر فیلم جنبه ساختاری و هنری ندارد و صرفاً از جهت مضمونی به آن نگاه می کنیم. در این فیلم موضوع مهم افراد دارای مشکلات خاص روانشناختی و تبعیضها و استیگماهایی که از این بابت تجربه می کنند مطرح می شود. افرادی که به دلیل شرایط خاص روانشناختی شان و اینکه دیگران ناآگاه نسبت به چگونگی تعامل با آنها هستند از حقوق اساسی خویش مانند: حق بر اشتغال، حق بر زندگی با خانواده، حق بر داشتن روابط اجتماعی موثر و مانند آن محروم می شوند.
موضوع فیلم حول یک خانواده مرفه و تحصیل کرده می گذرد، خانواده ای که از نظر اقتصادی در شرایط خوبی هستند و به ظاهر از ابتدا از جمله مشکلات مهم خانواده وجود فردی (خسرو با بازی شهاب حسینی) بوده است که به صورت مزمن مبتلا به بیماری دو قطبی (افسردگی-شیدایی) می باشد. بیماری خسرو و نحوه برخورد سایر اعضاء خانواده با او محور اصلی چالشهای فیلم است. رفتارهایی که هر کدام بر محدودیتهای اجتماعی این فرد افزوده است چه رفتارهایی که از روی دلسوزی، عشق و محبت بوده است (رفتار خواهر بزرگ خانواده با خسرو ) و چه رفتارها برادر (ناصر با بازی ناصر هاشمی) که توأم با خشونت و طرد کامل است که در ادامه به آن اشاره می شود:
-خواهر خسرو (با بازی بیتا فرهی) رفتارهای حمایتی و عاطفی نسبت به وی دارد و نیازهای مختلف او را تأمین می کند به نحوی که برادر کاملاً به او وابسته می شود و رفتارهای مستقلانه اش کاهش می یابد و زمانی که خواهر برای سفری کوتاه او را ترک می کند بر شدت مشکلات روانشناختی وی افزوده می شود و او نمی تواند به طور موقت با شرایط منزل برادر سازگار شود. از سویی زمانی که خانواده ناصر، جهت حل تنش های برادر به سیستم درمانی رجوع می کند سیستم درمانی صرفاً دارودرمانی و مدارا را پیشنهاد می کند و کمکی جهت توانبخشی روانشناختی و اجتماعی خسرو به خانواده نمی کند و همین نقص سیستم درمانی بر استیصال خانواده می افزاید و خانواده با فردی مواجه می شود که نسبت به دارودرمانی مقاومت دارد و همین چرخه معیوب بر شدت خشونتها ی برادر خسرو می افزاید، برادری که در چارچوب قراردادهای اجتماعی دچار گرفتاری وسواس گونه شده است و نگران زخمی شدن پرستیژ و موقعیت اجتماعی خود می باشد.
از سویی در سوی دیگر طیف برادر خسرو می باشد که نماینده طیفی و دیدگاهی در جامعه است که به موسسه ای شدن این افراد معتقد هستند، طیفی که معتقدند این افراد باعث سلب آسایش دیگران شده و صرفاً به حقوق اولیه ای چون خوراک و لباس و سقف نیاز دارند و حق بر آزادی را حقی دور از دسترس برای این افراد می دانند. در نقطه های عطف این فیلم به درستی نشان داده می شود که چگونه اخذ رویکردهای موسسه ای و خشونتی که در پس این نگاه نهفته است به رفتارهای ثانویه ناسازگارانه که حاصل تعاملات معیوب اجتماع با آنها است می افزاید و در نهایت به میرایی توانمندی روانشناختی، اجتماعی و اقتصادی این افراد منجر می شود.
-در میانه این طیف، همسر ناصر قرار دارد که با شبیه سازی وضعیت خسرو با خود تلاش در مدیریت اوضاع به شیوه ای که خود می داند هست و از جمله تکنیکهای او نصیحت و پند و اندرز به طرفین درگیری، یعنی خسرو و ناصر است، تکنیکی که چون موثر نیست در نهایت این را در ذهن تداعی می کند که این مشکلات به راحتی حل نمی شوند و یا اصولاً حل نمی شوند ….. همسر ناصر در این فیلم نماینده آحاد جامعه است، جامعه ای که نسبت به تفاوتهای مختلف روانشناختی و اجتماعی آموزش ندیده اند و با استناد به غرایز عاطفی خود تلاش می کنند امور را مدیریت کنند و چون آموزش ندیده اند خود دچار آسیب می شوند، در بخشی از فیلم دیده می شود که چالشهای ناصر و همسرش شدت می گیرد و او درنهایت خانه را ترک می کند که این مهم استعاره ای از نتایج منفی آموزش ندادن به جامعه در رابطه با تفاوتهاست.
توانبخشی روانشناختی، اجتماعی، اقتصادی و بهره مند شدن از حقوق اساسی حق همه افراد است و لازم است مددکاران اجتماعی از جمله خط مقدم های رفع تبعیض بر افراد باشند.
نویسنده: فاطمه جعفری؛ دانشجوی دکتری مددکاری اجتماعی
انتشاریافته در مجموعه رسانه های مددکاری اجتماعی ایرانیان